فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 سرود سلام فرمانده تکمیل شد😍
#سلام_فرمانده
دشمنای ما رو که خیلی ترسانده
#سلام_فرمانده
ببین که قلب دشمنا رو لرزانده
فاطمه سادات شاه احمدقاسمی
@Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥شکست سنگین آل سعود در ورزشگاه آزادی
باختههههههه بدهم باختههههههه😂😂😂
✅ بصیرت
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅
@Emam_kh
🌹برادران و خواهرانم! جهان اسلام پیوسته نیازمند رهبری است؛ رهبری متصل و منصوب شرعی و فقهی به معصوم. خوب میدانید منزّهترین عالِم دین که جهان را تکان داد و اسلام را احیا کرد، یعنی خمینی بزرگ و پاک ما، #ولایت_فقیه را تنها نسخه نجاتبخش این امت قرار داد؛ لذا چه شما که بهعنوان شیعه به آن اعتقاد دینی دارید و چه شما که بهعنوان سنّی اعتقاد عقلی دارید، بدانید [باید] به دور از هرگونه اختلاف، برای نجات اسلام خیمه ولایت را رها نکنید.
#مکتب_سلیمانی
🇮🇷 @Emam_kh
‼️ خمس خانه مورد نیاز
🔷 س ۵۹۷۰: شخصی مسکن مورد نیاز را تهیه نموده ولی نمی تواند در آن سکونت کند، و یا مدتی آن را اجاره داده است، سپس از سکونت در آن منصرف می شود و آن را می فروشد، بر فرض که در این مدت، سال_خمسی بر آن گذشته باشد، حکم خمس آن چگونه است؟
✅ ج: سکونت شرط نیست و همین که مورد نیاز و در شأن او باشد، با گذشت سال خمسی بر آن، مؤونه محسوب شده و خمس ندارد حتی اگر پس از فروش باشد.
@Emam_kh
#قــسمــتــــ_پــــنــــجـــاه_و پنجم
♥️عــــشــق پــــایـــدار♥️
مادرم با هول وولا گفت: ببخشید جوان ,آدرس,آدرس خونه ی پدرتون کجاست؟
غلامرضا که هنوز خیره به صورت مادر بود گفت:نگفتین کی هستین که اینقدر چهره تان برای من اشناست ...بعدش اگر از اشناهای بابا باشید,باید بگم خونه ما ومحل زندگی بابا همون خونه قبلی هست فقط تخریب شده وجاش یک ساختمان چند طبقه ساختیم که طبقه ی اول مال بابا جلال ویه واحد هم مال خاله صغری است...
با گفتن این حرف,مامان اشک از چهار گوشه ی چشماش روان شد وبدون حرف وحتی تشکری کوتاه به سمت همون کوچه ی قبلی برگشتیم, انگار توحال خودش نبود و اینبار با سرعت ونیرویی مضاعف به سمت ,خانه ی بابام حرکت کردیم ,با خودم فکر میکردم,یعنی زن بابام کیه؟؟چند تا خواهر برادر,دارم؟یعنی الان بابا جلال چه برخوردی با مامان میکنه,اصلا برخوردش با من چیه؟؟
اما از چهره ی مصمم مادر ,مثل همیشه ,من نمیدونستم که چه چیزی تو ذهنش میگذره...
جلوی در رسیدیم وزنگ یکی از واحدهای پایین را زدیم ,اما کسی جواب نداد,من بدون کلام زنگ واحد دیگه را زدم...برای دومین بار که میخواستم زنگ بزنم ,صدای پیرزنی از پشت اف اف بلندشد:کیه؟؟
مامان با دستپاچگی گفت:ب ب باز کنید اشناست..
صدای تلق در نشان میداد که احتمالا خاله صغری منتظر ورود ماست...
