رمان #بغض_محیا
قسمت صدوهفتادوسوم
برید لطفا...
برید"...
و نگاهی به من انداخت که پاهایم را در شکم جمع کرده بودم ...
و روي تخت مچاله شده بودم...
" - بهت کاري نداشتم...
خواستم اینبار اجبار نباشه...
این بار که مال من میشی اوقات تلخی توش نباشه...
بهت فرصت دادم دلت باهام صاف شه...
جوابم اینه که با بی ا م وِ جلو در پیاده شی؟"!...
توي گوش خودش زد و نعره زد...
- جواب من بی غیرت اینه؟!...
هینی از ترس کشیدم...
- ا ...
اشتباه میکنی...
به خدا اشتباه میکنید...
انگشت روي بینی اش گذاشت...
"- ششش...
ششش...
نمی خواد واسه من توضیح بدي...
هیچی نمی خواد بگی
و بی درنگ از در بیرون رفت...
و در را پشت سرش کوبید...
تو همان عطرگل یـاس و نسیم سحرے كہ اگر صبح نباشے نفسے در من نیست ...
حس بدي داشتم و نمی دانستم چطور هضمش کنم...
از طرفی دوستش داشتم با تمام منم هایش...
قلدري هایش...
و بدخلقی هایش...
از طرفی هم نمی توانستم کنار بیاییم با رفتار ضد و نقیضش...
با تحقیر هایش و اجبارهایی که با منت روي سرم میگذاشت...
گران آمده بود حرف هایش براي من...
اما شک نداشتم بردیا را دیگر نباید وارد بازي مسخره دلهایمان کنیم...
بی حوصله دوش گرفتم و کتابم را باز کردم...
امتحان داشتم و نمی خواستم عقب بمانم ..به اندازه کافی از اندگی عقب افتاده بودم با فکر کردن به
امیرعباس...
که تمام روح و جانم بود و این واقعیتی بود اجتناب ناپذیر...
نگاهی به ساعت انداختم شش صبح بود...
کتابم را بستم و کش و قوسی به بدنم دادم...
حسابی خسته و خواب آلود بودم...
دوش سرپایی گرفتم تا حالم جا بیاید...
زیادي کسل و بی اعصاب بودم...
بی حوصله پایین رفتم هنوز کسی نیامده بود براي صبحانه...
حق هم داشتند تازه هفت هم نشده بود...
چاي آماده کردم و خوردم تا کمی از رخوتم گرفته شود...
چشم هایم تار میدید کمی بهم زدم تا دیدم طبیعی شود...
که امیرعباس را در چهار چوب در دیدم...
متعجب چند بار پلک زدم...
نگاه عاقل اندر سفیهی انداخت...
- منم...
خواب نیستی...
و پوزخند مسخره اش روي اعصابم بود...
چایم را از دستم گرفت و جوعه اي نوشید...
- کجا،بودي حالا؟!...
و من کفري شده از لحن صحبتش...
با کمی تندي نگاهش کردم...
- کجا؟!...
دانشگاه، امتحان دارم...
ابرویی باالا انداخت...
آهان بعدش اردویی چیزي نداري استادتون مسئولیت ایاب و ذهاب و مراقبت و به عهده بگیره؟!...
با حرص نگاهش کردم...
- بردیا آدم محترمیه...
انگار آتشش زده باشند...
لیوان چاي را در سینک رها کرد...
و صورتم را میان دستش گرفت...
- کی؟!...
بردیا؟!...
لبم را گاز گرفتم از بی دقتی اي که کردم...
" - شوهرت بودم تا حالا اسممو خالی خالی بی پیشوند و پسوند صدا نکردي...
چیکار کرده که شده واست بردیا"...
و بردیایش را با حالت مسخره اي کشید...
لحنش آرام بود...
اما...
کنار گوشم آمد و زمزمه کرد...
" - محیا من روانی میشم اسم کس دیگه جز من رو زبون و فکرت بیاد...
آتیشت میزنم هم تو رو هم خودمو"...
با چشمان گرد شده نگاهش کردم...
- شما دیوونه شدید...
ادامه دارد...
