eitaa logo
پیروان امام خامنه ای 🇮🇷
2.1هزار دنبال‌کننده
26.2هزار عکس
17.4هزار ویدیو
14 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
شباهت خوارج و مزدوران غربگرا 1⃣ خوارج در مورد کشتن پشه و پاک و نجس بودن خون آن نگران عدم رعایت شرع میشدند؛ اما ریختن خون امیرالمؤمنین علیه السلام را واجب دانستند 2⃣ رسانه ها و کانالهای غربزده و خواص غربزده که همه آمال و آرزوشون در تعامل با غرب تعریف می‌شود ، بخاطردیوار نویسی روی سفارت انگلیس ، گفتند: واااای مرتکب بداخلاقی و بی حرمتی به قوانین بین المللی شدیم و آه و ناله شان در دفاع از انگلیس بلند شد اما در مورد آتش زدن قرآن در سوئد و امروز در هلند، اصلا نگران نیستند ویک کلمه اعتراض نمی کنند @Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‼️ غسل‌های مستحب در ماه‌های مبارک رجب، شعبان و رمضان 💠 غسل_های_مستحب : ✅ غسل در اول و وسط و آخر و بيست و هفتم (روز مبعث) ماه رجب مستحب می باشد. 💠 غسل مستحب ماه_شعبان: ✅ غسل شب نيمه_ماه_شعبان مستحب ميباشد. 💠 غسل_های_مستحب‏_ماه_رمضان: ✅ انجام غسل در شب‌های فرد ماه_رمضان، - شب اول و سوم و پنجم و به همين منوال- به ویژه نیمه ماه و شب‌های ۱۷، ۱۹، ۲۱، ۲۳، ۲۵، ۲۷ و ۲۹؛ همچنین تمامی شب‌های دهه آخر مستحب است. 🕣 وقت غسل شب‏هاى ماه رمضان تمام شب است و بهتر آن است كه اول شب نزديك غروب باشد ، مگر ده شب آخر ماه رمضان که بهتر است بین نماز مغرب و عشا انجام شود. *⃣ در خصوص شب 23 ماه رمضان، افزون بر غسل اول شب، غسل دیگری در آخر شب (نزدیک اذان صبح) مستحب است. @Emam_kh
💢 در ۱۴ نوامبر ۲۰۲۲، ماکرون، رئیس‌جمهور فرانسه گفت مردم در حال انجام هستند. 👆 سه ماه بعد، را ببینید! 🔺اللهم اشغل الظالمین بالظالمین... خدایا ظالمین را به خودشان مشغول کن.... @Emam_kh
9.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️مگر حدیث نداریم که خدا زیبا ست و زیبایی ها رو دوست داره؟! پس چرا خواسته، خانم ها با حجاب زیباهاشون رو پنهان کنند؟ پس خدا این زیبایی ها رو برای چی آفریده ؟!! • • 🎙پاسخ خانم اسلاملو (نویسنده و پژوهشگر در حوزه زن و خانواده) @Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
11.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 خدایی شدن با (سلام الله علیها) 📿📿📿📿📿 می‌دانستید تسبیحات 📿حضرت زهرا سلام الله علیها، چنین معنای قشنگی‌ دارد؟‌ 🎙حجت الاسلام پناهیان @Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
روایت دلدادگی ۶۸ 🎬 : فرنگیس همانطور که با تعجب به چهره ی مادرش خیره شده بود گفت : چه؟!...شما از چه حرف می زنید؟! روح انگیز لبخندی زد و از جا بلند شد ، نزدیک دخترش آمد و‌گفت : فکر نکن من نفهمیدم که چرا آن تب عجیب به جانت افتاد و به یک باره از تنت بیرون شد ،آنهم فقط با یک بار رفتن به زیارت...درست است که زیارت شفاست ، اما شفای تو چیز دیگری بود که خبرهایش به من هم رسید ، یعنی آنقدر پرس و جو کردم تا موضوع را متوجه شدم. فرنگیس که با هر سخن مادرش ، خون بیشتری به رخسارش می دوید و الان مطمئن بود که صورتش مثل لبو سرخ شده ،با من و من گفت : ب...ببینم ، گلناز چیزی گفته؟! روح انگیز خنده ی بلندی کرد و گفت : نه من از گلناز چیزی نشنیدم ،اما دیدی حدسم درست بود.... فرنگیس باورش نمی شد که مادرش به این راحتی ، علاقه ی دختر یکی یکدانه اش را به پسرکی ندار و سیستانی پذیرفته باشد ، اما خدا را شکر می کرد که کارها کم کم رو به راه میشود ،تا اینکه با حرف بعدی مادر ، انگار کاسه ی آبی سرد بر سر او ریخته باشند، تمام رؤیاهایش به فنا رفت... روح انگیز همانطور که از کشف جدیدش و عاشق شدن دخترش روی پا بند نبود ، روبه روی فرنگیس قرار گرفته ،دو طرف شانه ی او را گرفت و همانطور که با نوازشی مادرانه دست می کشید ادامه داد: وقتی شنیدم که تو به زیارت رفته ای و اتفاقا پس از تو مهرداد ،پسر مشاور اعظم حاکم هم به حرم مشرف شده و تو را پس از برگشتن، سرحال و قبراق یافتم ، فهمیدم که دخترکم دل در گرو چه کسی داده ... روح انگیز روی پاشنه ی پایش چرخید و همانطور که به سمت آینه ی