eitaa logo
پیروان امام خامنه ای 🇮🇷
2.1هزار دنبال‌کننده
26.2هزار عکس
17.4هزار ویدیو
14 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
☘🍁☘🍁☘🍁☘🍁☘ ‌ 🍒 داستان آموزنده و واقعی با نام 👈 ...🍒 👈 گفت ولش کن چرا میخوایی خودت و ناراحت کنی تو از مادر برام بگو دلم براش تنگ شده گفتم مریض شده از دوریت چرا بر نمیگردی؟ گفت بخدا یه روز یه اتفاقی افتاد خیلی دلم براش تنگ شد خواستم برگردم ولی کجا بیام جایی که بیرونم کردن....😔 گفتم چه اتفاقی افتاد؟ گفت یک جا کار می‌کردم برای استام سیمان درست می‌کردم صاحب خونه یه پیرزن بود که یه پسر جوانی داشت دو روز بود اونجا کار می‌کردم تو این دو روز اون پیرزن هر چی به پسرش میگفت پسرش سرش داد و هوار میکشید.... روز دوم پیرزن تو حیاط داشت بشقاب هارو می‌شست گفتم مادر جان چرا تو آشپزخانه نمی‌شوری؟ گفت شیرش خراب شده، گفتم به پسرت بگو درستش کنه آخه تو این سرما شما نباید تو حیاط ظرفها رو بشورید.... گفت بخدا زبونم مو در آورده آنقدر بهش گفتم میگه حوصله ندارم شب تا صبح جلو ماهواره هست میخوابه چی بهش بگم.... بخدا آنقدر از پسرش بدم آمد وقتی پسرش اومد بیرون به مادرش گفت آهای پیرزن دستات شکسته بود که لباسامو بشوری...؟ بهش گفتم به کی میگی؟ آهای چرا درست با مادرت حرف نمیزنی بهم گفت به تو چه تو به کارت برس گفتم اگر مردی بیا بیرون ببینم... اومد یقش رو گرفتم کوبیدم به دیوار بی‌غیرت از ترس رنگش پریده بود بهش گفتم تا من اینجا باشم نشنوم صداتو رو مادرت ببری بالا... مادرش گفت ولش کن پسرم رو چکارش داری؛ ولش کردم که مادرش رو هل داد گفت همه چیز تقصیر توست کی میمیری از دستت خلاص بشم گفتم مادر جان بزار بخدا برات ادبش می‌کنم... گفت بچه‌مه پاره‌ی تنمه چکارش کنم؟ گفتم مادر جان بخدا این پسر قدر شما رو نمیدونه گریه کرد گفت چیکار کنم آخه دوستش دارم... 😔یاد حرفای مادرم افتادم که همیشه می‌گفت الهی من بمیرم ولی اشک شمارو هیچ وقت نبینم واقعا محبت مادر به فرزند تا چه حد...؟ شبش آنقدر گریه کردم برای مادرم دوست داشتم مادرم و ببینم ازش حلالیت بگیرم... گفتم داداش مادر تورو خیلی دوست داره... گفت چه فایده اون که منو حلال نکرده اون روز یادته که گفت اگر به حرف عموهات گوش ندی حلالت نمی‌کنم... گفتم حلالت کرده گفت داری بهم دروغ میگی تا با گوشهای خودم نشنوم باور نمی‌کنم... گفت بخدا فقط به خاطر مادرم تو این شهر موندم وگرنه می‌رفتم... گفت روسری مادرم رو آوردی؟ گفتم ببخش یادم رفت گریه کرد گفت دلم براش یه ذره شده کاش ببینمش و ازش حلالیت بطلبم... گفت پاشو بریم دیره تا برسیم تو شهر وقت نماز ظهره بیا سوار شو گفتم این موتور مال کیه؟ گفت مال اوستا کارمه ازش امانت گرفتم آدم خوبیه همیشه از زنش تعریف میکنه میگه تنها کسی که دوست دارم قبل خودم به بهشت بره زنمه همیشه براش دعا میکنه میگه تا میرسم خونه برام چایی میاره پاهام و ماساژ میده خیلی از زنش راضی هست الحمدالله.... موتور روشن نمی‌شد گفت باید هُل بدی رو موتور نشسته بود من هل می‌دادم می‌گفت هل بده تنبل زود باش می‌خندید ، خسته شدم گفتم بابا این آهن پاره روشن نمیشه خسته شدم... گفت خواهر باهات شوخی کردم اصلا سیوچ نذاشتم رو موتور منم ازش ناراحت شدم اون داشت می‌خندید تا که گفت ببخش بابا باهات شوخی کردم گفتم نمی‌بخشمت گفت دلت میاد چیکار کنم تا منو ببخشی؟؟ بشین پاشو برم صدتا یا دویست یا سیصد تا هر چند تو بگی... گفتم نخیر باید شنا کنی گفت سرده شنای چی الان ؟ اذیت نکن گفتم تو منو اذیت کردی منم تلافیش رو سرت در میارم... گفت اگر میخوای باشه یه خواهر بیشتر برام نمونده ولی بخدا دلم نمی‌اومد فقط براش نقشه داشتم تا لباساشو در بیاره... شروع کرد به لباس در آوردن پیرهنش رو که در آورد خدایا بعد این همه مدت هنوز خوب نشده بود. گفتم الهی دستاتون بشکنه الهی فلج بشید گریه‌م گرفته بود گفت گریه نکن فدات بشم چیزی نیست زود خوب میشن بابا ناسلامتی من ورزشکارم، داشت دلداریم میداد.... 👈 ادامه دارد...... ☘🍂☘🍂☘
☘🍁☘🍁☘🍁☘🍁☘ ‌ 🍒 داستان آموزنده و واقعی با نام 👈 تاخدافاصله‌ای‌نیست...🍒 👈 بهم نگاه کرد گفت شیون از تُپلی بگو برام (برادر کوچیکم و ) گفت چیکار میکنه باشگاه میره درسهاش رو خوب می‌خونه‌...؟ گفتم نه میگه بدون داداشم باشگاه نمیرم.. گفت نه بفرستش تنبل نشه ، مادر چی هنوز اون میاد خونه (منظورش خونه پدرم بود) باهاش شوخی می‌کنه..؟!؟ گفتم نه داداش الان کم باهم حرف نمی‌زنن حتی یه هفته به هم سلام هم نکردن... عصبانی شد گفت این چیکاریه مادر می‌کنه این یه مشکل بین منو اونه به مادرم ربطی نداره نباید اینطوری باهاش رفتار کنه... مگه نمیدونه که گناهه نباید اینطوری با شوهرش رفتار کنه مگه تو چیکاره‌ای چرا بهش نمیگی؟ گفتم چی بگم از وقتی رفتی دیگه کسی تو خونمون نمیخنده فقط صدای گریه مادرم میاد گفت بهش بگو که خواب احسان رو دیدم گفته با پدر خوب باشه باهاش مهربون باشه... ✍🏼بعد گفت پاشو بریم تو راه هرچی پول داشتم یواشکی گذاشتم تو جیبش تو شهر منو یک جا پیاده کرد گفت برو خونه گفتم داداش جان تو رو خدا بیا بریم خونه.‌.. گفت کجا بیام قوربونت برم اگه الان بیام باید تا آخر عمر مثل یه ترسو زندگی کنم نه تو برو... ولی دلم نمی‌اومد تنهاش بزارم همش میگفت برو دیگه چرا نمیری از چشماش می‌خوندم که دلتنگ خونه هست گفت مادرو برام ببوس.. خواستم برم گفت هرچند ازش دلخورم ولی هرچی باشه پدرمه اونم بجام ببوس... رفت ازم دور شد ولی برگشت گفت این چیه گذاشتی تو جیبم به جای اینکه من به تو پول بدم تو پول به من میدی؟ عیبه بگیرش گفتم داداش برش دار من لازم ندارم گفت نه فدات بشم الهی... گفتم داداش بهم زنگ می‌زنی باز ببینمت؟ مکث کرد گفت اره عزیزم حتما... رفت و بعد از یک هفته دوباره زنگ زد سراغ مادرم رو ازم گرفت گفتم می‌خوام ببینمت باهات کار دارم گفت نمی‌تونم دارم دنبال کار می‌گردم اصرار کردم گفت باشه فردا بیا فلان جا؛ شب به شادی زنگ زدم گفتم بیا با هم‌ بریم یه جایی.... شادی گفت حوصله ندارم بیام چیکار گفتم تو بیا درباره‌ی احسانه گفت باشه الان میام... به مادرم گفتم مادر جان پاشو آبگوشت برام درست کن گفت حوصله ندارم نمی‌تونم خودت درست کن.... گفتم آخه تو برام درست کن گفتم به دلم آمده احسان میاد گفت راست میگی تورخدا میاد پسرم گریه کرد زود بلند شد شروع کرد به آشپزی می‌گفت الان پسرم میاد گشنشه قوربونت بره مادر هی قوربون قدش میرفت تا شادی آمد.... 👌🏼یواشکی بهش گفتم که فردا میرم دیدن احسان همه چیز رو براش گفتم شب تا دیر وقت مادرم تو حیاط بود بهم گفت پس کی میاد پسرم غذاش رو گرم نگه می‌داشت به زور آوردیمش تو خونه صبح زود با شادی چند تا غذا درست کردیم با تمام وسایل گذاشتیم تو ماشین عموم با شادی رفتیم سر قرار.... خیلی منتظر بودیم تا بیاد شادی رفت تنقلات بگیره که داداشم آمد... شادی تا دیدش رفت تو بغلش بهم اشاره کرد که جداش کنم سوار ماشین شدیم رفتیم بیرون شهر منو شادی بهش نگاه می‌کردیم گفت چیه بابا به چی نگاه می‌کنید به شوخی گفت خوشتیپ ندیدید... پخشو روشن کرد گفت بابا این چیه گوش میدید شادی گفت سیاوش قمیشی تو که طرف دارش بودی... گفت ول کن بابا اینا چه گوش میدی ؛شادی گفت خودت یه چیزی بخون صدات که بد نیست گفت بعد ان شاءالله ؛ بعد چندتا جوان به ماشین ما نگاه کردن داداشم گفت اون روسری هاتونو درست کنید ببینم چرا اینطوری لباس می‌پوشید که نمی‌تونید از خودتون دفاع کنید... گفتم چطور مگه؟ گفت یه روز تو فلانه منطقه میرفتم که یه دختر بدحجاب کلی آرایش کرده بود جلوم بود بهش توجه نکردم که یه موتور سوار آمد مزاحمش میشد دیدم که از پشت بهش دست زدن جیغ کشید دوید کنار دیوار ترسیده بود بهش که رسیدم نگام می‌کرد بهش توجه نکردم باز همون موتور آمد رفتم گریه کرد دوید طرفم گفت داداش کمکم کن تورو خدا کمکم کن موتوری خیلی پُر رو بود انگار از چیزی و کسی خجالت نمی‌کشید... به خودم گفتم به من چه خودش می‌خواد اینطوری لباس بپوشه رفتم اومد دنبالم التماسم می‌کرد بهش توجه نکردم به خودم گفتم اگر خدا ازم بپرسه که چرا کمکش نکردم چی بگم....؟ موتوری باز آمد جلوشو گرفتم چاقو کشید.... 👈 ادامه دارد..... 🍁☘🍁☘🍁☘🍁
5.81M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
☀️ صـــــــ📿ـــلوات خاصه ی حضرت علی بن موسی الرضا به نيت خشنودي آن حضرت و بر آورده شدن حاجــــــــــات.☀️ ⚜اللهّمَ صَلّ عَلی عَلی بنْ موسَی الرّضا المرتَضی⚜ الامامِ التّقی النّقی ⚜ و حُجَّّتکَ عَلی مَنْ فَوقَ الارْضَ⚜ و مَن تَحتَ الثری⚜ الصّدّیق الشَّهید ⚜صَلَوةَ کثیرَةً تامَةً⚜ زاکیَةً مُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَه⚜ کافْضَلِ ما صَلّیَتَ‌عَلی‌اَحَدٍ مِنْ اوْلیائِک⚜ َ ✍ترجمه: ☀️خدایا رحمت فرست بر علی بن موسی الرضا☀️ امام با تقوا و پاک ☀️و حجت تو بر هر که روی زمین است ☀️و هر که زیر خاک، ☀️رحمت بسیار و تمام با برکت ☀️و پیوسته و پیاپی و دنبال هم چنان ☀️بهترین رحمتی که بر یکی از اولیائت فرستادی☀️ 💫زیــــ🕌ــــــارتش در دنیا و شفاعتش در عقبی نصیبمان بگردان💫 الهـــــــــــــے آمیݧ التمــــــــــاس دعــــــــــا ✨اݪّلهُمَّ صَݪِّ عَݪے مُحَمَّد وَ آݪِ مُحَمَّد وَ عَجِّݪ فَرَجَهُمْ✨ 📿🕌📿🕌📿🕌📿🕌📿 @Emam_kh
🍁🍃 🍁🍃 🍁🍃 مرحوم آیت الله سید محمد هادی میلانی (ره) دچار بیماری معده شده بودند، پروفسور برلون را برای جراحی ایشان آوردند، جراح حاذق پس از یک عمل سه ساعته زمانی که آن مرجع تقلید در حال به هوش آمدن بودند، به مترجم دستور داد تمام کلماتی که ایشان در حین به هوش آمدن می گویند را برایش ترجمه کند. مرحوم آیت الله میلانی در آن لحظات فرازهایی از دعای ابوحمزه ثمالی را قرائت می کردند، پس از این مساله پروفسور برلون گفت: شهادتین را به من بیاموزید، از این لحظه می خواهم مسلمان شوم و پیرو مکتب این روحانی باشم، وقتی دلیل این کار را پرسیدند، پروفسور برلون گفت: تنها زمانی که انسان شاکله وجودی خود را بدون این که بتواند برای دیگران نقش بازی کند، نشان می دهد، در حالت به هوش آمدن بعد از عمل است و من دیدم این آقا، تمام وجودش محو خدا بود، در آن لحظه به یاد اسقف کلیسای کانتربری افتادم که چندی پیش در همین حالت و پس از عمل در کنارش ایستاده بودم، دیدم او ترانه های کوچه بازاری جوانان آن روزگار را زمزمه می کند، در آن لحظه بود که فهمیدم حقیقت، نزد کدام مکتب است و بعد از آن هم وصیت کرد وی را در شهری که مرحوم میلانی را در آن دفن کرده اند به خاک بسپارند و اینچنین شد که مزار این پروفسور مسیحی، مسلمان شده در خواجه ربیع، محل مراجعه مردم و افرادی است که حقیقت اسلام را باور کرده اند قرار دارد. 📔خاطره‌ای از حجت‌الاسلام جواد مروی 🍃🌸🌺🍃🌹🍃🌺🌸🍃
🔴 معنای تدبیر در دولت اصلاح طلبان! 🔹 نسل ما هرگز شما رو نمی بخشد... @Emam_kh
⭕️ مجلسی که بی خاصیت شد! 🔹قالیباف(٢خرداد ١۴٠٠ ساعت٩ صبح) با تمدید مهلت به آژانس بین‌المللی انرژی اتمی برای بازرسی فوق العاده از تاسیسات هسته ای کشور مخالفت کرد. 🔹شورای عالی امنیت ملی ( بخوانید حسن روحانی) با پذیرش نظر غربی‌ها، مهلت ٣ ماهه به آژانس را برای برای ٣٠ روز دیگر تمدید کرد. 🔹بر اساس قانون مصوب مجلس یازدهم، قرار بود ٣ ماه پیش بازرسی های خفت بار آژانس از تاسیسات اتمی ایران متوقف شود. 🔹وزیر نیرو و معاونانش از حضور در مجلس و پاسخگویی به نمایندگان درباره قطع برق، خودداری کردند. ❇️ به فرمایش حضرت امام، مجلس باید در راس امور باشد. حال آن که الان در «ذیل» امور هم نیست! چون پدرخوانده های اصولگرایی، تعدادی از نوچه ها و شیرین عسلهای صفرکیلومتر یا با سابقه اما اهل معامله و مطیع را در پوشش نامزدهای انقلابی به مجلس فرستادند و در گام اول مانع اقدام قانونی تعدادی از نمایندگان انقلابی مجلس در استیضاح «ام الفساد » شده و عملا به دولت برای انجام هر غلطی چراغ سبز دادند. دولت هم با خیال راحت از بی خاصیتی و خنثی شدن مجلس، از مهرماه ١٣٩٩ حرکتی همه جانبه را برای تبدیل مملکت به زمین سوخته آغاز کرد : ماجرای بورس، نابودی صنعت مرغداری، به زمین زدن دامداری‌ها، قطع برق در ایام امتحانات مجازی دانش آموزان و بازی با جان بیماران کرونایی نیازمند اکسیژن و.... ❇️ وقتی مجلس (که تنها نهاد صاحب قدرت برای مهار موج تخریبی روحانی است) به این بی خاصیتی دچار می شود آنگاه بعضی ها جرات می کنند با اطاعت دستور انگلیس، در مذاکرات «وین» حاضر شده و جاده را بازگشت آمریکا به برجام و محکم کردن زنجیر برجام بر دست و پای دولت آینده، هموار کنند. ▪️نمی دانیم چرا نمایندگان انقلابی مجلس در مقابل گردن کلفتی پدرخوانده ها و به ذلت کشاندن مجلس سکوت اختیار کرده و تسلیم شده اند؟ آیا مسخره نیست نایب رئیس مجلس درباره وضعیت غیرقابل قبول برق در کشور توئیت بزند؟ آیا وظیفه نمایندگان مجلس در برابر اقدامات تخریبی دولت توسل به توئیتر ( که از هر دانش آموز کلاس پنجمی هم بر می آید) است؟ پس فرق میان نایب رئیس مجلس و یک دانش آموز ١٢ - ١٣ ساله چیست؟ ✍ دکتر @Emam_kh
17.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🚨افشای یارانه پنهان دولت روحانی به ثروتمندان!!! با "طرح وان" طرح مبارزه با یارانه پنهان و ارزان شدن هزینه‌های منابع مصرفی برای مردم آشنا شوید👆 ✍این طرح توسط پس از سالها بررسی تدوین شد، به روحانی هم ارائه شد اما روحانی زیربار نرفت و با ۳برابر کردن یک شبه قیمت بنزین فاجعه آبان ۹۸ را بوجود آورد... حل مشکلات کشور، کلید و چکش و... نمیخواهد، برنامه میخواهد @Emam_kh
💥پرسش در خصوص خشکی مفاصل💥 💠 و برای ورزش قهرمانی 👇👇👇 باسلام ✅پاسخ استاد طالقانی: 👇👇 باسلام,پرهیزازغذاهای کارخانه ایی, فست فودها, نوشابه, چیپس, پفک و... 🔹روغن مصرفی شما حتما روغن زیتون,کنجد, بالاخص دمبه باشد. روغن دمبه یا اگر خیلی گرمایی هستید روغن گاو,چون سموم را از بدن دفع میکند و تقویت کننده عالی برای ورزشکاران است. 🔹صبح,وشب ,باعسل طبیعی و آبلیموی طبیعی شربت درست کنید و میل نمایید. 💥بعد از ورزش ,حرکات ریکاوری انجام بدید. 💥یک لیوان شربت عسل و آبلیمو میل کنید و دوش آب ولرم بگیرید. 💠 برای مشکل مفاصل:👇👇👇 روغن بادام شیرین با روغن شتر مرغ به میزان مساوی از هر کدام مخلوط ،صبح و شب به مفاصل زانو و کتف بمالید. 🔵 چون در رشته های رزمی بالاخص در حد بین المللی,استخوانها باید مقاوم باشند,شبی دوقاشق پودر سنجد با یک استکان شیر مخلوط و میل کنید. 💠 اگر یبوست دارید حتما با خاکشیر و آبگرم رفع کنید. 💠طبع غذاهای شما باید متمایل به سمت گرمی و تری باشد. مانند آبگوشت,قیمه,و... ‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌ ‎‌─┅═༅𖣔🌺𖣔༅═┅─
مدل قلاب بافی
این مدل مناسب تاپ،بلوز،پلیور....می باشد
📸 الگوبرداری اصلاحات از غرب علامه مصباح یزدی(ره): 🔹️ بسیاری از فعالیت‌هایی كه در دوران اصلاحات صورت گرفت، نسخه برداری از غرب بود. این افراد پیشرفت در عصر حاضر را تبعیت از غرب می‌دانستند و طبیعتا آزادی فرهنگی و سیاسی را هم لازمه آن می‌دانستند. 🔹️طبیعی است كه همواره بین افراد اختلاف سلیقه وجود دارد و هیچ دو نفری را نمی‌توان پیدا كرد كه اختلاف سلیقه‌ای با یكدیگر نداشته باشند، لذا باید اصول كلی و چارچوب مشتركی را تعیین كرد و در جزئیات انعطاف نشان داد. یعنی تا زمانی كه خط قرمزها زیرپا گذاشته نشده، باید قدرت تحمل و سعه صدر را بالا برد و حتی با طرف مقابل به بحث نشست. @Emam_kh