eitaa logo
پیروان امام خامنه ای 🇮🇷
2.2هزار دنبال‌کننده
25.9هزار عکس
17.1هزار ویدیو
14 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🌿🌺﷽🌿🌺 (حَسْبِىَ اللّهُ لا اِلهَ اِلاّ هُوَ) خدا_مرا_بس_است ❤️🍃هر کسی نمی تواند این را بفهمد، درک کند، گفتنش آسان است، کسی که چگونه می تواند بگوید حَسْبِىَ اللّهُ لا اِلهَ اِلاّ هُوَ ❗️ را می بیند ممکن است بگوید پدر مرا بس است، مادر مرا بس است، همسر مرا بس است، فلان غذا مرا بس است، فلان حقوق مرا بس است. ما در طول شبانه روز به چه کسانی می گوییم⁉️ 🔸یکی به شوهرش حَسْبِىَ، 🔹یکی به زنش میگوید، 🔸یکی به مادر، 🔹یکی به فرزند... این باید برای ما حل بشود چه کسی ما را می کند، چه کسی ما را بس است، و از ته دل بگوییم تو ما را کفایت می کنی. 🦋الیس الله بکاف عبده آیا خداوند برای بنده اش کافی نیست؟ 🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁
🔴رحیم پور ازغدی: رهبرانقلاب فرمودند در نماز شهید سلیمانی صدای گریه مردم پشت سرم را شنیدم رحیم پورازغدی در گفتگو با دفتر حفظ و نشر مقام معظم رهبری: 🔸 رهبرانقلاب فرمودند در نمازی که بر شهیدسلیمانی داشتم می‌خواندم، صدای گریه مردم را از پشت سر شنیدم که چه جور اشک می‌ریزند و گریه می‌کنند. 🔸رهبری گفتند این قضیه عادی نبود. تشییع‌هایی که با آن جمعیت در شهرهای مختلف شد، با این وضعیت و مشکلات اقتصادی و گرفتاری‌ها، توجیه عادی و مادی نداشت. 🔸شهید سلیمانی می‌گفت فیلم‌هایی هست که افسران آمریکایی فرار می‌کنند و در اتاق مثل بچه‌های کوچک دورهم نشسته‌اند و بعضی‌هایشان گریه می‌کنند. 🔸نظام محاسباتی مادی می‌گوید بچه‌های مجاهد یمن نمی‌توانند جلوی آل‌سعود و امارات و قدرت‌های غربی و جهانی بایستند، ولی می‌ایستند. 🔸همه تشییع شهید سلیمانی را دیدند، ولی عده‌ای نفهمیدند دست خدا بود. 🔸در هند پانصد ششصد مجلس عزا و یادبود برای شهید سلیمانی گرفتند @Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‼️غسل های مستحب در ماه های مبارک رجب، شعبان و رمضان 🔷 ماه رجب: غسل در اول و وسط و آخر و بيست و هفتم (روز مبعث) ماه رجب مستحب می باشد. 🔷غسل مستحب ماه شعبان: غسل شب مستحب ميباشد. 🔷‏_ماه_رمضان: ✅ انجام غسل در شب‌های فرد ، - شب اول و سوم و پنجم و به همين منوال- به ویژه نیمه ماه و شب‌های ۱۷، ۱۹، ۲۱، ۲۳، ۲۵، ۲۷ و ۲۹؛ همچنین تمامی شب‌های دهه آخر مستحب است. 🔺وقت غسل شب‏هاى ماه رمضان تمام شب است و بهتر آن است كه اول شب نزديك غروب باشد ، مگر ده شب آخر ماه رمضان که بهتر است بین نماز مغرب و عشا انجام شود. 