🔆 زنگ عبرت
🔴 یک راهکار برای پاک شدن دانشگاه ها از وجود داعشجوها و طرفداران فحشاء
♦️ برای اینکه دانشگاه ها را از وجود برخی از داعشی های وطنی و طرفداران فحشاء پاک کنید و پول بیت المال هم هدر نرود، علاوه بر برخوردهای قانونی، ممنوع الخروجی از کشور، اخراج از دانشگاه و ... ، می توانید افراد دیگری که در مناطق محروم حضور دارند اما پر از استعداد و توانایی هستند را جایگزین آنها کنید؛
⬅️ یا اینکه از طریق تعیین برخی ساز و کارها یا با توجه به نتایج کنکور امسال یا سال های گذشته، دانشجویان جدید و با تربیت و دغدغه مند علم و دانش را جایگزین آنها کنید.
♦️ افرادی که دانشگاه را با جنگل و یا باغ وحش جنسی اشتباه گرفته اند، اول باید بروند ادب و تربیت و طریقه زندگی اجتماعی یاد بگیرند. حضور آنها در دانشگاه آن هم با هزینه بیت المال و مردم، دورریختن بودجه و توهین به ساحت مقدس علم و دانش است.
@Emam_kh
5.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 تودهنی حجت الاسلام رفیعی به عبدالحمید که گفته بود رفراندوم برگزار کنید
@Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
واکنش یک عراقی بصیر در پاسخ اهانت به عمامه در ایران…
این حرکت باید در ایران هم تبدیل به یک پویش بزرگ شود (بویژه توسط دهه هشتادی های گل)
باید تهدید را به فرصت تبدیل کنیم
دخترخانمها و خانمهای عزیز انقلابی هرجا یه چادری دیدند چادرش را ببوسند
آقا پسرها و آقایون انقلابی هر کجا یک طلبه و روحانی دیدند (منظور اکثریت طلاب شریف و فقیر و انقلابی است نه عده قلیلی که از ۲۰ جا حقوق میگیرند و...) عمامه اش را ببوسید و تکریم کنید
فیلمهای خود را هم بفرستید برای ما و سایر کانالهای انقلابی و غیرانقلابی تا فضای مجازی را منفجر کنیم
👤 آنتی صهیون
#پویش_تکریم_عمامه
#پویش_تکریم_چادر
#لبیک_یا_خامنه_ای
@Emam_kh
‼️ چت کردن با نامحرم
🔷 س ۶۳۲۳: آیا #چت_کردن با نامحرم اگر در مورد مسائل سیاسی و دینی باشد، حرام است؟
✅ ج: اگر #بدون_قصد_لذت و کلمات #مهيج_شهوت باشد و نسبت به عدم وقوع در حرام و مفسده مطمئن باشند، فى نفسه اشکال ندارد.
@Emam_kh
🍂 با ناامن کنندگان جامعه برخورد کنید. 🍂
🔶لَئِن لَّمْ يَنتَهِ الْمُنَافِقُونَ وَالَّذِينَ فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٌ وَالْمُرْجِفُونَ فِي الْمَدِينَةِ لَنُغْرِيَنَّكَ بِهِمْ ثُمَّ لَا يُجَاوِرُونَكَ فِيهَا إِلَّا قَلِيلاً
(احزاب/۶٠)
⚡️ترجمه :
اگر منافقان و كسانى كه در قلبشان بيمارى است، و نيز كسانى كه بدنبال ایجاد اضطراب و ناامنی در جامعه هستند، دست از كارشان بر ندارند، ما تو را بر ضد آنان مى شورانيم، و بر آنها مسلّط خواهيم ساخت، سپس جز مدت كوتاهى نمى توانند، در كنار تو در اين شهر بمانند!
❌ دشمنان را بايد از شورش و اقدام انقلابى مسلمانان ترساند.
🚫اسلام چنان به امنيّت جامعه اهميّت مى دهد كه فرمانِ توبيخ و اخراج كسانى را كه در ميان مردم دلهره و ناامنى ايجاد مى كنند، صادر نموده است.