کنار دیوار می رفت و دستی به گونه اش می کشید گفت : من انتخابت را تحسین می کنم ، مهراد بسیار برازنده تر از بهادرخان است ، درست است بهادرخان ، جنگاوری بی نظیر است اما مهرداد چه از لحاظ قیافه و چه نسب و اصالت از بهادر سرتر است، درضمن رابطه اش با برادرت فرهاد هم بسیار نزدیک است و الان هم آمدم تا مژده دهم ، با پدرت در این مورد صحبت کردم و به زودی بساط عروسی را در همین قصر به راه می اندازیم ، چنان جشنی بگیرم که همه ی بزرگان ،انگشت به دهان بمانند .... روح انگیز با زدن این حرف ، دل از آینه کند و به طرف دخترش برگشت تا عکس العملش را ببیند و فرنگیس چون مجسمه ای بی روح بر صندلی نشسته بود و سخنی نمی گفت ،در این هنگام تقه ای به درب خورد.... ادامه دارد... 📝 به قلم :ط_حسینی
روایت دلدادگی ۶۹ 🎬 : روح انگیز همانطور که به طرف درب می رفت ،رو به دخترش گفت : می دانم الان از اینهمه تیزبینی و هوش و ذکاوت مادرت شوکه شده ای ، بدان به زودی به مراد دلت خواهی رسید ، حالاهم از بهت و تعجب خارج شو و تکانی به خود بده عروس خانم دربار و با زدن این حرف ،خنده ی بلندی سر داد و درب را باز کرد... پشت درب کسی جز گلناز نمی توانست باشد. روح انگیز که چهره ی غمگین گلناز را دید ،دستی به گونه ی سفید و لطیف دخترک کشید و گفت : بیا داخل که عروس خانم منتظر آمدنت بود و دوباره خنده ای کرد و به بیرون از اتاق رفت. گلناز که از این حرف ،شاهبانوی قصر متعجب بود ، برای لحظه ای، خبر بدی را که قرار بود بدهد فراموش کرد ، وارد اتاق شد و چون فرنگیس را با رنگی پریده و بی حرکت بر صندلی دید ، خود را به او رساند، جلوی صندلی زانو زد و دستان سرد فرنگیس را در دستان ظریفش گرفت و‌گفت : چه شده بانوی من؟ شاه بانو از چه حرف میزد؟ فرنگیس آهی کشید و همانطور که قطره ی اشک گوشه ی چشمش را می گرفت گفت : خبرمرگ مرا به ارمغان داشت و ناگهان مانند اسپند روی آتش از جا جهید و درحالیکه بی هدف اتاق را می پیمود ادامه داد: می خواهد بساط عروسی مرا راه بیاندازد....بهادر خان کم بود ، حالا مهرداد هم اضافه شد ،مادرم به گمان اینکه منِ بدبخـت دل در گرو مهر پسر مشاور اعظم داده ام ، در ذهنش تدارک جشنی بزرگ دیده و از بدشانسی من ، به پدرم هم گفته ، حالا من چه خاکی به سرم کنم؟! فرنگیس با زدن این حرف به طرف گلناز برگشت و تازه متوجه شد ،حال گلناز هم دست کمی از او ندارد.... آرام به طرف گلناز رفت و‌گفت : چه شده گلناز؟ گمانم تو هم حامل خبر بدی هستی، درست است؟ گلناز آب دهنش را قورت داد و آرام گفت : مهرداد خودش به شما ابراز عشق کرده؟! فرنگیس که از شنیدن این حرف گلناز ، در اوج عصبانیت خنده اش گرفت و گفت : چه می گویی دختر؟! تو که شب و روز بامن هستی، از تمام اسرار من که هیچ‌کس ،حتی مادرم هم خبر ندارد ،باخبری،احتمالا این یکی هم پدرش واسطه شده، من از کم و کیف این خاطرخواهی خبر ندارم،اما تو خوب می دانی که من اندازه ی سر سوزنی به مهرداد نه علاقه دارم و نه توجه میکنم حالا بگو ببینم چرا چنین سؤالی میپرسی؟! و ناگهان انگار چیزی را فهمیده باشد ، چشمانش را ریز کرد و خودش را به گلناز رساند و همانطور که بازوهای او را فشار میداد گفت : گلناز...من از تو چیزی مخفی ندارم ، راستش را بگو ،تو‌چه چیزی از من پنهان می کنی؟ گلناز که صورتش مانند گل سرخی ، قرمز شده بود ،سرش را پایین انداخت و‌گفت : راستش....راستش..‌ ادامه دارد.... 📝به قلم :ط_حسینی
6.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
▪️شهادت حضرت امام هادی (سلام‌اللّه‌علیه) را تسلیت عرض میکنم. ▫️این امام بزرگوار در مجموعه‌ی آثار و برکاتی که از ائمّه‌ی هدیٰ علیهم‌السّلام رسیده است، این خصوصیّت را دارد که در ضمن زیارت، مهم‌ترین فصول مربوط به مقامات ائمّه (علیهم‌السّلام) را با بیان وافی و شافی، با زیباترین تعبیرات بیان کرده‌اند. ، از این بزرگوار است؛ زیارت امیرالمؤمنین در روز غدیر که یکی از غُرَر تعبیرات و فرمایشات ائمّه (علیهم‌السّلام) است، از این بزرگوار است.» ۹۷/۱/۱ 🌹شهادت_امام_هادی علیه‌السلام ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🇮🇷 @Emam_kh