🔷در خصوص شب 23 ماه رمضان، افزون بر غسل اول شب، غسل دیگری در آخر شب (نزدیک اذان صبح) مستحب است. @Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸 بسم الله الرحمن الرحيم 🌷 آیه 282 سوره بقره - بخش3 🔹 پيام های آیه282سوره بقره 🔹 ✅ ، بستر و مقدّمه عمل به احكام، و عبارت«یا ایّها الّذین آمنوا» تشویقى براى عمل به احكام است. ✅ مدّت بدهكارى، باید روشن باشد. «الى اجل مسمّى» ✅ براى حفظ اعتماد و خوش بینى به همدیگر و روحى طرفین و جلوگیرى از فراموشى، انكار و سوءظنّ، باید بدهى ها نوشته شود. «فاكتبوه» ✅ براى اطمینان و حفظ قرارداد از دخل و تصرّف احتمالى طرفین، سند باید با حضور طرفین و توسط شخص سوّمى نوشته شود. «ولیكتب بینكم كاتب» ✅ نویسنده ى قرارداد، حقّ را در نظر گرفته و عین واقع را بنویسد. «بالعدل» شرط گزینش نویسنده ى اسناد، داشتن در قلم است. ✅ به شكرانه سواد و علمى كه خداوند به ما داده است، كارگشایى كنیم. «ولا یأب كاتب ان یكتب كما علّمه اللّه» ✅ اهل هر فن و حرفه اى مسئولیّت ویژه دارد، كسى كه قلم دارد باید براى مردم بنویسد. «ولا یأب كاتب ان یكتب» ✅ باید كه حقّ بر ذمّه اوست، متن قرار داد را بگوید و كاتب بنویسد، نه آنچه را بستانكار ادعا نماید. «و لیملِل الّذى علیه الحقّ» ✅ اقرار علیه خودش، قابل قبول است. «فلیملل الذى علیه الحقّ» ✅ ، هنگام املاى قرارداد باید خدا را در نظر بگیرد و چیزى را فروگذار نكند و تمام خصوصیّات بدهى را بگوید. «ولیتّق اللّه ربّه» ✅ تدوین باید به گونه اى باشد كه حقّ ناتوان ضایع نشود. اگر بدهكار، سفیه یا ضعیف و ناتوان و یا گنگ و لال بود، سرپرست و ولىّ او متن قرارداد را بگوید و كاتب بنویسد. «فان كان الذى علیه الحقّ سفیهاً او ضعیفاً... فلیملل ولیّه» ✅ سفیهان و ناتوانان در مناسبات اجتماعى، نیازمند ولىّ هستند. «فلیملل ولیّه» ✅ توجّه به طبقه محروم و اقشار ضعیف، از سوى مسئولان وسرپرستان لازم است. ✅ گواهان باید و مورد اطمینان و رضایت طرفین باشند. «ممن ترضون» ✅ هر كدام از مردها به تنهایى مى توانند شاهد باشند، ولى اگر شاهد یک مرد و دو زن بود، آن دو زن به اتفاق هم اداى شهادت كنند. تا اگر یكى لغزش یا اشتباه كرد، نفر دوّم یادآورى كند. «فتذكّر احداهما» ✅ دو زن به جاى یک مرد در گواهى، یا به خاطر روحیّه ى ظریف و عاطفى آنهاست و یا به جهت آن است كه معمولاً مردان در مسائل بازار و اقتصاد حضور بیشتری دارند. ✅ اگر براى شاهد گرفتن از شما دعوت كردند، خوددارى نكنید، گرچه گواه شدن بدون دعوت نیست. «ولا یأب الشهداء اذا ما دعوا» ✅ مبلغ قرارداد مهم نیست، حفظ اطمینان و حقّ الناس مهم است. «ولاتسأموا ان تكتبوه صغیراً او كبیراً» ✅ ثبتِ سند به صورت دقیق و عادلانه سه فایده دارد: 1⃣ضامن اجراى عدالت است. 2⃣ موجب جرأت گواهان بر شهادت دادن است. 3⃣ مانع ایجاد بدبینى در جامعه است. ✅ اگر فایده واسرار براى مردم گفته شود، پذیرفتن آن آسان مى شود. «ذلكم اقسط...» ✅ معطل شدن امروز براى نوشتن قرارداد، بهتر از فتنه و اختلاف فرداست. «ادنى الا ترتابوا» ✅ در معاملات نقدى، لزومى به نوشتن نیست. «اِلاّ أن تكون تجارة حاضرة» ✅ در نقدى، اگرچه