رمان #بغض_محیا
قسمت پنجاهوپنجم
انگار لحنش کمی ملایم تر بود...
چادر را تا دم ابرویم کشیدم و به رو آقاجون که به سمتمان میامد لبخند زدم ...
هدیه اش هم لبخندم را بازتر کرد...
ساعت ست زیبایی که از انداختنش هم به همراه امیر عباس دلم را غرق خوشی میکرد...
صورتهایمان را بوسد و ساعت ها را دستمان کرد ...
مادر هم هدیه اس دستبند زیبایی براي من و سکه اي براي امیر عباس بود ...
عمه هم که سنگ تمام گذاشته بود برایم و سرویس طلا هدیه داد...
عموهاهم هرکدام سکه دادند...
خاله مژده مهربانم هم کم با وجود این که خاله ام بود تفاوت سنی چندانی با من نداشت به همراه
شوهر دختر زیبایش سکه هدیه دادند...
دایی مهدي هم همینطور ...
بالاخره همه یکی یکی آمدند و هدیه هایشان را دادند ...
عکس هم گرفتیم ...
خندیدیم ...
اما مال من که مصنوعی بود ...
قرار بود بعدازعقدبراي شام به رستوران برویم به دعوت مادرم و آقاجون...
، همه خانواده کم کم میرفتند تا حاضر شوند ...
آنهایی هم که اهل خانه ي ما نبودند میرفتند تا براي شام شب حاضر شوند هرچند که تعدادشان زیاد
نبود ...
اتاق خالی شده بود و من همانطور به سفره عقد زیبایم نگاه میکردم ...
چه راحت و ساده من تمام و کمال مال او شدم اما او نه...
از کنارم بلند شد و گره کراواتش را شل کرد ...
منهم انگشت درهم گره میکردم ...
انگار هر قدم که رسما به هم نزدیک تر میشدیم ...
دلهایمان فرسنگ ها از هم فاصله میگرفت ...
دل او که نه ...
دل او که از اول هم به من نزدیک نبود اصال ...
اما دل من که برایش هر لحظه بی قرار تر میشد حالا انگار میخواست فرار کند از معبودش...
معبودي که جانش راهم برایش میداد...
معبودي که جاي اسطوره بودن حالا زندانبانش شده بود ...
نمیدانم در موبایلش چه بود که از تازه عروسش مهمتر بود که اینگونه خیره اش شده بود...
آرام از جا بلند شدم و به سمت اتاقم رفتم تا لباسم را عوض کنم...
پوزخندي به رویاهایم زدم ...
که شوهرم با دیدنم نفسش بند می آید ...
اصلا حالم از رویا داشتن هم دیگر به هم میخورد ...
من که سراسر زندگیم شده بود ...
ترس و غم و اشک...
مرا چه به رویا دیدن...
همانطور که از پله ها بالا میرفتم اشک هایم روي گونه ام سر میخورد...
حرف هایش در سرم اکو میشد...
' این آخرین بارو دل به دل من بده محیا همه زندگیمو پات میریزم 'همه ي زندگی اش که هیچ ...
انگار لیاقت قطره از احساسش را نداشتم حتی...
در اتاق تنهایی هایم را باز کردم ...
تنها عروسی بودم که نه از جیزیه برایش خبري بود نه خانه اش عوض میشد و نه حتی اتاقش...
تنها تفاوت زندگیم با قبل این بود که اسارتم رسمی تر شده بود...
حتما دستورهایش هم رسمی تر شده بود...
تنها تفاوتش این بود که بدبختی هایم رسمی تر شده بود...
شکستنم هر لحظه براي اضافی بودن...
براي نخواستنم...
اشک ریختن هایم براي عشقی که از دست میرفت هرلحظه با دیدن عشق بازي هاي شوهرم با
دیگري...
رسمی تر شده بود...
به آینه خیره شدم ...
حالم از چهره ي بزك کرده بهم میخورد که عجیب زیبایم کرده بود...
به تارهاي نسکافه اي رنگی که از بغل تاج ظریف روي سرم به طرز زیبایی آویزان بودند هم دلم بهم
میخورد ...
زیبایم کرده بودند ...
اما من هیچوقت در چشم او که باید زیبا نمیشدم ...
همیشه محیاي ضعیف و عاشق و تو سري خور بودم برایش...
گره شنل را باز کردم...
اما دلم نیامد موهایم را باز کنم ...
