⭕️ زمینه سازی برای قیام منجی عالم
🌹امام خمینی :
و آخرین سخنم در اینجا با شما اینکه به جمهوری اسلامی که ثمرهٔ خون پدرانتان است تا پای جان وفادار بمانید و با آمادگی خود و صدور انقلاب و ابلاغ پیام خون شهیدان، زمینه را برای قیام منجی عالم و خاتم الاوصیا و الاولیا، حضرت بقیة الله - روحی فداه - فراهم سازید.
(صحیفه امام خمینی، ج۲۰، ص۳۸)
@Emam_kh
✨﷽🌸✨🌺
💠سستی انسان در نماز
♥️✨ پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند:
🍃🌸کسی که در نماز سستی کند، در قبر به غصه شدید و تاریکی، تنگی قبر و عذاب قبر تا قیامت و محرومیّت از بشارت ملائکه رحمت مبتلا میشود، حشر او در محشر بصورت الاغ خواهد بود نامه عملش را به دست چپ میدهند و حسابش طولانی میشود.
🍃🌸پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) ضمن حدیثی در باب احوالات برزخی مردم فرمودند: « پس از آن بر جمعیتی گذشتم که سر و صورت هایشان را با سنگ شکسته و له میکردند.
🍃🌸از جبرائیل پرسیدم: آنها کیستند؟ گفت: جمعی
از امت تو هستند که نماز عشاء را نخوانده، از روی غفلت و اهمیّت ندادن به نماز آن را ترک کرده اند.
📚 نصایح، ص ۱۰۸، ح ۵۲.
@Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 | امیدآفرینی در مهدویت
⭐ حضرت آیتالله خامنهای: این اعتقاد در میان شیعیان، بزرگترین خاصیتش #امیدآفرینی است. جامعهی تشیّع فقط به برجستگیهای تاریخ خود در گذشته متّکی نیست، چشم به آینده دارد. یک نفر معتقد به مسئلهی مهدویّت طبق اعتقاد تشیّع، در سختترین شرایط، دل را خالی از امید نمیداند و شعلهی امید همواره وجود دارد.
@Emam_kh
🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸
بسم الله الرحمن الرحيم
🌷 آیه_117_سوره_بقره
🌸 بَدِيعُ السَّماَواتِ وَالأَرْضِ وَإِذَا قَضى أَمْراً فإِنّمَا يَقُولُ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ
🍀 ترجمه:نو پدید آورنده آسمان ها وزمین اوست وهنگامى كه فرمان (وجود) چیزى را صادر كند، فقط مى گوید: باش! پس (فوراً) موجود مى شود.
🌷 بدیع:یعنی نو پدید آورنده یعنی بدون نقشه و بدون طرح قبلی،هر شئ را پدید می آورد.
🌷 کن:یعنی اراده کردن
🌺 خداوند نه تنها مالک همه ى موجودات است، بلكه خالق آنهاست،آن هم بطور بدیع و بدون نقشه قبلى.هرگاه وجود چیزى را اراده كند، به او مى گوید: باش! وفوراً خلق مى شود.
🌺 در این چند آیه اخیر با قدرت الهى آشنا شدیم: «للّه المشرق والمغرب» مشرق و مغرب براى اوست. «له مافى السّموات والارض» آسمانها وزمین براى اوست. «كلٌ له قانتون» همه براى او متواضع وفرمان بردار هستند. «بدیع السموات والارض» پدید آورنده آسمانها وزمین اوست. «كن فیكون» به فرمان او هر چیز موجود مى شود.
