🌹سه_شنبه_های_جمکرانی
حیدری وار بیا حیدر کرار زمان؛
جمکران منتظر منبر مردانه تست ..
پرده بردار از این مصلحت طولانی؛
که جهان معبد و منزلگه شاهانه تست ..
🌹میثم_بشیری
@Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بیـایید 🕊
دعا كـنيم
در ايـن جهان 🕊
دلـی نـاشـاد
و غـمگين نباشـد 🕊
اشكی برگونه ای از
نااميدی جـاری نگردد
و دنيايی سراسر صلح
و دوستـی و قـلب هـايی🕊
بهم نـزديک داشتـه باشیم
شبتون خـوش و سراسر آرامـش🕊
@Emam_kh
رسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله
ما أخافُ على اُمَّتي إلاّ ضَعفَ اليَقينِ .;
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله
من براى امّت خود از چيزى جز سستى يقين، نمى ترسم.;
كنز العمّال : 7332.
🌸 سلام
🌸روزتون پر طراوت و زیبا
امروز تون زیبا و بینظیر
لحظاتتون سرشار از آرامش
دلتون از محبت لبریز
تنتون از سلامتی سرشار
زندگیتون از برکت جاری
و خدا همیشه پشت پناهتون
🌸درپناه صاحب الامر ان شاالله
🌸چهار شنبه خوبی داشته باشید
@Emam_kh
🌹خاطرات_امیر_المومنین_علیه_السلام
✍🏻 بازنویسی تاریخ زندگی امیرمؤمنان علی (علیه السلام) به صورت داستانی از زبان ایشان
📃 قسمت صد و نهم
❇️ مکاتبات با معاویه
معاویه دو نامه توسط فرستادگانش؛ ابومسلم خولانی و ابو امامه باهلی، برای من فرستاد و من پاسخ آنها را برای او نوشتم.
❇️ مردم را به موج دریای جهالت خود سپردی!
[ برای اتمام حجت بیشتر، نامه دیگری به معاویه نوشتم و او را موعظه کردم: ]
از بنده خدا علی امیرالمومنین به معاویهبنابیسفیان
🔻اما بعد، همانا دنیا محل تجارتی است که سود و زیانش در آخرت آشکار خواهد شد. پس خوشبخت کسی است که دستاوردش از دنیا، اعمال نیکو باشد و واقعیت دنیا را ببیند و به اندازه ارزش دنیا به آن توجه کند. من با وجود اطلاعی که از عاقبت تو دارم و سرنوشت قطعی تو را میدانم که قابل تغییر نیست، تو را نصیحت میکنم؛ زیرا خداوند از عالمان پیمان گرفته است امانتداری کرده و گمراه و رهیافته را ارشاد کنند. اکنون از خدا بترس و تقوا را رعایت کن و از کسانی مباش که برای خداوند عظمتی قائل نیستند و عذاب الهی بر آنان قطعی شده است، که خداوند در کمین ستمگران است. توجه کن که به زودی دنیای تو به پایان میرسد و بسیار زود، حسرت جایگزین آن خواهد شد. پس حال که پای در کهنسالی گذاشتهای و عمرت رو به پایان است، از گمراهی و انحراف فاصله بگیر، که وضعیت تو امروز مانند لباس کهنهای است که هر طرف آن را وصله کنند، طرف دیگرش پاره میشود.
🔻بسیاری از مردم را به هلاکت کشاندی و با گمراهی خود فریبشان دادی و به موج دریای جهالت خود سپردی تا آنکه ظلمتِ گمراهی آنان را فرا گرفت، در تلاطم شبههها غوطهور شدند، از راه حق به بیراهه افتادند، چونان کسی که بر روی پاشنه خود بچرخد، به عقب بازگشتند و به دوران جاهلیت گذشتگانشان روی آوردند و به ویژگیهای جاهلی نیاکان خویش بالیدند؛ جز اندکی از اهل بصیرت که وقتی تو را شناختند، مسیر خود را تغییر دادند و از تو جدا شدند و به جای یاری تو، به سوی خدا گریختند؛ زیرا متوجه شدند که تو ایشان را به کاری صعب وامیداری و از راه راست منحرف میسازی.
