🧕 مفتخر به #حجاب
🌱 رهبر انقلاب: "خودنمائی و جلوهفروشی، یک لحظه است و آثار سوء آن برای کشور، برای جامعه، برای اخلاق، حتّی برای سیاست، آثار مخرب و ماندگار است؛
در حالی که ملاحظهی عفاف، ملاحظهی حدود شرعی در رفتار و حرکات بانوان، اگر چنانچه سختیای داشته باشد، سختیِ کوتاهی است، اما آثارش، آثار عمیق و ماندگاری است.
🌹 خود خانمها خیلی باید مراقبت کنند مسئلهی حجاب را، مسئلهی عفاف را؛ وظیفهی آنهاست، افتخار آنهاست، شخصیت آنهاست."
➡️ ۱۳۹۱/۰۲/۲۳
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
الّلهُمَّ_عَجِّلْ_لِوَلِیِّکَ_الْفَرَجْ
🇮🇷 @Emam_kh
5.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🚨 انتشار برای نخستین بار
📹 ببینید | «جمهوری اسلامی»
🇮🇷 شهید حاج قاسم سلیمانی: خداوند جمهوری اسلامی را، که امروز همه عالم اسلامی و غیر اسلامی و همه آزادگان دنیا به آن چشم امید دوختهاند؛ این جمهوری اسلامی را حفظ بفرماید..
#جان_فدا
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#الّلهُمَّ_عَجِّلْ_لِوَلِیِّکَ_الْفَرَجْ
🇮🇷 @Emam_kh
قسمت :3⃣1⃣1⃣
#فصل_دوازدهم
رفت روی لبه دیوار از آنجا پرید توی حیاط. کمی بعد سرباز در را باز کرد. گفت: «هیچ کس تو نیست. دزدها از پشت بام آمده اند و رفته اند.»
خانه به هم ریخته بود. درست است هنوز اسباب و اثاثیه را نچیده بودیم. اما این طور هم آشفته بازار نبود. لباس هایمان ریخته بود وسط اتاق. رختخواب ها هر کدام یک طرف افتاده بود. ظرف و ظروف مختصری که داشتیم، وسط آشپزخانه پخش و پلا بود. چند تا بشقاب و لیوان شکسته هم کف آشپزخانه افتاده بود.
صمد با نگرانی دنبال چیزی می گشت. صدایم زد و گفت: «قدم! اسلحه، اسلحه ام نیست. بیچاره شدیم.»
اسلحه اش را خودم قایم کرده بودم. می دانستم اگر جای چیزی امن نباشد، جای اسلحه امنِ امن است. رفتم سراغش. حدسم درست بود. اسلحه سر جایش بود. اسلحه را دادم دستش، نفس راحتی کشید. انگار آب از آب تکان نخورده بود. با خونسردی گفت: «فقط پول ها را بردند. عیبی ندارد فدای سر تو و بچه ها.»
با شنیدن این حرف، پاهایم سست شد. نشستم روی زمین. پول ژیانی را که چند هفته پیش فروخته بودیم گذاشته بودم توی قوطی شیرخشک معصومه. قوطی توی کمد بود. دزد قوطی را برده بود. کمی بعد سراغ چند تکه طلایی که داشتم رفتم. طلاها هم نبود.
قسمت :4⃣1⃣1⃣
#فصل_دوازدهم
صمد مرتب می گفت: «عیبی ندارد. غصه نخور. بهترش را برایت می خرم. یک کم پول و چند تکه طلا که این همه غصه ندارد. اصلِ کار اسلحه بود که شکر خدا سر جایش است.»
کمی بعد صمد و سرباز رفتند و من تنها ماندم. بچه ها را از خانه همسایه آورده بودم. هر کاری کردم، دست و دلم به کار نمی رفت. می ترسیدم توی اتاق و آشپزخانه بروم. فکر می کردم کسی پشت کمد، یخچال یا زیر پله و خرپشته قایم شده است. فرشی انداختم گوشه حیاط و با بچه ها نشستم آنجا. معصومه حالش بد بود؛ اما جرئت رفتن به اتاق را نداشتم.