🔹 پيام های آیه 117 سوره بقره 🔹
✅ آفرینش خداوند، همواره بدیع وابتكارى است. «بدیع»
✅ خداوند مى تواند در یك لحظه همه هستى را بیافریند؛ «كن فیكون»
آیه117🌹ازسوره بقره 🌹
بَدِيعُ: پديد آورنده ی
السَّماواتِ : آسمانها
وَ الْأَرْضِ:وزمین است
وَ إِذا :وچون
قَضى :حکم کند
أَمْراً:کاری را
فَإِنَّما : پس فقط
يَقُولُ:گوید
لَهُ :به او
كُنْ :باش
فَيَكُونُ : بی درنگ موجود می شود
🌹🍃🌹🍃🌹
4_327849576851570805.mp3
798.8K
آیه ۱۱۷ ازسوره بقره
🌹استاد قرائتی
@Emam_kh
⭐ توصیه امسال رهبر انقلاب به معتکفین
🔻در آستانه ایام نیمه ماه رجب و برگزاری مراسم معنوی #اعتکاف در مساجد سراسر کشور، رئیس ستاد مرکزی اعتکاف با ارسال نامهای از رهبر انقلاب درخواست کرده است که توصیهای به معتکفین داشته باشند. حضرت آیتالله خامنهای در پاسخ به این نامه خطاب به کسانی که امسال در مراسم معنوی اعتکاف شرکت میکنند توصیهای مرقوم داشتند که خط حزبالله آن را منتشر میکند:
📝 بسم الله الرّحمن الرّحیم
در ایام اعتکاف اقلّاً یک بار نماز حضرت جعفر را بخوانند اما اگر در هر سه روز اعتکاف این عمل را انجام دهند بهتر است.
سیّدعلی خامنهای
۱۴۰۱/۱۱/۱۳
@Emam_kh
⭕️ در حادثه سفارت آذربایجان در تهران همه شواهد علیه رژیم صهیونیستی الهام علیاف میباشد.
✅ حتما مطالعه بفرمایید #نشر_حداکثری
💠 رژیم صهیونیستی الهام علیاف در حادثه سفارت آذربایجان رسوایی به بار آورده و نقشه آنها به درستی پیش نرفته است. برای همین با هیاهوی رسانهای و شکایت از ایران به سازمانهای بینالمللی دست پیش را گرفته که پس نیفتد.
💠 طبق گزارشات ضارب سفارت، یاسین حسینزاده در دانشگاه دولتی باکو تحصیل کرده و در آذربایجان مشغول تجارت با ایران بوده است.
او با همسر خود در آذربایجان آشنا شده و ازدواج کرده و دو خانه به نام همسرش در آذربایجان خریداری کرده است و بعداً برای زندگی به ارومیه کوچ کرده است.
🔸 همسر ضارب سفارت، اهل منطقه آگسو آذربایجان و طبق بررسیها برادر ضارب عضو قدیمی سازمان منافقین بوده است.
یک سال پیش همسر یاسین حسینزاده به برادران خود در آذربایجان اصرار میکند او را به آذربایجان برگردانند و دیگر نمیخواهد در ایران زندگی کند. برادران این خانم هم به تهران سفر میکنند و چون از راههای قانونی امکان بازگرداندن خواهر بدون اذن همسرش نبوده با رشوه ۱۰هزار دلاری به سفارت آذربایجان به کمک نیروهای امنیتی رژیم باکو او را به سفارت آورده و از راه قاچاق، خواهر را به آذربایجان برمیگردانند.
⭕️ بعد از این حادثه یاسین حسینزاده که از ماجرا خبردار میشود به دفعات به سفارت مراجعه کرده ولی جواب درستی دریافت نمیکند و سناریوی مهسا امینیسازی استارت میخورد و از موقعیت پیشآمده سرویس امنیتی رژیم سوار بر سوژه میشود و با هدایت طبیعی این فرد در کنار چندین نقشه شوم موجبات بروز چنین حادثهای در سفارت آذربایجان در تهران را فراهم میکند.
❇️ ولی شواهد نشان از عدماجرای درست نقشه بر اساس برنامه از پیش تعیینشده رژیم دارد.
💠 نکته مهمی که باید مورد توجه قرار بگیرد این است که اصلیترین پازل این حادثه که همسر یاسین حسینزاده است از طرف رژیم صهیونیستی الهام علیاف مخفی نگه داشته میشود و هیچ خبر رسمی از او در دست نیست و این خود یکی از اسرارآمیزترین کلیدهای حل مسئله است. باکو از پاسخ به سوالات درمورد او طفره میرود و در عوض با گستاخی تمام این حادثه را تروریستی مینامد و ایران و مقاومت حسینیون را متهم در ترور قلمداد میکند.
🔸 حتی رژیم علیاف از دعوت رسمی ایران در حضور یافتن در بررسی پرونده حادثه سفارت امتناع کرده است که این خود به شدت ابهامبرانگیز میباشد.
