☘🍁☘🍁☘🍁☘🍁☘
🍒 داستان آموزنده و واقعی با نام
👈تاخدافاصلهاینیست....🍒
👈 #قسمتپانزدهم
بعد از نماز ، اون شوخ طبع گفت باید امشب خودی نشون بدم حالا کی مرده بیاد جلو...
همه گفتن زشته ، رو کرد به امام جماعت گفت میشه اون کلاهتون رو بزارید زمین انگار که ناظم مدرسمون هستید میترسم که شمارو می ببینم....
گفتم الان ازش عصبانی میشه ولی گفت ای به روی چشم گفت حالا بیاید زور بازو بیچاره همش میباخت گفت بسه باید کشتی بگیرم تو کُشتی حریف ندارم کی از جونش سیره بیاد جلو...
گفتن احسان بلند شو گفتم نه
همگی اصرار میکردن امام جماعت گفت بلند شو چیزی نیست همش شوخیه...
تو دلم گفتم من تا امروز به عشق پدرم کشتی گرفتم ولی از این به بعد به عشق خدایم میگیرم...
وقتی بلند شدم باهاش درگیر که شدم نمیخواستم به این محکمی بزنمش زمین خیلی تند زدمش زمین تا خورد زمین...
گفت بخدا وضوم شکست دیگه وضو ندارم همه خندیدن...
بعد همسرش صداش کرد پشت پرده باهم حرف میزدن که یه دفعه فریاد زد به شوخی گفت اگر میزنی تو خونه بزن گفت من شرط ازدواجم رو بهت گفتم که من شوخی میکنم همه جا همه بهش میخندیدن...
آدم به این شوخی تو عمرم ندیده بودم... یکیشون گفت ورزش میکنی، گفتم بله گفت چه رشتهای گفتم کاراته ، گفتم تا حالا کسی نتوانسته پشتم رو زمین بزنه با چند نفر مساوی شدم ولی پشتم هیچ وقت به زمین نخورده...
یکی گفت ولی من یکی رو میشناسم که همیشه پشتت رو زمین زده گفتم کی؟ گفت شیطان... گفت پهلوانی به زور بازو اینا نیست به تقوای دل آدم است... تو دلم گفتم خدایا بهم قدرت و تقوایی بده که بتونم شیطان رو هم زمینش بزنم....
دیر وقت بود گفتن بریم دیره ولی من دوست نداشتم برم دوست داشتم کنار آونا باشم...
وقتی رفتیم صاحب خونه گفت تو بمون کارت دارم وقتی همه رفتن رفتیم تو خونه رفت یه جفت کفش آورد گفت اینو بگیر استفاده نکردم شرم کردم گریه کردم...
گفتم من که گدا نیستم گفت نه این یه هدیه است ولی ازش نگرفتم بغلم کرد گفت حلالت باشه هر چی از این خونه میبری.
بیرون داشتم گریه میکردم تو دلم میگفتم خدایا پدرم منو از خونه بیرون کرده با پای برهنه ولی کسی که نمیشناسم داره بهم میگه همه چیز این خونه حلالت باشه خدایا این چه دینی است....
خانمش گفت چند روزی مهمون ما باش جا هست منم مثل خواهرت ، گفتم چیزی که امشب اینجا دیدم در تمام عمرم از هیچ کس ندیدم توروخدا برام دعا کنید که گناهکارم بخدا آنقدر که زمین و آسمون رو پر کرده حلالم کنید....
بعد از حرفهام گفتم من میرم دیر وقته شما هم خسته هستید گفت نمیزارم بری امشب اینجا هستی خیلی اصرار کرد در هال رو با کلید قفل کرد گفت حالا اگر میتونی برو نمیزارم بری ...
بعد گفت بلند شو برو حمام خجالت کشیدم گفتم که بو میدم گفت نه بخدا فقط دوست دارم بری به زور رفتم تو حمام وقتی آمدم بیرون لباسم نبود..!
گفت لباس منو بپوش می شورم تا صبح خشک میشن جام رو تو هال کنار بخاری انداخت خودشم پایین تر
شب از خجالت خوابم نمیبرد....
صبح وقت نماز که بیدار شدم گفتم بیزحمت لباسهام رو برام بیارید وقتی آوردن اتو کرده بودن...
رفتم تو آشپزخانه که لباسهایم را بپوشم خدایا جیب من که چیزی توش نبود این چیه؟ وقتی نگاه کردم پول بود؛ گفتم این پول چیه من که پول نداشتم...!!!