همانطور که پشت سر مادرم که با پاهای لرزان قدم برمیداشت میرفتم,در واحدی را دیدیدم که باز بود وپیرزنی جلوش ایستاده بود,انگار مدت زمان زیادی بود که میهمان نداشته,که اینچنین منتظر ورود میهمان تاخوانده است...مادرم قدمهاش را بلندتر برداشت وهمانطور که گریه میکرد محکم خاله صغری را بغلش گرفت وزار زد...
خاله صغری که انگار از برخورد این غریبه متعجب شده بود,عینک ته استکانی اش را به چشماش نزدیک تر کرد وبا دستاش مادرم را کمی عقب زد وگفت:صبر کن ببینم کی هستی که من را اینجور غافلگیر کردی...فک کنم شما من را با کسی دیگه اشتبااااه...
هنوز حرفش تمام نشده بود که خیره به مادر,سرش را جلوتر اورد وگفت:...
ادامه دارد.....
نویسنده....حسینی
#قــسمــتــــ_پـــنجـــاه_و ششم
♥️عـــشــــق پــــــایـــــدار♥️
خاله صغری با لحنی ناباورانه گفت:مریم, عزیزدلم خودتی؟
و با دستش صورت مادرم را قاب کرد وهمانطور که بوسه ها از گونه ی مامان برمیچید ادامه داد:هااا به خدا خودتی,دختر عزیز دردانه ی منی,چراغ خانه ی منی....کجا بودی دخترم؟؟نگفتی رفتی وباخودت روشنایی خانه ام را بردی؟نگفتی که پدرخوانده ات غلامحسین که نفسش,به نفست بند بود ,دلتنگت میشه...قرار بود یه خبری از خودت به من بدی که ندادی به خدا بعداز گم وگور شدنت غلامحسین دق کرد,به سال نکشید که به رحمت خدا رفت...
مادرم که از دیدن خاله صغری یا همان مادرخوانده اش اشک شوق میریخت ,حال با شنیدن قصه ی مرگ پدر خوانده اش اشکش بیشتر میبارید,هیچ کدامشان به من توجهی نداشتند ودرعالم وصال خود غرق بودند ,انهم جلوی در خانه...
سینه ای صاف کردم وبرای اینکه خاله را متوجه خودم کنم گفتم:سلام .....
خاله صغری که با بلند شدن صدای من ,انگار متوجه همراهی من با مادرم شده بود,مادر را به داخل خانه کشیدروبه من گفت:سلام عزیزم....تو دختر مریم منی؟؟چقدر شبیهه مادر بزرگت بتول هستی....چه شباهت زیادی به مادرت داری...
با خجالت سرم را انداختم پایین وگفتم:اره ,دختر مریم هستم...
خاله صغری من هم کشید تنگ اغوشش وگفت:خوش امدی به خونه خودت,دختر عزیزم..... وپشت سر من را نگاه کرد,انگار منتظر بود نفر سومی هم سرک بکشه وسلام کند.درحالیکه وارد خانه میشدم گفتم:ما تنهاییم خاله,من ومامانم....
خاله صغری در رابست وهمانطور که لبخند میزد رو به مامان کرد وگفت:پس بگو....توهم ازدواج کردی وسرگرم زندگی وشوهر وبچه بودی که یادی از مادر پیرت نکردی...
همانطور که به حرفهای خاله صغری گوش میکردم,واحدش هم با چشمام زیروروکردم,خونه نقلی وجم وجوری بود,یه هال ,یه اشپزخانه ویه اتاق خواب... ..درسته نقشه ی خانه جدید بود اما وسایلی که داخل خونه بود نشان از,قدمت صاحبش داشت,هال باگلیم فرشهایی که مشخص بود دست باف هست ومطمینا دست باف خاله صغری وشاید خود مادرم بود,فرش شده بود وجای جای خونه,پرده هایی قدیمی وگلدوزی,شده اویزان بود که مطمیینا دست کار مادرم بود.
مادرم همانطور که خونه را از نظر میگذراند وانگار هوای کودکیهایش را با دم وبازدمش به درون ریه هایش میکشید به سمت طاقچه ای که برخلاف ظاهر امروزی ساختمان,به سبک قدیم داخل دیوار دراورده بودند, رفت ,دفترچه ای با جلدچرم قهوه ای را که مرتب روی طاقچه به همراه چند تا کتاب دیگه چیده شده بود برداشت و با تعجب گفت:خاله....این اینجا چکار,میکنه؟؟؟
ادامه دارد...
╭❁━═━⊰✼❆🍃🌹🍃❆✼⊱━═━❁╮
✨بسم الله الرحمن الرحیم ✨
🌹شرح #حکمت76 ( 6 )
🔹 روش تحلیل رویدادها
9⃣ نهمین مورد، آن بلایی است که خدا بر سر امّت های مستکبر پیش از ما آورد؛
🔻در خطبه ۱۹۲ حضرت میفرمایند:
« فَاعْتَبِرُوا بَمَا أَصَابَ الْأُمَمَ المُسْتَكْبِرِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ مِنْ بَأْسِ اللهِ وَصَوْلاَتِهِ » ؛
" عبرت بگیرید از عذاب و بلا و سختی هایی که خدا، بر سر امّت های مستکبر قبل از شما آورد."
🔟 دهمین مورد، پدران و آباء و اجداد درگذشته خود ما هستند؛
🔻مولا در عبارتی تحوّل آفرین، در خطبه ۹۹ میفرمایند: «أَوَ لَیْسَ لفِی آبَائِکُمُ الْمَاضِینَ تَبْصِرَةٌ وَ مُعْتَبَرٌ إِنْ کُنْتُمْ تَعْقِلُونَ»
" اگر شما عاقل باشید آیا در مرگ پدران گذشته شما، مایهٔ روشن بینی و عبرت گیری نیست؟! "
1⃣1⃣ و یازدهمین مورد و آخرین مورد، مرگ است؛ که حضرت در خطبه ۱۹۰ میفرمایند:
" برای انسان عاقلی که بخواهد واعظی داشته باشد، مرگ کافیست(یاد مرگ) و برای انسان جاهل اگر بخواهد عبرت بگیرد و بیدار شود، مرگ کفایت میکند."
🔻 نکته دیگری هم به عنوان آخرین نکته درمورد حکمت ۷۶ هست، که در نهجالبلاغه شریف، مولا علی (علیهالسلام ) یک شرط برای عبرت گرفتن، قائل شدند و آن تفکّر است؛
🔻در خطبه ۱۰۳ میفرمایند:
« رَحِمَ اللَّهُ امْرَأً تَفَكَّرَ فَاعْتَبَرَ » ؛
"رحمت خدا بر هر کسی که تفکّر کند تا عبرت بگیرد."
🎙حجت الاسلام مهدوی ارفع
🔵حجاب زن، تکریم زن است.
✍رهبر معظم انقلاب: حجاب زن، تکریم زن است. در بیشتر کشورها در گذشته، در همین اروپا تا دویست سیصد سال پیش زنهای اشراف حجابی روی صورتشان میانداختند؛ در بعضی فیلمهای قدیمی شاید دیده باشید. این تکریم است.در ایران باستانی زنهای اعیان همه باحجاب بودند؛ زنهای افراد پائین، نه، بیحجاب هم میآمدند، مانعی هم نبود. اسلام آمد این تبعیض را گذاشت کنار، گفت نخیر، زن باید با حجاب باشد، یعنی تکریم مال همهٔ زنان است.
آن وقت آنها حالا شدهاند طلبکار ما شدهایم بدهکار! آنها بدهکارند؛ آنها باید بگویند چرا زن را مثل یک کالا وسیلهٔ شهوترانی قرار دادند.»
۸۶/۱۰/۱۳
#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج
@Emam_kh