نوشتن لازم نیست، ولى شاهد بگیرید. «فلیس علیكم جناح ألاّ تكتبوها واشهدوا اذا تبایعتم» ✅ كاتب و شاهد در امان هستند و نباید به خاطر حقّ نوشتن و حقّ گفتن مورد آزار و اذیّت یكى از طرفین قرار گیرند. «لایضارّ كاتب ولاشهید» ✅ اگر اداى شهادت و یا نوشتن قرارداد، نیازمند زمان یا تحمّل زحمتى بود، باید شاهد و كاتب به نحوى تأمین مالى شوند وگرنه هر دو ضرر خواهند كرد. «ولا یضارّ كاتب ولا شهید» ✅ كاتب و شاهد حقّ ندارند را به گونه اى تنظیم كنند كه به یكى از طرفین ضررى وارد شود. «لایضارّ كاتب ولاشهید» ✅ هرگونه خدشه در سند، از هركسی كه باشد، فسق و است.«فانّه فسوق» ✅ كاتب و شاهد، مرزبان حقوق مردم هستند و شكستن مرزها همان خروج از مرز وفسق است.«فانّه فسوق» ✅ قلب و با تقوا، همچون آینه علوم و حقایق را مى گیرد. «واتقواللّه و یعلّمكم اللّه» ✅ تمام نیازهاى مادّى و معنوى شما را مى‌داند و بر اساس آن، احكام و قوانین را براى شما بیان مى‌كند. قانون گذار باید آگاهى عمیق و گسترده داشته باشد. «واللّه بكل شىء علیم» تفسیر_یک_دقیقه_ای_قرآن
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴حالا که حرف از قانونی شدن رابطه با محارم در فرانسه است، خوبه یادی کنیم از عبدالکریم سروش، از بزرگان اصلاح طلبان که در جلسه پرسش و پاسخ دانشگاه تورنتو گفت: ارتباط جنسی با محارم امروزه یک حق است و چنانچه رضایت طرفین باشد مشکلی ندارد.... ✍️علیرضا گرائی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴فرانسه ازدواج با محارم رو قانونی کرده! یادی کنیم از این پیش بینی امام خامنه‌ای در سال ۹۵ که گفتن غربی‌ها در آینده به ازدواج با محارم می‌رسند؛ درست در زمانی که یک عده خود عقل کل پندار می‌گفتن آزادی جنسی در غرب، باعث پایین اومدن آمار تجاوز و بی بند و باری هست! @Emam_kh
هدیه رهبر انقلاب به سه قلوهای تبریزی 🔹مدیرکل کمیته امداد امام خمینی (ره) آذربایجان شرقی: هدایای رهبر معظم انقلاب به خانواده دارای فرزندان سه قلوی تبریزی، تحویل داده شد. ♦️کلامی: این هدایا شامل چهار سکه بهار آزادی از سوی دفتر مقام معظم رهبری بود. @Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❌🎥 خاطره جالب رحیم پور ازغدی از سفرش به #ژاپن بهشون گفتم چرا از قربانیان بمب اتم صحبت نمیکنید؟ می‌ترسیدند صحبت کنند.. @Emam_kh
‍ 🔴 "تسویف" چیست❓ شنیدم بیشترین ناله اهل جهنم بخاطر تسویف هست ، درسته؟ پاسخ : تسویف به معنای تأخیر انداختن ، امروز و فردا کردن و کار امروز را به فردا انداختن است. یکی از مهمترین راههایی نفوذ شیطان 👹 تسویف است. گاهی حالتی در انسان به وجود می آید که می داند در کاری اشتباه می کند و قصد توبه هم دارد ؛ اما گویی توان اقدام کردن را از دست داده و هرگاه تصمیم به بازگشت می گیرد، وسوسه می شود که هنوز فرصت هست. این حالت، ممکن است هم درکارهای مادی پیش آید و هم در کارهای معنوی. به این حالت «تسویف» یا «مطال» گفته می شود. همان طور که «تسویف» در امور مادی و دنیوی، انسان را از تنگی وقت غافل می کند و از انجام کار باز می دارد، در امور معنوی نیز باعث غفلت او از خدا، مرگ و قیامت می شود و از اعمال نیک باز می دارد. در آموزه های معصومان (ع) به شدت چنین حالتی تقبیح و به عواقب آن هشدار داده شده است. امام علی(ع) در دعای کمیل از این حالت به خدا شکایت کرده، می فرماید: «و خدعتنی الدنیا بغرورها و نفسی بجنایتها و مطالی؛ و دنیا مرا با غرور (و ظاهر فریبنده اش) فریفته است، و نفسم با جنایتش، و با مماطله کردنم (مرا بازداشته است)» امیر المؤمنین علیه السلام می فرماید : ترک گناه آسانتر از توبه کردن است و در روایت دیگر فرمودند: بیشترین ناله اهل جهنم بخاطر تسویف هست. 🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‍ رمان به_تلخی_شیرین قسمت 11 دیگر دل و دماغ سربه سر گذاشتنش را نداشتم، سر برگرداندم و از پشت حجاب شیشه ای به بیرون چشم دوختم. -عسل؟ -هوم؟ - یه چیزی رو همین الان بهت میگم، حوصله تکرارش رو ندارم. قلدری در خونش بود، می دانستم راه دوری نرفته! حلال زاده ای بود که به حسین رفته بود! ادامه داد: به خدا ببینم این بردیا دوروبرت بپلکه و بخواد خودشیرینی کنه هر چی دیدی از چشم خودت دیدی. اخمی ناخودآگاه بین ابرو هایم افتاد. -اون به پروپام بپیچه بعد من هرچی دیدم از چشم خودم دیدم!؟ خجالت بکش مثلا پسر داییته! بعدشم اصلا به تو چه!؟ خودت کم اذیتم می کنی؟! -از این رفتارا که با من داری با اون هم داشته باشی حساب کار دستش میاد. -نه که دست تو اومده! - من فرق می کنم. - من بچه نیستم فرهاد این امر و نهی هات هم عصبیم می کنه. -خلاصه گفتم که بدونی. بحث کردن با فرهاد میخ در هاون کوبیدن بود! پررویی را از که به ارث برده بود! نمی دانم... جلوی درب بزرگ آپارتمان پارک کرد، پیاده شدم، او هم پیاده شد، طعنه زدم: مگه نمی خواستی بری پیش احمد؟ - نه خیر تا اطلاع ثانوی از کنار تو جم نمی خورم. چپ چپ نگاهش کردم. -می دونی بدم میاد از این کارهات پس من و سر لج ننداز. -بشینم مثل خیار نگاهت کنم، با جناب دکتر راجع به زنان و مردان و پروستات هاشون حرف بزنید که چی سرلج نیفتی! شلیک خنده ام به هوا بی اراده ترین کاری بود که تابه آن روز انجام داده بودم! چه قدر حرص خوردن های فرهاد در آن لحظه به مزاجم شیرین آمد... با تمام دلگیری هایم، دختر بودم دیگر... گاه در کنار پس زدن های عقلم دلم برای غیرتی شدن هایش حالی به حولی می شد...! بردیا متخصص ناباروری مردان است و طبیعی بود که در نشست‌ها موضوع صحبت مان در خصوص شغل مشترکمان باشد و این امر همیشه باعث ناراضایتی فرهاد از بحث هایمان که در آن نظری برای ارائه نداشت بود... مثال زدنش به قدری ناشیانگی اش در اطلاعات پزشکی را نشان