پول ها مچاله شده بود انگار که تو قلک بوده
روی اُپن کاغذ و خودکار بود نوشتم ازشون تشکر کردم حلالیت طلبیدم پول زیر بالش گذاشتم رفتیم مسجد برای نماز ، بعد از نماز گفت من ۲رکعت نماز میخونم بعد میریم رفت تو نماز بلند شدم دم گوشش گفتم حلالم کن زحمتتون دادم از همسرتون حلالیت برام بگیر نمیخوام سربارتون بشم
وقتی داداشم اینارو میگفت گریه میکردم گفت فدات بشم چرا گریه میکنی؟ گفتم چیزی نیست....
ازش پرسیدم داداش آن شب که از خونه رفتی بیرون کجا رفتی لبخند تلخی زد گفت رفتم یا بیرونم کردن......
👈 ادامه دارد.....
🍁☘🍁☘🍁
☘🍁☘🍁☘🍁☘🍁☘
🍒 داستان آموزنده و واقعی با نام
👈 تاخدا_فاصله_ای_نیست....🍒
👈 #قسمت_شانزدهم
گفت اون شب که بیرونم کردن با هر قدمی که برمیداشتم انگار پا روی میخ میگذاشتم خیلی سرد بود لباسهام که خیس خیس بود چند تا کوچه که رفتم پایین انگار یکی داشت باهام حرف میزد میگفت داری کجا میری؟ نه دوستی نه فامیلی برات نمونده برگرد خونه بیگانه که نیست پدرته بگو ببخش تموم میشه....
قانعم کرد که برگردم رو به خونه کردم که برگردم بگم پدر جان ببخش ولی یه دفعه به خودم گفتم احسان مرد باش تو در مدرسه اگر شلوغی میکردی تنبیهت که میکردن اعتراض نمیکردی نمیگفتی من نبودم میگفتی آقا من کردم و از تنبه نمیترسیدی حالا تو مدرسهی خدای تنبل بودی شلوغی کردی خدا داره تنبیهت میکنه پس مرد باش بگو خدایا تنبیهت قبول دارم و برگشتم چند تا کوچه که رفتم پایین چند تا سگ تو کوچه سرشان رو توی سطل اشغال کرده بودن منم رفتم یه جفت دمپای توشون بود که پاره شده بود برداشتم ولی از هیچی که بهتر بود...
رفتم طرف مسجد ولی بسته بود بدنم داشت یخ میزد از سرما تو خیابان بودم که چشمم خورد به پمپ بنزین یواشکی رفتم تو دستشویی ولی خیلی سرد بود لباسم یخ گرفته بود پیرهنم رو در آوردم دلداری خودم رو میدادم میگفتم اگر یه کمونیست بتوانه سه سال تو یه جنگل ورزش کنه منم میتونم طاقت بیارم ولی بخدا آنقدر سرد بود که داشتم بی هوش میشدم با مشت میزدم به سینم که قلبم گرم بشه ولی تاثیری نداشت تا نماز صبح تو دستشویی بودم صدای اذان که اومد رفتم مسجد ولی خجالت کشیدم با اون سرو وضع برم داخل....
تو حیاط مسجد یه اتاق بود که مُرده هارو اونجا غسل میدادن رفتم تو بعد نماز همه رفتن امام جماعت مسجد به خادم مسجد گفت در رو نبند الان هوا روشن میشه رفتم تو پیرهنم رو که همه خونی بود شستم وضو گرفتم ولی تو نماز نمیدونستم دارم چی میگم از بس سردم بود...
پیرهنم رو انداختم رو بخاری خودمم دراز کشیدم خوابم برد تا ساعت 10 که خادم مسجد اومد گفت چرا اینجایی؟ پاشو برو بیرون ببینم رفتم به فلان جا که آشغال های شهر رو میبردن اونجا دنبال کفش میگشتم که یه جفت پیدا کردم با یه کت کهنه ولی پاره بودن از هیچی بهتر بود...
آمدم داخل شهر گشنهم شده بود داشتم تو شهر میگشتم هرکی منو میدید بهم یه جوری نگاه میکرد مثل گداها انگار آدم نبودم همه با تعجب نگام میکردن کت پاره کفش پاره...
تا رسیدم یه جایی خیلی مردم جمع شده بودن گفتم چه خبره گفتن هیچی اینجا همه کارگرن برای کار جمع میشم اینجا منم یه گوشه ایستادم ولی بخدا داشتم از خجالت آب میشدم ولی کسی بهم نگاه نمیکرد...
دو روز رفتم غیر از آب چیزی نداشتم بخورم تا ظهرش رفتم برای نماز تو مسجد بعد نماز همه رفتن من موندم و چند تا طلبه ؛ یکیش تعارفم کرد برم پیششون گفتم ممنون نمیخورم ولی قسمم داد بزور رفتم سر سفره ولی چهار یا پنج لقمه بیشتر نخوردم که یکی از طلبه ها اومد گفت این گدا گشنه کیه آوردید...؟؟!!