🍂🌺🍂🌺🍂🌺
@Emam_kh
🤔 منظور از سبك شمردن نماز چيه؟
⚡️🕊 منظور از سبك شمردن نماز، مي تونه هر كاری باشه كه بی اهميتی و کم توجهی به نماز رو برسونه به عنوان مثال...
❌سروقت نماز نخونیم.
❌درباره ی وضو و مقدمات نماز دقت نكنیم.
❌اعمال نماز رو صحيح انجام ندیم(مثلا: قرائت صحیح ،انجام ركوع و سجده درست، آرامش داشتن)
❌وقت نذاریم برای یاد گرفتن احکام نماز.
❌باهر لباس و هر شرایطی به نماز بایستیم.
❌ قضاشدن مکرر نماز صبحمون و نسبت به نمازهای قضا بی توجه باشیم.
❌ با وجود نزدیکی مسجد و بدون دلیل نماز جماعت شرکت نکنیم.
@Emam_kh
دام شیطانی
#قسمت سوم 🎬
سمیرا هرچه پرسید چی شده,اصلا قدرت تکلم نداشتم,فوری رفتم توخونه وبه مادرم گفتم سردردم ,میخوام استراحت کنم ..
اما درحقیقت میخواستم کمی فکر کنم...مبهوت بودم....گیج بودم.....
کلاس گیتار روزهای زوج بود اما اینقد حالم بد بودکه فرداش نتونستم برم کلاسهای دانشگاه,روز دوشنبه رسید ,قبل ازساعت کلاس گیتارزنگ زدم به سمیرا وگفتم :سمیراجان من حالم خوش نیست امروز کلاس گیتارنمیام,شایددیگه اصلا نیام...هرچه سمیرااصرارکرد چطورته ,بهانه ی سردرد اوردم.
نزدیکای ساعت کلاس گیتاربود یک دلشوره ی عجیب افتاد به جونم,یک نیرویی بهم میگفت اگر توخونه بمونی طوریت میشه,مامانم یک ماهی بودآرایشگاه زنانه زده بود,رفته بود سرکارش,دیدم حالم اینجوریاست,گفتم میزنم ازخونه بیرون ,یه گشت میزنم ویک سرهم به مامان میزنم,حالم بهتر شد برمیگردم خونه,رفتم سمت کمد لباسام,یه مانتو آبی نفتی داشتم,دست کردم برش دارم بپوشمش ,یکهو دیدم مانتو قرمزم که مال چند سال پیش بود تنمه,ازترس یه جیغ کشیدم,اخه من مانتو نپوشیده بودم,خواستم دکمه هاشو بازکنم ,انگاری قفل شده بود,ازترسم گریه میکردم,یک هو صدا درحیاط بلند شد که باشدت بسته شد,داشت روح از بدنم بیرون میشد از ته سرم جیغ کشیدم,یکدفعه صدای بابا راشنیدم,گفت چیه دخترم :چطورته؟؟چراگریه میکنی مادرم؟؟
خودم راانداختم بغلش ,گفتم بابا منو.ببر بیرون ,اینجا میترسم.
بابا گفت:من یه جایی کاردارم ,الانم اومدم یک سری مدارک ببرم,بیا باهم بریم من به کارام میرسم توهم یک گشتی بزن.
چادرم راپوشیدم یه گردنبند عقیق که روش (وان یکاد..) نوشته بود ,داشتم که کناردر هال اویزون بود,برش داشتم انداختمش گردنم وسوارماشین شدم ومنتظر بابا موندم.
بابا سوار شد وحرکت کردیم ,انقد توفکربودم که نپرسیدم کجا میریم ,فقط میخواستم خونه نباشم.
بابا ماشین راپارک کرد وگفت:عزیزم تا من این مدارک رامیدم توهم یه گشت بزن وبیا,پیاده شدم تا اطرافم رانگاه کردم ,دیدم خدای من جلو ساختمانی هستم که کلاس گیتارم اونجا بود,پنجره ی کلاس رانگاه کردم,استادسلمانی باهمون خنده ی کریهش بهم اشاره کرد برم داخل...
انگار اختیاری درکارنبود,بدون اینکه خودم بخواهم پا گذاشتم داخل کلاس....
#ادامه_دارد ..