یا...
آرایشم را پاك کنم ...
حداقل پیش خودم که میتوانستم ملکه باشم براي لحظه اي...
شنل را روي تخت پرت کردم ...
و به خودم خیره شدم...
اشکهایم میریخت بی اختیار...
تمام احساست درونم جمع شده بود...
غم ...
خشم ...
ترس...
حسادت ...
عشق...
احساس میکردم داخل گودالی پرازباتلاق دست و پا میزنم و هیچکس نمیتوتند به دادم برسد...
یعنی سرنوشت تمام عاشقا همین میشد...
؟ !!!خدا کند دارا عاشق من نباشد...
ادامه دارد...
💖 🧚♀●◐○❀
✨بسم الله الرحمن الرحیم✨
🌹شرح #حکمت12
🔴 قسمت دوم
🔹دوستی و برادری
🔻 سر فصل دوّمی که در حکمت ۱۲ باید به آن توجه کرد این است که اصل دوستی و مودت و برادری چه جایگاهی در "نهج البلاغه" دارد؟
🔻 حضرت در حکمت ۲۱۱ میفرمایند: «الْمَوَدَّةُ قَرَابَةٌ مُسْتَفَادَةٌ»؛ مودت و دوستی یک نوع همنشینی یا خویشاوندی قابل استفاده است، پرفایده است.
و در حکمت ۱۴۲ میفرمایند: «التَّوَدُّدُ نِصْفُ الْعَقْلِ»؛ اظهار دوستی کردن با دیگران و دوستی با دیگران نیمی از عقلانیت است. در خطبه ۲۲۱ بند ۲ امیرالمؤمنین مرگ را یکی از اسباب قطع برادری می دانند؛ یعنی ما تا لحظه مرگ باید از فرصت استفاد کنیم، دامنه برادران ایمانی خوب خودمان را گسترش بدهیم. میفرمایند: « وَ انْقَطَعَتْ مِنْهُمْ أَسْبَابُ »؛ مردگانی که از این دنیا کوچ کرده اند دیگر اسباب برادری از آنها منقطع شد.
3⃣ ویژگیهای دوستان خوب:
🔻مولا علی(علیه السلام) حدود ۳۳ مورد ویژگی دوستان خوب را در نهج البلاغه بیان کرده اند : که بنده یک به یک با آدرس عرض می کنم:
🔻اول برویم سراغ حکمت ۲۹۸، این حکمت از آن جهت اهمیت دارد که حضرت علی(علیه السلام) با یک لحن تأثر و دلتنگی یکی از برادران خدایی در گذشته خودش را یاد میکنند و آنجا دوازده ویژگی از خوبیهای آن مرد را معرفی میفرمایند و بعد به ما توصیه می کنند بروید سراغ اینکه هر چقدر که میتوانید این خوبیها را در وجود خودتان پیاده کنید.
🔰 این دوازده ویژگی در حکمت ۲۸۹ نهج البلاغه به ترتیب عبارتند از :
✅ « أَخٌ فِي اللَّهِ» : برادری اش با من در راه خدا بود. نه در راه خودخواهی ها و نفسانیّات.
✅ «كَانَ يُعْظِمُهُ فِي عَيْنِي صِغَرُ الدُّنْيَا فِي عَيْنِهِ» کوچک شمردن دنیا: بخاطر این در نظر منِ علی بزرگ مقدار بود که دنیا در چشمش کوچک بود.
✅ « وَ كَانَ خَارِجاً مِنْ سُلْطَانِ بَطْنِهِ» از اسارت شکمش آزاد بود. « فَلَا يَشْتَهِی مَا لَا يَجِدُ» ؛ چیزی را که نمی توانست به دست بیاورد، اصلا اشتهایش را نداشت یعنی در واقع میلش را پیدا نمیکرد. « وَ لَا يُكْثِرُ إِذَا وَجَدَ» ؛ و وقتی هم که به دست می آورد زیاده روی و شکم بارگی نمیکرد.
✅ «كَانَ أَكْثَرَ دَهْرِهِ صَامِتاً»؛ آن دوست منِ علی، در بسیاری از روزها و ساعات عمرش ساکت بود. «فَإِنْ قَالَ بَذَّ الْقَائِلِينَ وَ نَقَعَ غَلِيلَ السَّائِلِينَ » ؛ البته سکوتش از بی عرضگی نبود؛ اگر لازم میشد سخن بگوید، بر تمام سخنوران غلبه میکرد و تشنگی سؤال کنندگان را سیراب میکرد.