اون یکی گفت خجالت بکش این چه حرفیه گفت برو بابا اینا چه میدونن خدا کیه گشنشه آمده مسجد شکمش رو سیر کنه بلند شدم که بزنمش ولی شیطان رو نفرین کردم اومدم بیرون...
گفتم خدایا خودت میدونی که میتونستم طوری بزنمش که نتونه روی پاهاش بیسته ولی بخاطر حرمت خونهت چیزی نگفتم....رفتم بیرون شهر آرزوی مــــرگ میکردم ، دوست داشتم بمیرم بخدا...
👈 ادامه دارد.....
🍁☘🍁☘🍁☘🍁
💥 انقلاب اسلامی در مرحلهای است که باید بر دستگاه نَبَأ فاسق و امپراطوریهای رسانهای غرب غلبه کند.
انشاءالله اگر در انتخابات پیشِ رو، ظرفیت ملت ما این باشد که از فضاسازیهای رسانههای جهانی عبور کنند، پیشرویِ انقلاب تسریع خواهد شد.
💠 آیتالله میرباقری:
«مرحلهای که امروز، انقلاب اسلامی باید از آن عبور کند مرحله عبور از جنگ رسانهای دشمن است؛ یعنی در مرحله تولید دستگاه نَبَأ هستیم.
ما پیش از این، از فشار اهرم #جنگ_نظامی دشمن عبور کردیم. یعنی دیگر با حرکت نظامی نمیخواهند و نمیتوانند ما را نابود کنند.
ما از فشار اهرم #جنگ_دیپلماتیک هم عبور کردیم؛ دو دهه است داریم مذاکره میکنیم و در مجموع نتوانستند انقلاب اسلامی را در مذاکره شکست دهند. در این مذاکرات، پنج قدرت برنده جنگ جهانی یک طرف نشستند و میخواستند ما را مهارِ دیپلماتیک بکنند و نتوانستند.
انقلاب اسلامی در فتنه ۸۸، نرمافزار #انقلاب_مخملی را شکست و امروز از مرحله #جنگ_اقتصادی و تحریم هم در حال عبور است.
یعنی ملت ما و انقلاب ما ابزارها و اهرمهای فشار دشمن را دارد کُند و نابود میکند و از کار میاندازد، بهطوری که نمیتوانند با کشورهای دیگر هم اینطور برخورد کنند.
مرحلهای که ما الآن در آن هستیم، مرحله خبرسازی و تولید نَبَأ است. به تعبیر ادبیات دینی، مرحله مقابله با نبأ فاسق است که در سوره حُجُرات از آن بحث شده است. دنیای مجازی و ارتباط لسانیای که مدیریتش دست غرب است، ولو به شما هم اجازه حضور بدهند، مادامی که مدیریتش در دست آنهاست، محیط نجوای شیطان است. #سوره_حجرات را ببینید. اگر به دستگاه خبرسازی آنها که نبأ فاسق است گوش فرا دادی، اقتتال و درگیری و سوءظن و تنابز بالالقاب و تجسس و بدگویی و غیبت ایجاد میکند. اگر به این نبأ فاسق گوش بدهی، چنین اتفاقاتی میافتد. امت مؤمن اگر میخواهد بر رقیب پیروز بشود باید بر دستگاه نبأ و خبرش، که حالا امروز مدرن شده شده و بر اهرم امپراتوریهای رسانهای و #جنگ_رسانهای غلبه کند و از آن عبور کند. ما الآن در این مرحله هستیم.
بدانید در این #انتخابات_ریاست_جمهوری هم دشمنان با تمام قدرت رسانهایشان به صحنه میآیند و میخواهند که غربگراها را سر کار بیاورند. انشاءالله اگر این بار ظرفیت امت ما این باشد از فضاسازیهای رسانههای جهانی عبور کنند، انشاءالله حرکت انقلاب تسریع خواهد شد.» ۱۴۰۰/۲/۳۰
@Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥🔥شباهت لاریجانی و ترامپ!!!
⭕️چرا علی لاریجانی این روزها به همه(رئیسی،جلیلی و محمد) حملهور شده و از طرفی، توئیتر صفحه رسمی ایشون رو suspend می کنه؟!؟
💯یادتون باشه که لاریجانی در قد و قواره یک رقیب اصلی نیست ولی...!
🎥تحلیل جنجالی استاد پورآقایی
#انتخابات
#سرطان_اصلاحات_آمریکایی
#انتخابات_1400
@Emam_kh
🔴 لبخندهای گران !!
لبخندهای ظریف و عراقچی و تیمشان در برجام حاصلش شد خسارت محض و فشار هرچه بیشتر بر مردمی که دلشان را به وعده های سرِخرمن غربگداها خوش کرده بودند.
لبخندهای خانم ابتکار(رئیس سابق سازمان محیط زیست) هم به غربی ها در امضای "معاهده آب و هوایی پاریس" نتیجه اش شده قطعی های پی در پی برق و فشار مضاعف بر مردم .
ای کاش با حضور آگاهانه مردم در #انتخابات ، دولتی بر سر کار بیاید که به جای لبخندهای بسیار گران و ذلیلانه به دشمنان ، با مردم خودمان مهربان بوده و به توانایی های داخلی ایمان داشته باشد ...
#سرطان_اصلاحات_آمریکایی
#آدرس_غلط
✍"قاسم اکبری"
@Emam_kh
بدترین زخم معده ها رو با انجیر خشک میشه درمان کرد 👇
✅کافیه ۱۵ روز ناشتا روزی یکی دو دونه انجیر خشک بخورین یا انجیر رو توی عسل بذارید بمونه و روزی یکی دو دونه ناشتا میل کنید.
استاد خیراندیش
🥗كتلت_نخود_فرنگي
الان فصل نخود فرنگیه،این غذای خوشمزه رو درست کنید.
🔸ابتدا يك و نيم پيمانه نخود فرنگى رو بصورت خام چرخ ميكنيم يا با غذاساز پوره ميكنيم و با سه عدد سيب زميني خام رنده شده و دو عدد پياز رنده شده و دو حبه سير ونمك و فلفل و زردچوبه و آويشن و نعنا خشك، مخلوط كرده و در نهايت سه عدد تخم مرغ به اون اضافه كرده و بعد سرخش ميكنيم
👤 توییت استاد #رائفی_پور
✍ خدا لعنت کند دولتی را که با متوقف کردن روند ساخت نیروگاههای گازی به بهانه خوشرقصی برای غربیها در #معاهده_پاریس ما را به این روز انداخت!
البته متاسفانه هنوز روزهای گرمتر در پیش است ...
@Emam_kh
🦋هر چقدر غصه بخوری،
هر چقدر غمگین باشی و خودتو افسرده کنی، قرار نیست که دنیا برات کاری کنه و یا جواب خوبی بهت بده؛
رها کن!
شاید اگه بگی رها کنم مشکلاتم که کم نمیشه
اما حداقل مشکلی که بهت اضافه نمیکنه و آروم که میشی!
ارزش واقعی تو زمانی ست
که دراوج مشکلات آرام باشی...l
و برای راه حل بکوشی!
هرلحظه را زندگی کن
سعی نکن با مشغول کردن خود به مسائل ناراحت کننده زندگی را هدر بدهی؛
مشکل اکثر ما اینه که به مسائلی که غیر قطعی اند بیشتر از مسائل قطعی اهمیت میدیم
مهمترین مسئله قطعی، وعده تضمینی خداست،
که میگه اگر برای من صبر کنی، پیروزیت قطعیه✌️
پس صبر کن و به خدا بسپار
بهش اعتماد کن، اون بهترین وکیل دنیاست🦋
🦋فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَلَا يَسْتَخِفَّنَّكَ الَّذِينَ لَا يُوقِنُونَ
🌺🌿ﭘﺲ [ ﺑﺮ ﺁﺯﺍﺭ ﻭ ﻳﺎﻭﻩ ﮔﻮﻳﻲ ﺍﻳﻦ ﺗﻴﺮﻩ ﺑﺨﺘﺎﻥ ] ﺷﻜﻴﺒﺎﻳﻲ ﻛﻦ ﻛﻪ ﻳﻘﻴﻨﺎً ﻭﻋﺪﻩ ﺧﺪﺍ [ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﻳﺎﺭﻱ ﻭ ﭘﻴﺮﻭﺯﻱ ﺗﻮ ] ﺣﻖ ﺍﺳﺖ ، ﻭ ﻣﺒﺎﺩﺍ ﺁﻧﺎﻥ ﻛﻪ ﻳﻘﻴﻦ [ ﺑﻪ ﻭﻋﺪﻩ ﻫﺎﻱ ﺣﻖ ﻭ ﺑﺮﭘﺎ ﺷﺪﻥ ﻗﻴﺎﻣﺖ ]ﻧﺪﺍﺭﻧﺪ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻧﺎﺷﻜﻴﺒﺎﻳﻲ ﻭ ﺳﺒﻚ ﺳﺎﺭﻱ ﻭﺍﺩﺍﺭﻧﺪ .(٦٠)
سوره روم
@Emam_kh