💖 🧚♀●◐○❀
╭❁━═━⊰✼❆🍃🌹🍃❆✼⊱━═━❁╮
✨بسم الله الرحمن الرحیم ✨
🌹شرح #حکمت48 ( 6 )
🔹 مراحل پیروزی
🔰 با توجه به سه بحثی که پیرامون حکمت ۴۸ تقدیم شد ، محصولِ معنا و مقصود امیرالمؤمنین (علیه السلام) از این حکمت ، ان شاالله چنین است که :
🔻 اگر کسی می خواهد در اهدافش پیروز بشود ، اولاً باید حَزم و دور اندیشی داشته باشد. یعنی بتواند اهداف بلند مدت را هدف گیری کند و برایش برنامه ریزی کند.
🔻 اگر بخواهد به اهداف بلند مدّت برسد ، به ثمرات دور دست دسترسی پیدا کند، چاره ای ندارد مگر اینکه خوب فکر کند. فکر و ذهنش را خوب جَوَلان بدهد و ابعاد و شرایط مختلف مسأله را ببیند و بفهمد و بسنجد.
🔻 و اگر بخواهد فکر خودش را خوب جَولان بدهد، باید راز خودش را خوب نگه دارد. چرا که خیلی ها با خبر شدن از تصمیم شما ، به قصد های مختلف خیر و شر سعی می کنند رأی شما را تغییر بدهند.
🔻 اگر بتوانید قبل از اینکه شرایط آماده بشود ، تصمیم خودتان را به هر کسی که نیازی نیست اعلام نکنید؛ این باعث می شود که کارتان درست انجام بشود.
🔻 با این توضیح حالا می شود بر عکس قصّه را مهندسی کرد. اگر اهل تحسین اسرار باشی ، اگر آدمی باشی که بتوانی راز خودت را خوب نگه داری ، می توانی خوب فکر کنی. اگر خوب فکر کنی، می توانی دور دست ها را بیندیشی و اگر دور اندیش باشی ، حتماً به پیروزی خواهی رسید.
🎙حجت الاسلام مهدوی ارفع
🔰 اقتصاد دانشبنیان یعنی دخالت علم و فنّاوری در همه عرصههای تولید
🔻 رهبر انقلاب: «اقتصاد دانشبنیان» یعنی اینکه دانش و فنّاوری پیشرفته نقشآفرینیِ فراوان و کاملی داشته باشد در همهی عرصههای تولید. ۱۴۰۱/۱/۱
@Emam_kh
6.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 کارخانه تولید سلبریتی !!
اگر می خواهید یک برنامه تولید #سلبریتی را که از اول تا آخرش کاملا به طور حساب شده ای چینش شده و بیشتر برنده ها در آن ظاهراً با رای داوران اما با لطایف الحیل توسط سیستم طراحی شده در برنامه و با اعمال نظر شخص تهیه کننده و در جهت اهدافی خاص و در بسیاری موارد با نگاه جنسیتی و فمنیستی مشخص می شوند را ببینید ،
حتما تماشای سری جدید برنامه "عصر جدید" را در ایام #نوروز از دست ندهید ...
(البته اگر طرفداران متعصب برنامه شاکی نمی شوند!)
#نفوذ
✍"قاسم اکبری"
@Emam_kh
🔴امام جمعه اردبیل: مایلیم قدرت آقای رئیس جمهور را در سه «باید» تست کنیم
♦️آیت الله عاملی در خطبههای این هفته نماز جمعه: مسئولین ارشد نظام جمهوری اسلامی توجه کنند که هر وقت از کلمه باید استفاده می کنند این کلمه قبل از همه بر دوش آنها تعهد ایجاد میکند آقای رئیسجمهور اخیراً در سه موضوع از کلمه باید استفاده کردند.
♦️ما مایلیم قدرت آقای رئیس جمهور را در این سه "باید" تست کنیم اگر این سه مطلب را به مرحله اجرا برسانند تردیدی در اعمال حاکمیت در دوره ایشان نخواهد بود.
♦️اول اینکه در تولید خودرو زمینه رقابت باید فراهم شود دوم اینکه انبار خودروسازان که مملو از خودروهای ساخته شده است باید برای فروش عرضه شود و سوم اینکه در واردات نهادههای دامی باید انحصار شکسته شود.
@Emam_kh
درمان آبله مرغان
✍️50 تا 100 گرم گل اسطوخودوس را در یک لیتر آب، دم کرده روزی 3 بار و هر بار 9 قطره به مریض داده شود.
شیر خشت یا بید خشت میل نماید.
شربت تمشک مفید است.
🌿🌺🌿🌺🌿