می داد که ساعت ها با به یاد آوری اش قهقهه بزنم، هنوز می خندیدم و سعی داشتم اشک های حاصل از خنده ام را با نوک انگشت هایم پاک کنم که دستی دور کمرم حلقه شد و پیکره ی قلبم را به یکباره لرزاند، خنده از لبم پر کشید، حدس اینکه صورتم روی سینه فرهاد است کار دشواری نبود! بوی عطر خاص و تلخش را در خواب هم تشخیص می‌دادم! گرمای بدنش مماس با اندامم و دست های بزرگ و قوی بنیه اش را دورم گرچه به اندک بار حس کرده بودم ولی از حرارت چای داغ در چله زمستان هم برایم قابل لمس تر و آشناتر بود؛ نمی‌دانم چقدر زمان در شوک به سر بردم ولی زمانی که حس کردم افسار دلم اختیار را چنگ زده و قصد گرفتنش را دارد به خود آمدم و فشاری با کف دست هایم به سینه اش آوردم، ذره ای تکان نخورد، پس این زبان لعنتی به چه کار می آمد که به وقت نیاز به سخن نمی چرخید؟! صدای بم و مردانه اش کنار گوشم اختیار را دو دستی تقدیم دل کرد. - این هم آغوشی فقط و فقط یه یاداوری بود برات که بدونی مال کی هستی و من چقدر می تونم روی اموالم چیره باشم! - کوچه و خیابون جای این کارهاست؟! صدای پیرزن رهگذر شوک به موقعی برای هردویمان بود، سریع از آغوش پرحرارتش جداشدم، دستی به صورت گر گرفته ام کشیدم و روسری مرتبم را روی سرم مرتب تر کردم! کوچه و خیابان جای کدام کارها نبود!؟ پیرزن چه می دانست از ماجرا...! نویسنده : زهرا بیگدلی ادامه دارد... 🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁
‍ رمان به_تلخی_شیرین قسمت 12 دیدن صورت خونسرد فرهاد اخم هایم را در هم کرد، با گفتن《خیلی احمقی!》 از جلوی رویم پسش زدم و به سرعت از کنارش رد شدم، با دست های لرزان کلید را در قفل چرخاندم، درب را باز و به قصد، موقع بستن، محکم به چهارچوب کوبیدم و دوان دوان سمت درب ورودی رفتم. خدا خدا می کردم بابا در خانه نباشد تا جویای علت اشک هایی که اختیاری روی جاری شدنشان نداشتم نشود، چه خوب که گاه خدا به دلم راه می آمد! برگه ی چسبیده روی درب واحد مان را خواندم 《عسل جان، خونه ی عمه مینا دعوت هستیم، بیا》. چنگی زده و کاغذ را روی در مچاله کردم و کندم، داخل واحدمان شدن همانا و به یکباره زیر گریه زدن همانا...! احساسم به فرهاد ریشه در سال‌های دور کودکی امان داشت، احساسی که خود با پافشاری قصد محکم کردنش را داشتم، فرهاد برایم بتی بود قدیس، که پرستیدنش هر دم و لحظه باعث آرامش روح و روانم می شد، آن زمان که دنیایم رنگ خاکستری غم را ندیده و دردش را نچشیده بود، عشق فرهاد آبی ترین دیدنی ها و چشیدنی ها در کام دل بیتابم بود؛ ولی چه بر سر دلم آورد آن بت؟! کوبیده شدن پتک بر سر احساسم در نظرم، غم انگیز ترین حادثه تاریخ عشاق بود! کجا بود شیرین تا غم فراق خود را از یاد ببرد و برای دل درد کشیده ی من هق هق کند! فرهاد من سخت‌ترین تیشه را به ریشه ی زندگی ام کوبید، شانزده ساله بودم و در اوج