شب که صمد آمد، ما هنوز توی حیاط بودیم. صمد تعجب کرده بود. گفتم: «می ترسم. دست خودم نیست.»
خانه بدجوری دلم را زده بود. بچه ها را بغل کرد و برد توی اتاق. من هم به پشتوانه او رفتم و چیزی برای شام درست کردم. صمد تا نصف شب بیدار بود و خانه را مرتب می کرد.
گفتم: «بی خودی وسایل را نچین. من اینجابمان نیستم. یا خانه ای دیگر بگیر، یا برمی گردم قایش.»
خندید و گفت: «قدم! بچه شدی، می ترسی؟!»
گفتم: «تو که صبح تا شب نیستی. فردا پس فردا اگر بروی مأموریت، من شب ها چه کار کنم؟!»
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃
دختر_شینا
#قسمت_115
گفت: «من که روی آن را ندارم بروم پیش صاحب خانه و خانه را پس بدهم.»
گفتم: «خودم می روم. فقط تو قبول کن.»
چیزی نگفت. سکوت کرد. می دانستم دارد فکر می کند.
فردا ظهر که آمد، شاد و سرحال بود. گفت: «رفتم با صاحب خانه حرف زدم. یک جایی هم برایتان دیده ام. اما زیاد تعریفی نیست. اگر صبر کنی، جای بهتری پیدا می کنم.»
گفتم: «هر طور باشد قبول. فقط هر چه زودتر از این خانه برویم.»
فردای آن روز دوباره اسباب کشی کردیم. خانه مان یک اتاق بزرگ و تازه نقاشی شده در حوالی چاپارخانه بود. وسایل چندانی نداشتم. همه را دورتادور اتاق چیدم. خواب آرام آن شب را هیچ وقت فراموش نمی کنم. اما صبح که از خواب بیدار شدم، اوضاع طور دیگری شده بود. انگار داشتم تازه با چشم باز همه چیز را می دیدم. آن طرف حیاط چند تا اتاق بود که صاحب خانه در آنجا گاو و گوسفند نگه می داشت. بوی پشم و پهنشان توی اتاق می پیچید. از دست مگس نمی شد زندگی کرد. اما با این حال باید تحمل می کردم. روی اعتراض نداشتم.
شب که صمد آمد، خودش همه چیز دستگیرش شد. گفت: «قدم! اینجا اصلاً مناسب زندگی نیست. باید دنبال جای بهتری باشم.
ادامه دارد...✒️
دختر_شینا
#قسمت_116
بچه ها مریض می شوند. شاید مجبور شوم چند وقتی به مأموریت بروم. اوضاع و احوال مملکت رو به راه نیست. باید اول خیالم از طرف شما راحت شود.»
صمد به چند نفر از دوستانش سپرده بود خانه مناسبی برایمان پیدا کنند. خودش هم پیگیر بود. می گفت: «باید یک خانه خوب و راحت برایتان اجاره کنم که هم نزدیک نانوایی باشد، هم نزدیک بازار؛ هم صاحب خانه خوبی داشته باشد تا اگر من نبودم به دادتان برسد.»
من هم اسباب و اثاثیه ها را دوباره جمع کردم و گوشه ای چیدم.
چند روز بعد با خوشحالی آمد و گفت: «بالاخره پیدا کردم؛ یک خانه خوب و راحت با صاحب خانه ای مؤمن و مهربان. مبارکتان باشد.»
با تعجب گفتم: «مبارکمان باشد؟!»
رفت توی فکر. انگار یاد چیزی افتاده باشد. گفت: «من امروز و فردا می روم مرز، جنگ شده. عراق به ایران حمله کرده.»