⭕️ دستکاری زمان دوربینهای سفارت و عدم اطلاع به موقع به پلیس و تمامی بررسیها و بازداشت ۴۰ نفر از پیروان مکتب اهلبیت با اتهامات ساختگی بعد از این حادثه نیز نشان میدهد که پشتپرده هجوم به سفارت، پیچیدهتر از آن چیزی است که تصور میشود. باید در ادامه منتظر بازی جدید رژیم الهام علیاف باشیم و ببینیم که چه نقشه دیگری را میخواهند با همکاری همسر ضارب سفارت به اجرا دربیاورند.
@Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ چرا در این دولت گرانی اتفاق افتاد؟
♨️ برای این #یک_دقیقه بیش از ۱۰۰بار کشورهای دنیا بررسی شده است
‼️ آبرویی که فدای خدمت به خلق شد!
💢 شورش مردمی، بدهی خارجی در بالاترین حد، #ابر_تورم نتیجه حذف ارز ترجیحی در دنیا!
🔹 حذف ارز دونرخی، به نفع یا ضرر مردم؟؟!!
⁉️ تمام کشور های دنیا مجبور به حذف #ارز_ترجیحی شدند!
@Emam_kh
🔴از دشمن خارجی نمی ترسیم، از داخلی ها می ترسیم❗️
«... این را مطمئن باشید که همیشه این قدرتهای بزرگ از داخل می پوسانند تا بتوانند کاری بکنند. اگر داخل مستحکم باشد، آنها اصل بنایشان بر این نیست، نمی توانند هم، چون می دانند موفق نمی شوند. از این جهت، آنها کوشش دارند که یک راهی را از خود داخل پیدا بکنند، و از آن راه که نقطه ضعف است، از آن راه اشخاصی را وادار کنند که خود اشخاص و خود گروهها یک چیزی برای آنها پیش بیاورند.. ».
(صحیفه امام ره، ج17، ص262 و 263)
✍️این سخنان را امام خمینی ره در سال 1361 و در جمع مسئولان شهربانی مراکز استان ها بیان کردند.
⚠️مشکل امروز ما هم دشمن خارجی نیست، بلکه کج فهمی ها و ضعف هایی است که در داخل وجود دارد. یکی از راه هایی که دشمن به راحتی می تواند به صورت نرم، انقلاب اسلامی را از پای در آورد، همین مذهبی های صورتی هستند که با کج فهمی های خود از انقلاب و دین و با توجیهاتی نظیر جذب حداکثری و ... در حال تیشه زدن به ریشه دین و انقلاب هستند.
@Emam_kh
«اهتزاز پرچم جمهوری اسلامی»
رهبر عزیز و معظم انقلاب
🌺هفتهى انقلاب را با شكوهِ هر چه تمامتر جشن بگيريد؛ به دنيا نشان بدهيد كه قدر انقلابتان را مىدانيد. در هفته انقلاب جشن بگیرید و آذینبندی بکنید. اگر میخواهید برق مصرف نکنید و چراغ روشن نکنید ـ که کار خوبی هم هست، ـ از هنر استفاده کنید. کاغذها، پرچمها، بر سَر در هر خانهای پرچم بزنید.
پرچم جمهوری اسلامی را در سراسر سطح شهرها و روستاها به اهتزاز در بیاورید. نشان بدهيد كه ملّت، اين خاطره را گرامى مىدارد.
۱۳۵۹/۱۱/۱۷
#دهه_فجر
@Emam_kh
🔸 شرایط صحیح بودن اعتکاف
✅ صحیح بودن اعتکاف هفت شرط دارد:
۱. عقل
۲. نیّت
۳. روزه
۴. حضور در مسجد واحد
۵. حداقل سه روز متوالی بودن
۶. استمرار حضور در مسجد
۷. اجازه داشتن برای اعتکاف
🔺 رساله نماز و روزه، مسأله ۹۸۵
🔸 زمان نیّت اعتکاف
✅ از آنجا که شروع اعتکاف از طلوع فجر روز اوّل است، نیّت هم باید از آن لحظه به تأخیر نیفتد ولی جایز است اعتکاف را از ابتدای شب اوّل یا اثنای آن شروع و از همان زمان نیّت کند و تا مغرب روز سوم ادامه دهد.
🔺 رساله نماز و روزه، مسأله ۹۸۹
@Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #ببینید | سرمایهای ارزشمند برای بشریت
♨️ خاطره جالب مترجم آلمانی از #صحیفه_سجادیه
💢 رهبر معظم انقلاب: "...بخصوص من در این ایام اعتکاف، #صحیفه_سجادیه را توصیه میکنم"
✅ پیشنهاد پخش در جمع معتکفین
🔹 برشی از سخنرانی #حجت_الاسلام_راجی
@Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ این چهل ثانیه خودش یک ترم درس حفاظت اطلاعاته((:
@Emam_kh
⭕️ توئیت روزنامه نگار مصری رانيا العسال:
مهم نیست ازچه مذهبی است و عمامه اش چه رنگی دارد ؛ همین که آمریکا زیر پاهاش در حال نابود شدن است و کرامت اسلام زنده شده است،کفایت میکند.
@Emam_kh
رو به غروب می رود جمعه انتظار من
رحم نمی کند خدا به صبر بی قرار من
ندبه به ندبه بی اثر سمت سمات می رود
کی به سمات می رسد ندبه ی انتظار من
غروب_جمعه
و_امتداد_نیامدنت 😞😞😞
🌹 اللَّهُمَّ_عَرِّفْنِےحُجَّتَڪ 🌹
اَللّهُــــمَّ_عَجـِّــل_لِوَلیِّــــکَ_الفَـــــرَج🎋
@Emam_kh
روایت دلدادگی
قسمت ۸۸🎬 :
سهراب با تمام توان شمشر را بالا برد و ناگهان خنده کنان شمشیر را داخل غلافش کرد و جلوتر آمد و همانطور که سر رخش را به سینه می چسپاند و با دستانس او را نوازش می کرد گفت : تو بودی پسر؟!.اینهمه مدت تو در پی من بودی و من بی خبر می تازاندم؟!
رخش که انگار حرفهای سهراب را میفهمد ، شیهه ای کوتاه کشید و پوزه اش را به صورت سهراب مالید.
سهراب بوسه ای بر پیشانی او زد و همانطور که افسارش را در دست میگرفت گفت : بیا برویم رفیق..
و نزدیک گاری شد و اسب گاری را که مشخص بود خسته است، هی کرد و آرام آرام به جلو رفتند.
کمی از تپه ی شنی فاصله گرفتند و ناگهان سهراب متوجه موقعیت خطیر خود شد.
دور تا دور او تا چشم کار میکرد ،بیابان بود و شوره زار....
سهراب نفسش را محکم بیرون داد و رو به رخش گفت : خدای من ، آنقدر هول و هراس گریختن داشتم که نفهمیدم از کجا آمده ام به کجا پا می گذارم...
الان چه کنم؟ به کدام طرف برویم؟!
اندکی بر جای خود ایستاد و عاقبت انتخاب راه را به اسبش واگذار کرد و گفت : ببین رفیق راه ، من آدمم و آدمیزاد در بند چیزهایی ست که می بیند و می شنود ، اما می گویند اسبها احساسات قوی دارند و بوی آب و علف را از صد فرسخی حس می کنند ، حالا این گوی و این میدان ، تو جلودار من بشو و من به راهی میرم که تو بروی...
رخش راهی را که میرفت ، مستقیم ادامه داد و سهراب هم به دنبال او راه افتاد..
ساعتی دیگر گذشت و اشعه های خورشید تیزتر از همیشه بر آنان فرود می آمدند ، برای سهراب دیگر خورشید منبع نور و گرمای او زندگی بخش نبود ،بلکه گرمایش،جهنم را به خاطر او می آورد و هر لحظه تشنه و تشنه تر می شد.
نه آبی همراه داشت تا لبی تر کند و نه قوتی که از مرگ بگریزد ، تنها چیزی که سهراب همراه داشت و به خاطر بدست آوردن آن دست به خطر زد .
گنجینهٔ باارزش تاجر علوی بود که او فکر میکرد زندگی اش را نجات می دهد و تا هفتاد نسل هم زندگی فرزندانش را تضمین می کند ، اما اینک که این گنجینه را در دست داشت ، می فهمید که تعبیرش از زندگی و سعادت چقدر اشتباه بوده ....
او الان حاضر بود ، نصف یا حتی تمام گنج را به کسی بدهد ، که جرعه ای آب به او بنوشاند و سهراب را به کوره دهی برساند ...
دیگر به جایی رسید که اندک رمق اسبی که گاری را به دنبال خود می کشید از دست رفته بود و دیگر این اسب هم فرمانبرداری نمی کرد و بر جای خود ایستاد.
رخش هم شیهه ای کشید و انگار او هم توانش تحلیل رفته بود و او هم کنار گاری ایستاد.
سهراب که از شدت تشنگی و بی رمقی و تابش اشعه های خورشید ،دنبال سایه ای برای اندکی آسودن می گشت ، خود را به زیر گاری کشانید .
درست است که گرمای شن های داغ بیابان بر جانش می نشست اما در پناه سایهٔ گاری از گزند اشعه های سوزان آفتاب در امان بود.
بعد از اندکی استراحت ، ناگاه ،گاری تکان شدیدی خورد و صدای کوبیده شدن چیزی بر زمین بلند شد.
سهراب اندکی نیم خیز شد و از زیر چرخ های گاری جلویش را نگاه کرد و متوجه شد ، اسب گاری از تشنگی مُرده......
ادامه دارد...
📝 به قلم :ط_حسینی
روایت دلدادگی
قسمت ۸۹🎬 :
شاهزاده فرهاد ، مانند مرغی سرکنده مدام به این طرف و آن طرف میرفت ، انگار نگران موضوعی بود ، در همین هنگام سواری خاک آلود وارد قصر شد و مستقیم به سمت عمارت شاهزاده فرهاد رفت و با شتاب خود را به سالنی که او در انتظارش بود رسانید.
با باز شدن درب سالن صدای خدمتکار بلند شد : قربان قاصدی....
فرهاد با هیجان به وسط حرفش پرید و گفت : بگو داخل شود...
مرد قاصد که مشخص بود خستهٔ راه است ، نزدیک فرهاد شد و سلامی بلند بالا نمود و سری به نشانهٔ ادب فرو آورد وگفت : قربان ،طبق دستور شما ،شاهزاده خانم و دایهٔ ایشان را به سلامت به محل شکارگاه رساندیم و پس از استقرار ایشان ، طبق امر جنابتان، فی الفور راه افتادم تا خبر سلامتی ایشان را به شما برسانم.
شاهزاده فرهاد ، لبخندی زد و همانطور که نفس راحتی می کشید ، با اشاره دستش او را مرخص نمود و گفت : سپاسگزارم ، بروید و استراحت کنید و از این موضوع با احدالناسی حتی خود حاکم هم سخنی نگویید.
مرد قاصد چشمی گفت و از درب خارج شد.
صبح زود بود و فرنگیس که تازه دیشب به محل شکارگاه که در دامنهٔ کوه های سر به فلک کشیده بود ،رسیده بود، از اتاق خارج شد و همانطور که صدایش را بلند می کرد گفت : ننه سروگل...من میرم با اسب ،اطراف کمی سوارکاری کنم ، تا تو ناشتا آماده کنی ، من هم رسیدم.
سرو گل، شتابان خود را به او رسانید وگفت : ننه قربانت شود ، اندکی صبر کن ، با دل گشنه که سوار کاری نمی چسپد....
فرنگیس دستی به گونه های سرخ و سفید وچروک پیرزن کشید و گفت : یک صبح دل انگیز است و یک سوارکاری.... عجیب می چسپد ننه....
و با زدن این حرف ، خود را از عمارت بیرون انداخت و به سمت مردی که افسار اسب سفید و زیبای فرنگیس را در دست داشت رفت، افسار را گرفت و کمی جلوتر در پناه درختی با یک جست خود را به روی اسب نشاند و بی مهابا شروع به تاختن نمود.
فرنگیس که نسیم دلپذیر صبحگاهی او را سرحال آورده بود ، همانطور که میتاخت با صدای بلند می گفت :هوووووو....یهوووووو....ای جاااان...
وبی خبر از این بود که صدای زیبای او شخصی دیگر را متوجه فرنگیس نموده بود...
شخصی که او هم مخفیانه و برای تمدید اعصاب و گریز از واقعه ای دل آزار به آنجا پناه آورده بود.
دو چشم از پناه درختی کهنسال ، ناباورانه به فرنگیس خیره شده بود و آرام زیر لب زمزمه می کرد: خدای من؟! امکان ندارد....شاهزاده خانم؟! او باید اینک در مجلس عروسی باشد ، آخر قرار بود هفت شبانه روز ،مجلس جشن برپا باشد....یعنی من خواب نیستم؟
و با زدن این حرف ، اسبش را هی کرد و آرام آرام به تعقیب فرنگیس پرداخت تا ببیند اشتباه نکرده و این دخترک ، شاهزاده خانم هست یا نه؟!
ادامه دارد....
📝به قلم :ط_حسینی