دلبری که با حرف هایش احساس سرکشم را کشت و در سردخانه حقیقت زندگی ام کفن پیچ کرد، سال هاست قصد دفن کردنش را دارم ولی هر بار با شوک های خود خواهانه اش لحظه ای جان را به پیکره ی احساسم برمی‌گرداند و قصد گرما بخشیدن دارد اما چه فایده که سرمای رخنه کرده در وجودش دیگر تب را درک نمی کند و فقط لرزیست گذرا... به در تکیه دادم و هق هق کنان سر خوردم و روی زمین نشستم، دست هایم را روی صورتم گذاشتم، آرامشی در کار نبود، هر لحظه قلبم فشرده تر می شد و درد بیشتر درونش می‌پیچید و صدای هق هقم را بالاتر می‌برد؛ آغوش گرمش تمنای دلم بود ولی سهم من نبود، سالها پیش همین خود فرهاد بود که مرزی بین رویاها و واقعیت ها برایم ساخت، مرزی که عبور از خط ممنوعه اش جسارتی می خواست که در وجود من نبود... سال ها این مرز را به نظاره ننشسته بودم و واقعیت های پشتش را برای دل و عقلم مشق نکرده بودم که حالا با یک هم آغوشی هرچند گوارا و جان بخش در هم بشکنم، گرچه این بار آن قدر کوبنده شوک را وارد کرده بود که تمام حس های سرکوب کرده ام بیدار شده بودند و با بی رحمی به قلبم چنگ می زدند و طلب نرمش داشتند؛ دستم را از روی صورتم برداشتم و روی قلبم مشت کردم و نالیدم: بسه آروم بگیر. صدای دردمندم بالاتر رفت: خدایا تا کجا می خوای بکشی منو؟کافیه خدا، تمومم کن! چرا منو آوردی به این دنیا، وقتی همه چی رو برای من این قدر زشت نقاشی کردی؟!بسه دیگه نمی کشم، منو برگردون به همون خاکی که نمی دونم چرا هوس آدم کردنش به سرت زد...بسه خدا جون، کم آوردم، بریدم، دیگه نمی تونم... صدای زنگ تلفن در خانه پیچید و طنین صدای پرسوز و درد من را خاموش کرد، با جان کندن از روی زمین سرد بلند شدم، اشک هایم را پس زدم و هق هقم را خاموش کردم، کفش هایم را درون کمد جاکفشیِ داخل راهرو گذاشتم و به سمت سالن نشیمن، جایی که میز تلفن قرار داشت حرکت کردم، روسری خیس از اشکم را از سرم در آوردم، نگاهی به شماره انداختم، عمه مینا بود، صدایم را صاف کردم و چند بار کلمه 《بله عمه》 را تکرار کردم تا راه گلویم باز و صدایم بی خش شود، گوشی را برداشتم. - بله عمه جون؟ صدای نرم و پر مهر عمه گوشم را نوازش کرد. -سلام عزیزم، خسته نباشی مادر. 《مادر!》 کلمه‌ای که برای من معنا و مفهومش فقط در یک کلمه خلاصه می‌شد! 《درد》. -ممنون عمه جون. - پاشو بیا بالا که مهمونای عزیزی داریم. -چشم. فقط اجازه بدید یه دوش بگیرم خستگیم دربره. -بگیر قربونت برم. -خدا نکنه. -برو مزاحمت نشم، فقط زود بیا. -چشم فعلا. نویسنده : زهرا بیگدلی ادامه دارد... 🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁
☀️ صـــــــ📿ـــلوات خاصه ی حضرت علی بن موسی الرضا به نيت خشنودي آن حضرت و بر آورده شدن حاجــــــــــات.☀️ ⚜اللهّمَ صَلّ عَلی عَلی بنْ موسَی الرّضا المرتَضی⚜ الامامِ التّقی النّقی ⚜ و حُجَّّتکَ عَلی مَنْ فَوقَ الارْضَ⚜ و مَن تَحتَ الثری⚜ الصّدّیق الشَّهید ⚜صَلَوةَ کثیرَةً تامَةً⚜ زاکیَةً مُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَه⚜ کافْضَلِ ما صَلّیَتَ‌عَلی‌اَحَدٍ مِنْ اوْلیائِک⚜ َ ✍ترجمه: ☀️خدایا رحمت فرست بر علی بن موسی الرضا☀️ امام با تقوا و پاک ☀️و حجت تو بر هر که روی زمین است ☀️و هر که زیر خاک، ☀️رحمت بسیار و تمام با برکت ☀️و پیوسته و پیاپی و دنبال هم چنان ☀️بهترین رحمتی که بر یکی از اولیائت فرستادی☀️ 💫زیــــ🕌ــــــارتش در دنیا و شفاعتش در عقبی نصیبمان بگردان💫 الهـــــــــــــے آمیݧ التمــــــــــاس دعــــــــــا ✨اݪّلهُمَّ صَݪِّ عَݪے مُحَمَّد وَ آݪِ مُحَمَّد وَ عَجِّݪ فَرَجَهُمْ✨ 📿🕌📿🕌📿🕌📿🕌📿 @Emam_kh
⁉️‌ آیا این درست است برای هرکسی که مشکلی و گرفتاری پیش می آید بگوید که این خواست خدا بوده است؟ 🔰 اینکه هرچیزی اتفاق می افتد را به خدا نسبت دهیم و بگوییم که خواست خدابوده صحیح نیست چرا که این عالم، براساس سبب و اسباب اداره می شود و هر چیزی علت مخصوص خود را دارد. 🔸 لذا برای همین هم خداوند متعال کسانی را که باعث این شده باشند که کسی فقیر، مریض و ظلمی به او شود را مجازات می کند لذا در جاهای متعددی از قرآن کریم برای ظالمان وعده عذاب داده است. ✍بله خداوند برای این عالم قوانینی وضع کرده است که اگر طبق این قوانین عمل نکنیم به ضرر ما تمام می شود و گاهی مقصر را خدا می دانیم در صورتی که مقصر واقعی خودمان هستیم بطور مثال خداوند در شراب عوارضی را قرار داده است که هر کس بخورد احتمال دارد در فرزندی که بعدا به دنیا می آید تاثیر بگذارد و او ناقص الخلقه باشد. حال آیا می شود گفت چون که خدا شراب را آفریده است پس خداست که مقصر است تا این که این فرزند ناقص به دنیا بیاید؟؟؟!!! 🔹 دوم اینکه خداوند به بندگانش اختیار داده و بنده حق انتخاب دارد که کدام راه را انتخاب کند که به نفعش باشد و عقوبت الهی شامل او نشود. گاهی شخصی از این اختیار به خوبی استفاده می کند و می شود امام حسین علیه السلام و گاهی هم کسی می شود شمر و یزید. ❌ حال شاید کسی بگوید که من اختیار داشتم اما وضع آن محیط و جامعه طوری بود که نمی شد انسان گناه نکند و پاک بماند و سخت بود؟!؟ 🔰 بله خداوند متعال هم به اندازه ای که بندگانش می توانستند از اختیارشان استفاده کنند از آنها تکلیف خواسته است.( لا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفسًا إِلّا وُسعَها) بطور مثال از کسی که در ایران و بین شیعیان زندگی می کرده و راحت می توانسته است از احکام دین اطلاع پیدا کند و از کسی که در اروپا زندگی می کرده است و همه چیز برای او محدود و سخت بوده تا گناه نکند به یک طریق برخورد نخواهد شد. 