🔻پس ای معاویه، در دل از خدا بترس و اختیار خویش را از کف شیطان درآور؛ زیرا دنیا از تو بریده و آخرت به تو نزدیک شده است. والسلام.
[ معاویه در پاسخ من نوشت:
از معاویه فرزند ابوسفیان به علی فرزند ابوطالب
🔻اما بعد، نامه تو را ملاحظه کردم. معلوم شد که جز غوطهور شدن در فتنهها قصد دیگری نداری. من یقین دارم که اجل، تو را به همان جایی میکشاند که محل قطعی مرگت است؛ پس هر چه میتوانی بر گمراهی خویش بیفزا که از مدتها پیش عقل خویش را سبک و خود را مشغول آرزوهایی ساختهای که دستنیافتنی است و بر ضدّ کسانی اقدام کردی که خیر تو را میخواستند و البته عاقبت نیکو نیز برای غیر تو رقم خورد و فقط بار سنگین خطاهایت بر دوش تو باقی ماند. والسلام. ]
📚منابع:
۱. شرح نهج البلاغه، ج۱۶،ص۱۳۳
۲. نهج البلاغه، نامه ۳۲
📗 علی علیه السلام از زبان علی علیه السلام
↩️ ادامه دارد...
12.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 *برکت اخلاص*
✊ ویژگی مهم 🌹حاج_قاسم_سلیمانی که به سادگی نباید از کنارش گذشت...
👈راستی تو راه خوشبختیات رو انتخاب کردی؟
➕ قسمتی از سخنرانی این شهید عزیز با همرزمانش
🌹 رفیق_خوشبخت
@Emam_kh
چراغی که ایزد بر فروزد
این مثل در مقام غلبه حق بر باطل و در تعبیر از كسانی است كه بر خلاف تاییدات خداوندی عمل كنند و خسران ببینند ، استعمال میشود .
آوردهاند كه ...
ابوسعید فضل الله بن ابی الخیر كه اختصاراً ابوسعید ابی الخیر نامیده میشد از اعاظم مشایخ صوفیه و محدثان معروف قرن پنجم هجری است . به گفته علامهٔ دهخدا در لغت نامهاش :در عیوب نفس دید و مخالف هوی كردن با قصی الغایه بود و در فقر و غنا و تحمل ، شانی عظیم داشت و در لطف و سازگاری آیتی بود خاصه در فقر هر جا كه سخن ابوسعید رود همه دلها را وقت خوش شود زیرا كه از ابوسعید هیچ نمانده است و او هرگز من و ما نگفت همیشه ایشان میگفت ... ”
ایامی كه شیخ در نیشابور بود شهر نیشابور محتسبی داشت مقتدر و سختگیر و در عین حال منكر شیخ ابوسعید . روزی بازرگانی مبلغ یک هزار دینار و مقداری عود برای شیخ ابوسعید میفرستد . شیخ بنا بر رسم و عادت عارفان كه از این گونه تقدیمیها نباید دیناری پس انداز شود به پیشكارش حسن مودب دستور میدهد كه انواع اغذیه برای صوفیان و دراویش آماده كنند . شمعهای بلند كافوری بخرند و در حیاط خانقاه روشن كنند . عودها را هم یكسره در تنور بریزند دود خوشبویش مشام همسایگان را نیز معطر سازد .
محتسب موصوف كه مترصد بود دوان دوان به خانه شیخ آمد و به حالت تشدید و اعتراض فریاد زد كه : این چه كاری است تو میكنی ؟ مگر نمیدانی كه روشن كردن شمع در روز روشن و سوزاندن عود در تنور اسراف و خلاف شرع است . شیخ ابوسعید ظاهراً حالت حجب و حیا به خود گرفت و گفت : من نمیدانستم حالا كه تو میگویی حرام است . خودت شعلههای شمع را خاموش كن .
محتسب جلو رفت اولین شمع را فوت كرد ، آتش در ریش و لباس او گرفت .
ریش او سوخت و لباسش هم سوخت و به هزار زحمت او را از آتش رهانیدند ، شیخ روی به او كرد و گفت :
هر آن شمعی كه ایزد بر فروزد
كسی كه پف كند ریشش بسوزد
@Emam_kh