🔰اهمیّتِامربهمعروفونهیازمنکر
💠 پیامبر اکرم صلیاللهعلیهواله فرمودند:«به خدایی که جانم در دست اوست، از امّت من گروهی از قبر بر می خیزند؛ در حالی که در قیافه بوزینه و خوک هستند. این قیافهها به خاطرِ آن است که آنان قدرتِ نهی از منکر داشته، ولی با گناهکاران سازش کردند.»
@Emam_kh
رمان به_تلخی_شیرین
بدون اینکه لبخندی از مرور جوک روی لبم نقش ببندد کمربند ایمنی را باز کردم و پایین رفتم.
همراه فرهاد سمتش قدم برداشتیم.
به دل کوچک و ساده ی سبز رنگ اشاره کرد.
-این خونه بی بیه.
به در نگاه کردم. خدا می دانست که دیگر چه چیزهایی باید میشنیدم که نشنیده بودم ولی نمیدانم چرا آرامتر بودم! آه... یادم آمد، حتما تاثیر قرصها بود! پوزخندی به آرامشم زدم و کناری ایستادم.
پوریا دستش را روی زنگ گذاشت. صدای زنگ انقدر بلند بود که فکر کنم کل کوچه شنیدند!
پوریا یک چشمش را به حالت بامزه ای بست و زبانش را میان دندان هایش گرفت. صدای زنگ که قطع شد، تک خنده ای زد.
- گوش های بی بی سنگینه.به خاطر همین صدای زنگش اینقدر بلنده. هر وقت زنگش رو می زنم فکر می کنم همه ی همسایه ها فحشم میدن.
لبخندی به مزاحش زدیم.
صدای گفتن 《کیه》 لرزان زنی مسن از حیاط آمد.
پوریا با لبخند آهسته گفت: آخه قربونت برم بی بی، تو مگه میشنوی که می پرسی؟! منم بیا باز کن.
با باز شدن در زنی مسن پوشیده در کلی لباس بافت در چهارچوب در ظاهر شد. تعجبم از هوای متعادل بود!
موهای فرق وسطش یک دست سفید... حتی مژه ها و ابروهایش هم جو گندمی شده بود. بعدها که سنش را گفت، فهمیدم، گذر زمان در این سفیدی ها نمی توانست تنها دلیل باشد! غم بزرگ در سینه ی این زن، روی گذر زمان را سفید کرده بود...
مگه نه اینکه غم سیاه و کدر است! چرا پس به انسان که چیره میشود گرد سفیدی به همراه دارد! نمی دانم... غم است دیگر، سر ناسازگاری دارد! همه چیز را دگرگون می کند... روز و روزگار را طوری سیاه می کند که چشم چشم را نبیند! شب و آرامش تاریکی اش را طوری سفید میکند که خواب به چشم نیاید! موهای سیاه را هم از کینه اش سفید می کند تا خالی از عقده شود! یعنی وقتی بیاید فاتحه همه چیز خوانده است!
بی بی با دیدن پوریا نگاه کنکاش گرش رنگ آشنایی گرفت و با لبخند به داخل خانه تعارفمان کرد.
با سلام داخل حیاط کوچک و ساده اش که فقط حوض و تخت کوچکی تزیین گرش بود و از تمیزی برق می زد رفتیم.
با تعارف دیگرش از در آهنی و قدیمی ای، داخل خانه پا گذاشتیم. خانه ای ساده ولی مرتب و تمیز...
به سمت سماوری که گوشه ی اتاق قرار داشت رفت و با دست به پشتیها اشاره کرد.
-بفرمایید غریبی نکنید، همراه های پوریا برای من هم عزیزند مثل خودش.
چقدر مهربان بود و انرژی مثبت به آدم منتقل میکرد.
کنار پشتی ها رو به روی بی بی نشستیم ولی پوریا رفت و کنارش نشست و با صدای نسبتا بلندی کنار گوشش شروع به معرفی ما کرد. علت حضورمان را مبهم برایش گفت و بعد نام حبه را آورد. با شنیدن نام حبه با ناباوری در حالی که پوریا را کنار می زد بلند شد و سمت من آمد. بی اختیار نیم خیز شدم که بلند شوم ولی مانع شد و جلوی پایم نشست.
چشمهای به اشک نشسته اش چشم های من را هم به تقلا انداخت.
-عزیزکم، گفتم برام آشنایی و بوی آشنات دلم رو بیقرار کرده! گفتم به چشمم غریبه نیستی!حبه اگر صابر رو گذاشت و رفت یه یادگاری شبیه خودش دنیا آورد، بمیرم برای دلت حبه بمیرم مادر، بمیرم کجایی؟
به گریه افتاد و در آغوشم کشید. غمش آنقدر بزرگ بود که دل هر سه امان را بیقرار کرد.
برق اشک را در چشم پوریا و فرهاد دیدم. خودم را نگویم اشک دم شک این روزهایم قصد ویرانی داشت و سیل وار روی صورتم روان شد.
-بیست و چهار ساله چشم به راهم مادر... کجا کمت گذاشتم که اینجوری دل بریدی ازم؟! نگفتی ضحی دل بریدن بلد نیست؟! نگفتی تو دوریت جون به لب میشه؟! دردت به جونم مادر، بچه ت رو چرا رها کردی؟! اینقدر عشق صابر ریشه داشت که تیشه به عشق مادر و فرزندی بزنی؟! چیکار کردی مادر؟! کجا رفتی مادر؟! جون به لبم اومد تو نیومدی... هر بار صدای زنگ این غم خونه بلند شد دلم ریخت که تو باشی! نیومدی و دسته گلت رو برام فرستادی حبه؟! دورت بگردم مادر، این چه کاری بود که کردی با جگر گوشه ت؟!
نویسنده : زهرا بیگدلی
ادامه دارد......
🌺🍃🌸🍃🌺
رمان به_تلخی_شیرین
در آغوشش از گریه می لرزیدم و خودم را به تکان های ننو وارش سپرده بودم، مرا حبه میدید و گلایه هایش را نجوا می کرد، گاه مادروار بوسه ام می زد، گاه مادر بزرگ وار...
دقایقی به بوییدن و سکوت گذشت، هر دو آرام شده بودیم.
بالاخره دل ازآغوش هم کندیم. بلند شد و در حالی که با گوشه ی روسری بلند سفیدش اشکهایش را پاک میکرد و ذکر میگفت سرجایش برگشت و با گفتن 《به کلی یام رفت پذیرایی کنم》 مشغول ریختن چای در استکان های کمر باریک شد. پوریا با صدای بلند، بی بی را مخاطب قرار داد.
- بی بی فدات شم، ما برای چای خوردن نیومدیم، مامانم رو که می شناسی با حرف هاش عسل خانوم رو ناراحت کرده. آوردمش اینجا که خودت راست همه زندگی مادرش و مادربزرگش رو براش بگی.
سینی چای را دست پوریا داد.
- مگه مامان بی چاکو دهنت ایرانه؟
-متاسفانه بله. ایرانه.
پوریا بلند شد و چای تعارفمان کرد. هیچ چیز از گلویم پایین نمی رفت ولی حوصله ی تعارف نداشتم و اسکانی برداشتم. رو به بی بی گفتم: بی بی لطفاً برام بگید.
- چی بگم قربون اون چشمای قشنگت برم؟ اینقدر ماجرا پشت زندگی مادرت حبه و ندای خدابیامرز هست که بخوام بگم ساعتها طول می کشه.
-اشکال نداره بی بی. منم این همه راه و اومدم که بشنوم. خواهش می کنم بگید!
نفسش را آه مانند بیرون داد.
-چاییتون رو بخورید.
رو به پوریا کرد.
- مادر پام نمیکشه، بی حس شده، از داخل یخچال ظرف میوه رو بیار. خیر ببینی.
پوریا بلند شد، فرهاد خواست مانع شود.
- نه آقا پوریا ما میل نداریم زحمت نکشید.
در حالی که سمت آشپزخانه کوچک کنار اتاقی می رفت گفت: بی بی تا نخود لوبیا های خام تو کابینت رو هم به خورد ما نده ول کن نیست! اگه میخواید زبون باز کنه، بیتعارف کامل چای و میوه تون رو بخورید.
لبخندی به مضاحش زدیم. بعد از خوردن چای و سیب، با التماس چشم به بیبی دوختم. لبخند تلخی به صورتم زد و نفسش را عمیق و پر حسرت بیرون داد و شروع به تعریف کرد. همه ی وجودم چشم و گوش شده بود به دهان بی بی.
از حالتش متوجه بودم انگار میان ما نیست و به سالها قبل بازگشته و گذشته را مرور می کند...
-یه سال از ازدواجم با مرتضی میگذشت، من مال این روستا نبودم. بعد از ازدواج این جا ساکن و ماندگار شدم. روزگار می گذرونیدیم که صدای بمباران و شلیک گلوله ها تن و بدنمون رو لرزاند. خبر اومد که صدام به خرمشهر حمله کرده، مرتضی بی معطلی آماده شد برای رفتن، ترسیده بودم... التماسش کردم نره، گفت وقت تنگه، وقت توضیح ندارم فقط بدون میرم که از کشورِ تو دفاع کنم، اگه شهر بیفته دست دشمن دیگه فاتحه ی هممون خونده ست، حرف هاش رو زد و صبر نکرد جواب بگیره، پرید ترک موتور ابراهیم برادرش و رفتن. بیست روز گذشت... بیست روزی که جونم به لبم رسید، مردم و زنده شدم تا مَردم، مرتضی جانم، برگرده... بیشتر اهالی از ترس اومدن دشمن داخل روستا زن و بچه هاشون رو به شهرهای اطراف برده بودند ولی من و خانوم و حاج محمد چشم به راه بودیم، کارمون شده بود دعا خوندن و گریه کردن، تا اینکه بعد از بیست روز، شب از نیمه گذشته بود و دم دمای صبح بود که صداش رو از بالای سرم شنیدم.
سریع بلند شدم، مرتضی اومده بود، صحیح و سالم بود! یادمه ریش و سیبیل درآورده بود و حسابی لاغر شده بود، دلم میخواست صورت اصلاح نشده ش رو غرق بوسه کنم! افتادم به گریه و سجده شکر به درگاه خدا کردم. شونه هام رو گرفت و بلندم کرد.
-مهمون داریم ضحی جان.
نویسنده : زهرا بیگدلی
ادامه دارد.....
🌺🍃🌸🍃🌺
☀️ صـــــــ📿ـــلوات خاصه ی حضرت علی بن موسی الرضا به نيت خشنودي آن حضرت و بر آورده شدن حاجــــــــــات.☀️
⚜اللهّمَ صَلّ عَلی عَلی بنْ موسَی الرّضا المرتَضی⚜ الامامِ التّقی النّقی ⚜ و حُجَّّتکَ عَلی مَنْ فَوقَ الارْضَ⚜ و مَن تَحتَ الثری⚜ الصّدّیق الشَّهید ⚜صَلَوةَ کثیرَةً تامَةً⚜ زاکیَةً مُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَه⚜ کافْضَلِ ما صَلّیَتَعَلیاَحَدٍ مِنْ اوْلیائِک⚜
َ
✍ترجمه:
☀️خدایا رحمت فرست بر علی بن موسی الرضا☀️ امام با تقوا و پاک ☀️و حجت تو بر هر که روی زمین است ☀️و هر که زیر خاک، ☀️رحمت بسیار و تمام با برکت ☀️و پیوسته و پیاپی و دنبال هم چنان ☀️بهترین رحمتی که بر یکی از اولیائت فرستادی☀️
💫زیــــ🕌ــــــارتش در دنیا و شفاعتش در عقبی نصیبمان بگردان💫
الهـــــــــــــے آمیݧ
التمــــــــــاس دعــــــــــا
✨اݪّلهُمَّ صَݪِّ عَݪے مُحَمَّد وَ آݪِ مُحَمَّد وَ عَجِّݪ فَرَجَهُمْ✨
📿🕌📿🕌📿🕌📿🕌📿
@Emam_kh
❓آیا اگر #فساد تمام جهان را فرا گیرد #امام_زمان ظهور خواهند کرد؟
🔰فراگیرشدن فساد، ظلم و ستم از نشانههای قبل از ظهور است چنانچه فراگیری عدالت از نشانههای اصلی حکومت امام موعود میباشد،
👇اما این فراگیری ظلم و فساد علت ظهور نمیباشد، بلکه نشانه قبل از ظهور است که به دنبال آن ظهور صورت میگیرد، بلکه میتوان گفت محرومیت ما از امام زمان به علت همین فسادها و انتخاب بدیها بر خوبیهاست.
💢اگر ما با کردار خوب و شایسته، منتظر اصلاح جامعه توسط امام عصر باشیم، ظهور زودتر صورت میگرفت.
💥آنچه روایات بر آن تأکید دارند پر شدن از «ظلم» است، نه پر شدن از «ظالم»؛ پس ممکن است تعداد ظالمین کم باشد، ولی تعداد مظلومین بسیار باشد؛ اما همان تعداد اندک زمین را از فساد پر خواهند کرد؛
👌بنابراین گمان نشود وظیفه ما این است که همه مردم را به ظلم سوق دهیم و با افزودن به ظالمین، بخواهیم به امر ظهور کمک کنیم، بلکه وظیفه ما مقابله با ظلم و ظالم و حمایت از مظلوم است؛ چنانچه انقلاب اسلامی در همین راستا قدم برداشت و با ظلمِ ظالم به مقابله پرداخت و از مظلومیتِ مظلوم در جهان دفاع کرد.
📌پس آنچه در آیات و روایات آمده خبر از امری است که حتماً محقق میشود و از طرف دیگر همین قرآن و روایات وظیفه فرد فرد مردم را در کمکنکردن به ظالم و حمایت از مظلوم تبیین کرده است.
🔰معاونت تبلیغ و امور فرهنگی حوزه های علمیه
استادمحمدی
🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#مافیای_انتخابات چیست؟
هویتی آلوده، متشکل از محافظهکاری ها، منفعتطلبی ها، افزون خواهی ها، نفوذ ها و...که در مقطع انتخابات با اغفال #کند_فهم_ها در قالب دفاع از انقلاب، شروع به ترویج گفتمانی پر بدعت مقابل نگاه امامت انقلاب میکنند.
سالهای اخیر بصیرت #جوانان محاسبات شان را به هم ریخته و اگر با همین فرمون پیش بریم کار تمام است.
فرصت افشاگری علیه این مافیا را از دست ندید.
#نا_اهلان_نا_محرمان
✍ حجت الاسلام رحمت_الله_معظمی
@Emam_kh
💟 درمان_چربی_خون_بانوان
تخم شوید ۳۰گرم
تخم شنبلیله ۳۰گرم
تخم خرفه ۲۰گرم
زرشک ۲۰گرم
سرخ ولیک ۲۰گرم
📝۱قاشق غذاخوری در ۱لیوان آب
جوشانده ۱ استکان قبل غذا میل نمائید
🍁☘🍁☘🍁
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کلیپی آرامش بخش از استاد پناهیان.
@Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 #سردار_حسین_دهقان وزیر دفاع دولت یازدهم روحانی که بخاطر #برجام ۱۰۰ تا سکه هدیه گرفته، خطاب به این سوال که چرا ۱۰۰ سکه دریافت کردید و کجا هزینه کردید میگوید:
"نظام تشخیص داده ۱۰۰ تا سکه به من بده، به شما چه ربطی داره؟"
🔹جالبتر اینکه میگوید: "باور میکنید نشان این تو زندگیم مشخص نیست؟ و این ۱۰۰ سکه چیزی به من اضافه نکرد؟"
🔸بله برادر دهقان؛ ما باور میکنیم که این ۱۰۰ سکه در قبال دارایی و اموال شما هیچ است و چیزی به شما اضافه نکرده. ولی بدانید هر یک سکه از سکههای شما برای زندگی اقشار متوسط و ضعیف جامعه موثر بوده و حتماً چیزی به زندگیشان اضافه میکند!
🔹بعد از برجام، اعلی حضرت روحانی به آقایان ظریف، صالحی و دهقان نفری ۱۰۰ سکه، به عراقچی و تخت روانچی نفری ۷۵ سکه و به ۶ نفر دیگر نفری ۵۰ سکه(جمعاً ۷۵۰ سکه) اعطا کرده. از بخششهای پنهانی بیاطلاعیم.
🔸امام کاظم علیهالسلام میفرماید: انّ مَن له الغُنمُ فعلیه الغُرمُ. یعنی سود و غنیمت هرچیزی به کسی رسید، خسارت آن هم برای اوست!
🔹آقایان؛ از خسارت برجام که چیزی به شما نرسید! کاش حالا که برجام هم با شکست مواجه شده سکههایی که از بیتالمال گرفتهاید را پس دهید! نه اینکه بگویید به شما ربطی ندارد!
داود_مدرسی_یان
@Emam_kh
کدبانــــوی خانـــــــه باشـــید!
✍رهبرانقلاب: کدبانوی خانه شما باید باشید
اصلًا محور این است. اگر بخواهیم تشبیه ناقصی بکنیم، باید به ملکهی زنبور عسل تشبیه کنیم. کانون خانواده، جایی است که عواطف و احساسات باید در آنجا رشد و بالندگی پیدا کند؛ بچهها محبت و نوازش ببینند؛ شوهر که مرد است و طبیعت مرد، طبیعتِ خامتری نسبت به زن است و در میدان خاصی، شکنندهتر است و مرهم زخم او، فقط و فقط نوازش همسر است حتّی نه نوازش مادر؛ باید نوازش ببیند.
برای یک مرد بزرگ، این همسر کاری را میکند که مادر برای یک بچهی کوچک آن کار را میکند؛ و زنان دقیق و ظریف، به این نکته آشنا هستند. اگر این احساسات و این عواطفِ محتاج وجود یک محور اصلی در خانه، که آن خانم و کدبانوی خانه است، نباشد، خانواده یک شکل بدون معنا خواهد بود.
۱۳۷۰/۱۰/۴
@Emam_kh
🌸🍃🌸
⇦ فـرازی از منـاجـاتشعبانیـه
خـ♡ـدایا
اگر شايسته رحمت نيستم
تو سزاوارى که بر من
با فراوانى فضلت بخشش نمايی
خـ♡ـدایا
گویی من با همه هستیام
در برابرت ایستادهام
در حالیکه حسن اعتمادم بر تو
بر وجودم سایه افکنده است
و آنچه را تو شایسته آنی
بر من جاری کردهای
و مرا با عفوت پوشاندهای
🌸🍃🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🌸🍃
يارب در آستانه میلاد باسعادت
منجی عالم بشریت
حضرت مهدی موعود عج
به دوستانم عطا کن
در اين شبهای مبارک
هر آنچه برایشان خیر است
و دلشان را لبریز کن از شادی
و لبانشان را با گل لبخند شکوفا کن
میدانی احسن الحال یعنی چه؟
نگاه بهترین عالم بر تو باشد
و لبهایش دعاگوی تو
به امید آنکه همه ما مشمول
دعای مهدی فاطمه باشیم
شبتون مهدوی🌺
🌸اَلّلهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج🌸
@Emam_kh
🌸سلام_بر_مــهدی_صاحب_الزمان
شـاید که به
پیکر جهان جان آمد
شــایـد که
شب غـصه به پایان آمد
آمــاده پـی
ظـهور او باید شد
شـاید که
همـین #نیـمه_شعبان آمد
🌸 اللهم_عجل_لولیک_الفرج
🌸نذر ظهور منجی عالم صلوات
🌹 اَللّٰهُــمَّ صَلِّ عَلی ٰمُحَمَّدٍ
🌹وَّ آلِ محمد وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ
@Emam_kh
عَنْ اَبى عَبْدِاللّه ِ عليه السلام قالَ
مَنْ اُعْطِىَ الشُّكْرَ اُعْطِىَ الزِّيادَةَ، يَقُولُ اللّه ُ عَزَّوَجَلَّ; لَئِنْ شَكَرْتُمْ لاََزيدَنَّكُمْ. ;
امام صادق عليه السلام فرمود
كسى كه توفيق شكر يابد، افزايش نعمت هم نصيب او خواهد شد خداوند متعال مى فرمايد; اگر سپاسگزاى كنيدزياد خواهم كرد.;
بحارالأنوار، ج 71، ص 40 .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍁🍃 🍁🍃 🍁🍃
سلاااااام
ﻣﯽ ﺭﺳﺪ ﺍﺯ ﺭﺍﻩ ﻣﺮﺩﯼ ﺍﺯ ﺩﯾﺎﺭ ﺁﺷﻨﺎﯾﯽ
ﺑﺮ ﺯﺑﺎﻧﺶ ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﯽ ﺩﺭ ﻧﮕﺎﻫﺶ ﺭﻭﺷﻨﺎﯾﯽ
ﺭﻭﺷﻨﺎﯾﯽ ﻣﻲ ﺩﻫﺪ ﺧﻮﺭﺷﯿﺪ ﺭﺍ ﺑﺮﻕ ﻧﮕﺎﻫﺶ
ﻣﯽ ﮔﺰﺍﺭﺩ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﭘﯿﺸﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺭﺍﻫﺶ
ﺭﺍﻩ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺍﻟﻬﻲ ﺍﺳﺖ ﺭﻧﮓ ﺍﻭ ﺭﻧﮓ ﺍﻟﻬﻲ
ﻣﻲ ﺯﺩﺍﻳﺪ ﺍﺯ ﺯﻣﻴﻦ ﻭ ﺍﺯ ﺯﻣﺎﻥ ﻧﻘﺶ ﺗﺒﺎﻫﻲ
ﻛﻴﺴﺖ ﺍﻭ ﮔﻨﺠﻴﻨﻪ ﻱ ﺍﺳﺮﺍﺭ ﺭﺏ ﺍﻟﻌﺎﻟﻤﻴﻦ ﺍﺳﺖ
ﻭﺍﺭﺙ ﺷﻤﺸﻴﺮ ﻣﻮﻻﻳﻢ ﺍﻣﻴﺮ ﺍﻟﻤﻮﻣﻨﻴﻦ ﺍﺳﺖ
ﻣﯽ ﺭﺳﺪ ﻣﻬﺪﯼ ﺑﻪ ﺩﺳﺘﺶ ﺗﯿﻎ ﺳﺮﺥ ﺍﻗﺘﺪﺍﺭ
ﺗﺎ ﺑﮕﻮﻳﺪ ﭘﺎﺳﺨﻲ ﺑﺮ ﻧﺎﻟﻪ ﻫﺎﻱ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ
ﺗﺎ ﺑﮕﻴﺮﺩ ﺍﻧﺘﻘﺎﻡ ﺯﺧﻢ ﻫﺎﻱ ﺑﻲ ﺷﻤﺎﺭ
ﻻ ﻓﺘﻲ ﺍﻻ ﻋﻠﻲ ﻻ ﺳﻴﻒ ﺍﻻ ﺫﻭﺍﻟﻔﻘﺎﺭ
*اللهم عجل لولیك الفرج وعافیة و النصر*
میلاد حضرت نور مبارک باد.
روزتان مهدوی🌸🍃
🍃🌸🌺🍃🌹🍃🌺🌸🍃
@Emam_kh
❓ آخرالزمان یعنی چه؟ آیا ما در آخرالزمان هستیم؟
🔰👇اصطلاحی حدیثی است که در مورد سه دوره زمانی به کار رفته است:
1️⃣ دوره پیامبر خاتم که از بعثت آن حضرت تا قیامت را شامل میشود. در این صورت، آخرالزمان، به این معنا است که بعد از آن بزرگوار، پیامبر و شریعت دیگری نخواهد آمد و این دوره، دوره آخرین شریعت است.
2️⃣ دوره غیبت و سالهای پیش از ظهور که آخرالزمان طبق این معنا، پایان دوره ظلمها، فسادها و حکومتهای غیرالهی است و با ظهور امام موعود همه مظاهر شرک، ظلم و فساد از بین میرود.
3️⃣ دوران ظهور و زمان تشکیل دولت عدل الهی که این حاکمیت، تا آخر عمر دنیا برقرار میماند و دیگر از بین نمیرود.
🍃در روایتی پیامبر اعظم(ص) به دختر بزرگوارش فرمود:
«وقتی دنیا هرجومرج شود و فتنهها آشکار گردد و راهها بسته شود و عدهای، عده دیگر را فریب دهند، خداوند کسی را که دژهای گمراهی را فتح میکند، برمیانگیزد و او در آخرالزمان، دین را برپا میکند».[۱]
💢با مراجعه به روایات، معلوم میشود یکی از معانی آخرالزمان، دوران غیبت امام دوازدهم است؛[۲] بهویژه سالهای پیش از ظهور آن حضرت که فتنهها و مشکلات، به اوج خود میرسد.
📌بنابراین؛ چون در روایات، دوران غیبت امام زمان، «آخرالزمان» نامید شده است، میتوان گفت، ما در آخرالزمان هستیم.
📚پینوشت
[1]. بحارالانوار، علامه مجلسی، ج ۳۶، ص ۳۰۸.
[2]. وسائلالشیعة، ج۱۶، ص۲۴۴.پ
استادمحمدی
#عاشقانه_با_شهدا
جعبه شیرینی رو جلوش گرفتم، یکی برداشت و گفت: «می تونم یکی دیگه بردارم؟» گفتم: «البته سید جون، این چه حرفیه؟» برداشت ولی هیچ کدوم رو نخورد. کار همیشگیش بود، هر جا که غذای خوشمزه یا شیرینی یا شکلات تعارفش می کردند بر می داشت اما نمی خورد. می گفت: «می برم با خانم و بچه هام می خورم».
می گفت: «شما هم این کار رو انجام بدید. اینکه آدم شیرینی های زندگیشو با زن و بچه ش تقسیم کنه خیلی توی زندگی خانوادگی تأثیر می ذاره».
🌹شهید سید مرتضی آوینی🌹
📘دانشجویی، ص۱۹
@Emam_kh