🌴 لذا روایت داریم گاهی خداوند 70 گناه از انسان جاهل را می بخشد اما فقط یک گناه از عالم بخشیده می شود. و این به این معنا نیست؛ حال چون که اختیار من کم است و در محیط نامناسب زندگی می کنم پس این مجوز را دارم تا گناه و معصیت الهی را انجام دهم بلکه باید تمام تلاش خود را برای اطاعت از خداوند انجام دهم و اگر چنین شود اجر و پاداش من نسبت به بقیه چندین برابر خواهد بود. و گاهی کسانی که در این دنیا بخاطر محیط زندگی و شرایطی که پیش آمده بود در سختی زندگی می کردند و شاید خیلی هم دعا کردند و تلاش هم نمودند و به آن چیزی که مطلوب دلشان بوده است نرسیده اند؛ خداوند در آخرت پاداشی به آنها می دهد که آرزو می کردند که کاش وضع من در دنیا بدتر از این بود تا این که در آخرت پاداش بیشتری داشتم. ✳️پس هیچ وقت خداوند بدِ بنده ی خود را نمی خواهد و بنده هم باید تمام تلاش خود را برای مبارزه ی با شیاطین انس و جن داشته باشد و در هر صورت پیروز نهایی نزد پروردگار چنین بنده ای خواهد بود. استادمحمدی 🔹🔸🔹🔸🔹🔸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
استفاده از دمنوش گل گاو زبان به همراه لیمو عمانی مانع از افزایش غلظت خون و بالا رفتن فشار در افراد می‌شود. 🌾🌿🌾🌿🌾🌿🌾
توپك_مرغ 🧆 😋 🔸مرغ چرخ کرده رو‌ با پیاز و هویج ‌و فلفل دلمه و سیب زمینیِ رنده شده (همه خام) و پنیر پیتزا مخلوط کردم و بهشون پودر سیر، زردچوبه، کاری، پودر تخم گشنیز، دارچین، نمک و فلفل زدم و یه ساعت گذاشتم تو یخچال. بعد بزرگ‌تر از گردو، قلقلی شون کردم و توی پودر سوخاری ( بدون غلتوندن تو تخم مرغ) چرخوندم و چیدمشون توی پیرکس. روشون رو اسپری کره زده و درفر با دمای ۲۰۰ درجه به مدت ۴۰ دقیقه
🎙| حاج‌حسین‌یڪتا در‌همایش‌خــانوادھ‌ࢪضــو؁: یڪ‌نمازظهردرخدمت‌آقا‌بودیـم...🌼 نمازڪھ‌تموم‌شد‌آقامےخواستندبروند... به‌من‌گُفتند:کارے ندارید؟🌿 گفتم:آقایھ‌ناهاࢪباشماآرزوست👀🌸 آقاگفتند:ببخشیدمن‌ناهارم‌رو‌با حاج‌خانم‌میـخورم...♥️✨🔗 ‌ @Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مهندسی معکوس روشی برای انحراف مسیر انقلاب دکتر رحیم‌پورازغدی @Emam_kh
⚠️همــســرانــہ 📌 اگــر گــاهے در خــوانــدن مــیــڪــنــد بــهتــریــن روش ایــن اســت ڪــه بــا روش بــه او نــدهیــمــ ... 👈بــلــڪــه در اوقــات ، بــا و ، زیــبــا پــهن ڪــنــیــم، خــود را بــا دلــخــواه همــســرمــان ڪــنــیــم، لــبــاس ســفــیــد و مــخــصــوص نــمــاز بــپــوشــیــم، بــا زیــبــایــے و و در مــعــرض دیــد همــســرمــان ( الــبــتهبــدون قــصــد ) بــخــوانــیــمــ ... 👈بــا ، در درون همــســرمــان و بــه نــمــاز ایــجــاد خــواهد شــد ... 🔹قــبــل و بــعــد از نــمــاز، خــود را زیــاد ڪــنــیــم تــا اثــر مــا، بــیــشــتــر شــود ... 🔹بــه هیــچ عــنــوان بــابــت همــســرمــان در نــمــاز، بــا او نــڪــنــیــم چــرا ڪــه عــڪــس دارد ... 🌿🍁🌿🍁🌿🍁🌿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا