🔴چهارسال برای کارهای اساسی زمان کمی نیست؛ امیرکبیر در سه سال کارهای مهمی کرد
♦️امام خامنه ای با تأکید بر گذشت سریع زمان و لزوم بهره گیری هرچه بیشتر و صحیح از لحاظ دوران چهارساله مسئولیت: این مدت برای انجام کارهای اساسی، زمان کمی نیست همچنانکه امیرکبیر در دوران سهساله صدارت خود، کارهای مهمی کرد که اکنون کشور به فعالیت هایی از آن جنس نیاز دارد.
۹۶/۰۶/۰۴
@Emam_kh
5.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 دلیل آزادی حسین فریدون بعد از دستگیری و عدم مطرح شدن اتهامات امنیتی وی به روایت گاندو
گاندو حقایق های تلخی را به نمایش میزاره
اما این گاندو وقتی خوبه و نتیجه میده که نزاریم چنین چیزی باز رقم بخوره!
وگرنه ما اتفاق هایی بدتر از گاندو در تاریخ داشتیم تا جایی که سر حجت خدا را بریدند! ولی درس عبرت نگرفتیم که امروزه باز با این همه خیانت روبرو هستیم !
اگر درس عبرت گرفته بودیم جریان تحریف نمیتونستند مردم را فریب بدن
گاندو خیانت های زیادی را فاش میکنه!اما تا وقتی که جریان تحریف هنوز هم راه خود را میرن!گاندو هیچ ارزشی نداره جز نمک ریختن روی زخم!
گاندو وقتی خوبه که دیگه نزاریم یه عده هزینه سازی برای انقلاب کنن......
@Emam_kh
🌹تلنگر
+یعنی میشه امام زمان با خودکار سبز💚
دور اسممون خط بکشه؟♻️
بگه اینم نگه داریم...‼️
شاید به درد خورد...👌
شایدحسینی شد یه روز😔
دور گناه رو خط کشید🕊
.
°اعوذباللهمنشرنفسی
اَللّهُــــمَّ_عَجـِّــل_لِوَلیِّــــکَ_الفَـــــرَج🎋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
از خدا میخوام
⭐با یه حس خوب
با نوری از جنس امید
⭐️با دلی غرق شادی
و با قلبی سرشار از آرامش
⭐️امشب بخوابید
تا فردا با کلی انرژی
⭐️از خواب بیدار بشید
⭐️ شبتون_خوش_در پناه خدا
@Emam_kh
الإمامُ عليٌّ عليه السلام :
لا اُقيمُ على أحَدٍ حَدّا بأرضِ العَدُوِّ حتّى يَخرُجَ مِنها ، لِئلّا تَلْحَقَهُ الحَميَّةُ فيَلْحَقَ بالعَدُوِّ .
امام على عليه السلام :
در سرزمين دشمن بر هيچ كسى حدّى جارى نمى كنم تا زمانى كه از آن جا خارج شود ؛ زيرا ممكن است غيرتى شود و به دشمن بپوندد .
علل الشرائع : 545 / 1 .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سـلام مهربانان
صبحتان پر از عطر خدا
صبحتان پر از رحمت
صبحتان پر از نعمت
صبحتان پر از محبت
صبحتان پر از زیبائی
صبحتان پر از انرژی
صبحتان بخیر و نیکی
روزتون متبرک به نگاه خدا
دلتون گرم از آفتاب امید
ذهنتون پر از افکار ناب
قلبتون مملو از مهربانی
دستتون سرشار از بخشندگی
آرزوهاتون برآورده بخیر
و دعاهاتون مستجاب
روزتون نورانی
@Emam_kh
تفرقه بیانداز و حکومت کن...
در روزگاران قدیم باغبانی بعد از چندین سال خشکسالی ؛ باران فراوانی داشت و در نتیجه با زحمت و رسیدگی بسیار توانست محصول خوبی بدست بیاورد.
بگونه ای که در تمام روستا ؛ آوازه پرباری محصولش دهان به دهان میگشت.
یک روز که برای سرکشی به باغش رفته بود ؛ متوجه شد سه دزد در حالیکه هر کدام کیسه ای بر دوش دارند مشغول دزدیدن میوه های او و پر کردن کیسه هایشان هستند.
نخست تصمیم گرفت سر و صدا براه اندازد تا مردم به کمکش بیایند ؛ اما دید تا آنموقع دزدان فرار کرده اند.
بعد تصمیم گرفت با چوب به آنها حمله کند ؛ ولی دید آنها سه نفرند و او یکنفر پس حریف نمیشود.
بعد از اینکه تمامی راهها را با خود سبک سنگین کرد ؛ چاره ای بذهنش رسید.
به آرامی به دزدان نزدیک شد و سلام کرد.
دزدها ؛ متوجه شدند که وی صاحب باغ میباشد اما با پررویی ؛ به روی خود نیاوردند . با خونسردی جواب سلام باغدار را دادند.
دزد اول گفت ؛ من مردی فقیرم و پولی ندارم تا برای خانواده ام میوه ای تهیه کنم. آمده ام کمی میوه برایشان ببرم.
باغدار لبخندی زد و گفت خوب کاری کردی راحت باش.
دزد دوم گفت من درویشم و روضه میخوانم و انعامی میگیرم . وقتی به شهر شما آمدم خیلی گرسنه بودم ؛ آمدم کمی میوه بچینم و بروم.
باغدار باو هم لبخندی زد و گفت خوب کاری کردی تو هم راحت باش.
از دزد سوم پرسید تو چرا آمده ای ؟
دزد گفت ؛ من مامور مالیاتم . آمده ام مالیات میوه ات را بگیرم.
باغدار با احترام گفت ؛ شما چرا میوه میچینید ؟ بیایید برویم ته باغ از میوه های دست چین مخصوص خودم بشما بدهم.
دزد سوم که باورش شده بود با خوشحالی با باغداز همراه شد و به انباری ته باغ رفت تا میوه های دست چین بگیرد.
باغدار در آنجا با ترکه اناری که داشت کتک مفصلی به او زد و دست و پایش را بست و در گوشه ای رها کرد و بسراغ دو دزد دیگر رفت.
به دزدی که ادعای درویشی میکرد گفت ؛ کمی چای دم کرده ایم . خسته شدی بیا با ما چای بخور و دعایی هم در حقمان انجام بده ثواب دارد .
دزد دوم هم حرف باغدار را پذیرفت و با او به ته باغ رفت . باغدار او را هم با ترکه انار کتک مفصلی زد و دست و پایش را بست و رهایش کرد و بسراغ دزد سوم رفت .
او را هم در همان جا کتک مفصلی زد و دست و پایش را بست و گوشه ای رها کرد و خود بسراغ قاضی رفت و با آوردن قاضی آنها را بدست قانون سپرد .
همسایگان که ماجرا را نمیدانستند با تعجب او را دوره کردند و پرسیدند :
تو چگونه به تنهایی توانستی سه دزد را گرفتار کنی ؟؟
باغبان تبسمی کرد و گفت ؛ مگر نشنیده اید که میگویند :
تفرقه بیانداز و حکومت کن...
☘🍁☘🍁☘🍁☘