✅ «وَ كَانَ ضَعِيفاً مُسْتَضْعَفاً »؛ اگر نگاهش میکردی به ظاهر انسان ضعیف و ناتوانی را می دیدی. یعنی ادعایی نداشت، اما «فَإِنْ جَاءَ الْجِدُّ» جایی که باید با قوت برخورد میکرد، «فَهُوَ لَيْثُ غَابٍ وَ صِلُّ وَادٍ» مثل شیر درجنگل و بیشه بود، یا مثل ماری بود که با سرعت حرکت میکرد.
✅ «لَا يُدْلِي بِحُجَّةٍ حَتَّى يَأْتِيَ قَاضِياً»؛ هیچ وقت علیه مؤمنی شهادت نمی داد مگر اینکه در محکمه ای حاضر بشود و بر او واجب بشود که شهادتی نزد قاضی بدهد. نزد غیر قاضی در محکمه ممکن نبود که علیه کسی حرفی بزند، یا مدرک و سندی رو کند.
✅ «وَ كَانَ لَا يَلُومُ أَحَداً عَلَى مَا يَجِدُ الْعُذْرَ فِي مِثْلِهِ حَتَّى يَسْمَعَ اعْتِذَارَهُ » ؛ وقتی خطایی از کسی سر می زد، آن فرد را سرزنش نمیکرد، تا اینکه او بتواند یک عذری را برای خطای خودش فراهم کند. تا وقتی که جا داشت که عذر آن شخص را بپذیرد، هرگز شخصی را به خاطر اشتباهش سرزنش نمیکرد.
🎙 حجت الاسلام مهدوی ارفع
11.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سردار قاآنی خطاب به دشمنان اسلام؛
🔴 دیگر گذشت دورانی که هر غلطی میخواستید میکردید
🔻 سردار سرتیپ اسماعیل قاآنی فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران پنجشنبه در مراسم نخستین سالگرد شهادت سردار شهید عبدالرسول استوار:
🔹 در حالی که در غزه یک ایرانی وجود نداشت، اما فرهنگ شهدای ما با بچهها همراه بود و این ظرفیتهای برونی این ملت بود، شهدای عالی مقام ما کارهای بزرگی کردند و خاک این کشور را پس از ۲۰۰ سال نگذاشتند یک وجب از دست برود.
🔹 همه به حمایت از سعودی کثیف جمع شدهاند و پس از هفت سال جنگ با یک مشت مظلوم هنوز نتواستهاند کاری انجام دهند، پیام آخر به دشمنان اسلام و انقلاب اسلامی این است که به حال خود فکری کنید که دیگر گذشت دورانی که هر غلطی میخواستید میکردید، دوران بزن درو گذشت اگر زدید باید تا آخر جواب پس بگیرید.
🔹 پیام ما به آمریکاییها این است که هنوز وقت دارید از جغرافیای اطراف ما بیرون بروید، در غیر این صورت اگر جغرافیای اطراف ما را ترک نکنید، کاری میکنیم که بعد از زمانی که از افغانستان فرار کردید، بر سر شما بیاید.
#اخراج_امریکا
@Emam_kh
🔴 خجالت نکشید ، راحت باشید!!
🔹احتمالا به زودی اعلام خواهد شد که اولین موارد ابتلا به سویه "او میکرون" در شهر قم مشاهده شد!!
خجالت نکشید و دوباره مثل دوسال پیش که مشاهده اولین مبتلایان به #کرونا را به دروغ به قم نسبت دادید(با اینکه این شهر نه مرز زمینی دارد نه فرودگاه) ، این بار هم دیواری کوتاه تر از قم پیدا نمی کنید!
راحت باشید و حرص خود را نسبت به مردم هوشیار قم نشان دهید ...
#نفوذ
#واکسن
✍"قاسم اکبری"
@Emam_kh
🌷 با شنیدن پیام شهیدان باید انگیزه و تلاش را بیشتر کنیم
🔻 رهبر انقلاب در دیدار دستاندرکاران کنگره #شهدای_ایلام:
شهیدان به ما میگویند: راه خدا خوف و حزن ندارد، ترس و اندوه ندارد؛ در راه خدا بایستی ثابتقدم بود، بایستی با قدرت حرکت کرد، باید با وسوسههای دشمنان متزلزل نشد. ملّت ایران با شنیدن #پیام_شهیدان باید اتّحاد خود، اتّفاق خود، انگیزهی خود، تلاش خود را بیشتر کند. ۱۴۰۰/۸/۳۰
@Emam_kh
🔰 #سرخط_دیدار | مروری بر بیانات رهبر معظّم انقلاب اسلامی در دیدار اعضای ستاد مرکزی برگزاری کنگرهی سه هزار شهید استان ایلام ۱۴۰۰/۰۸/۳۰
📣 خصوصیات کمنظیر ایلام در دوران دفاع مقدس:
🕐 استان ایلام از همه جای کشور زودتر در معرض جنگ قرار گرفت.
🥇 اوّلین شهید ما - شهید روحاللّه شنبهای - قبل از شروع جنگ، در ایلام به شهادت رسید.
💣 مسابقهی فوتبال بچّهها در بیستوسوّم بهمن ۶۵ که برای بزرگداشت هفتمین سال پیروزی انقلاب برگزار شده بود، توسط هواپیماهای عراقی بمباران شد.
🗣صدّام خبیث به پشتوانهی کسانی که امروز دَم از حقوق بشر میزنند، چنین جنایات صریحی را بیپروا انجام میداد. باید این حقایق بیان شود.
🎬 برای همین قضیّهی ورزشگاه باید داستان، فیلم، کتاب، خاطره تولید بشود و در قالبهای هنری به دنیا عرضه بشود.
🕐 خانوادههای دو شهید و سه شهید و چهار شهید و پنج شهید، همین طور تا ده شهید در این استان هستند.
🥇حضور همهجانبهی همهی قشرهای مردم ایلام در میدان جنگ
❇️ از حضور عالِم برجسته، مرحوم آشیخ عبدالرّحمن حیدری تا عشایر و مردم عادی
❇️ اهل جنگ، در میدان حضور داشتند و عامّهی مردم هم مقاومت میکردند.
❇️ مهاجرت نکردن مردم ایلام با وجود بمبارانهای متعدد
❇️ تربیت نخبهای مثل شهید رضایینژاد در همین شرایط سخت
🚩 شهادت، یک مقدّماتی در وجود، باطن، در عمل انسان لازم دارد که بدون آن به انسان این رتبه را نمیدهند.
✅ شهادت فقط قربانیِ جنگ شدن و دفاع از مرز جغرافیایی نیست؛ شهید در دفاع از مرزهای عقیده، اخلاق، دین، فرهنگ، هویّت، در دفاع از این مرزهای مهمّ معنوی وارد میشود.
✅ شهیدان ما با پیمان خود، با خدای متعال صادقانه رفتار کردند؛ شهید این است؛ «مِنَ المُؤمِنينَ رِجالٌ صَدَقوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَيهِ فَمِنهُم مَن قَضىٰ نَحبَهُ وَمِنهُم مَن يَنتَظِر».
✅ رزمندهی مؤمن در دورهی دفاع مقدّس، همچنین در برخی از خطوط دفاعی دیگر مثل دفاع از حرم، وقتی که در حال مجاهدت در میدان جنگ است، اخلاصش، توکّلش، تواضعش، مراقبتش از حدود الهی بیشتر از حالت معمولی است.
🌾 سبک زندگی اسلامی در رفتار رزمندگان و شهدای ما برجسته است.
🎞 واقعاً جا دارد تصویر هنرمندانهای را، هنرمندان ما به دنیا نشان بدهند، و رزمندهی ایرانی را بشناسانند به دنیا و با کارهای هنری و بزرگ در مقابل چشم مردم دنیا قرار بدهند.
📢 شهیدان به ما میگویند:
🔔 این راه، راه خدا است
🔔راهی است که خوف و حزن ندارد
🔔ترس و اندوه ندارد
🔔 در این راه بایستی ثابتقدم بود
🔔 در این راه بایستی با قدرت حرکت کرد
🔔در این راه باید با وسوسههای دشمنان متزلزل نشد
📝 ملّت ایران با شنیدن پیام شهیدان باید اتّحاد، اتّفاق، انگیزه و تلاش خود را بیشتر کند.
📝مسئولین جمهوری اسلامی با شنیدن پیام شهیدان، بایستی احساس مسئولیّت بیشتری نسبت به آن امنیّتی بکنند که این شهدا برای ما فراهم کردند.