این حرف را خیلی جدی نگرفتم. با خوشحالی رفتیم و خانه را دیدیم. خانه پشت انبار نفت بود؛ حاشیه شهر. محله اش تعریفی نبود. اما خانه خوبی بود. دیوارها تازه نقاشی شده بود؛ رنگ پسته ای روشن. پنجره های زیادی هم داشت. در مجموع خانه دل بازی بود؛ برعکس خانه قبل. صمد راست می گفت.
ادامه دارد...✒️
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
🔴 همه ضرر و زيانهاى جامعه در اثر چهار صفت!
✍امیرالمؤمنین علیه السلام: من استطاع أن يمنع نفسه من أربعة اشياء فهو خليق بأن لاينزل به مكروهٌ أبداً قيل: وما هنّ يا أميرالمؤمنين! قال: العجلة واللجاجة والعُجب والتّوانی.
هر كه تواند خود را از چهار چيز نگهدارد شايسته است كه هرگز بد نبيند،گفته شد كه آنها چهاند؟فرمود شتاب و لجبازى و خود بينى و سستى.
تحف العقول صفحه ۲۲۲
هركس اين چهار صفت را از خود دوركند خواه فرد باشد، خواه مجموعه دستاندركاران و رؤسای جامعه، هيچگاه حادثه و واقعه ناخوشايندى، متوجه او نخواهدشد:
۱- عجله، بدون تأنّى و دقت، تصميمگيرى كند يا كارى را اجراء نمايد (عجله غير از سرعت در عمل است).
۲- لجاجت، يكى از مسائل خطرناك و بلاهاى دامنگير، اصرار و پافشارى ناحق، در مسألهاى است كه چون اين حرف را گفته و يا چنين موضعى اتخاذ كرده حاضر نيست عقبنشينى كند و لو خلاف آن ثابت شود.
۳- مغرورشدن و خودشگفتى، كه انسان نقصها و ضعفهاى خود را نديده و احياناً محسناتش را بزرگ بشمرد.
۴- كاهلى و سستى، كار امروز را به فردا افكندن و تأخير انداختن.
رهبر انقلاب با این همه تجربه مدیریتی فرمودند: در اثر تجربياتى كه در سالهاى متمادى پيدا كردم به اين نتيجه رسيدم كه اين سخن على (عليه السلام) واقعاً حكمت تمامى است و همه ضرر و زيانهايى كه متوجه جامعه شده است در اثر اين امور بوده. خداوند ان شاءاللّه ما را با مجاهدت خودمان و با توفيق خودش از اين صفات دور بدارد.
@Emam_kh
15.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 حدیث_زندگی | خداوند میانهروی را دوست دارد
✏️ شرح حدیث اخلاق توسط حضرت آیتالله خامنهای
⭐️ #بهار_معنویت
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#الّلهُمَّ_عَجِّلْ_لِوَلِیِّکَ_الْفَرَجْ
🇮🇷 @Emam_kh
🇮🇷 ایستاده در طوفان
👊 ملت ما دهها سال در برابر توطئهها دووم آورده
✌️ چی باعث شده بتونیم زنجیره دشمنیها رو شکست بدیم؟
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#الّلهُمَّ_عَجِّلْ_لِوَلِیِّکَ_الْفَرَجْ
🇮🇷 @Emam_kh
🔴 فتنه جدید و سه نوع وظیفه
شکی نیست که پروژه جدید دشمن، ایجاد درگیری بین مردم در موضوع #حجاب و به تبع آن التهاب آفرینی و ایجاد بحران در جامعه و در نهایت تصمیم سازی برای مسئولین جهت انفعال و کوتاه آمدن است.
اما در مواجهه با هنجارشکنان و خنثی کردن توطئه دشمن سه نوع وظیفه وجود دارد که باید به ابعاد آن ها خوب دقت کنیم:
🔹از طرفی وظیفه مردم و متدینین در امر به معروف و نهی از منکر فقط تذکر لسانی و در برخی موارد که نیاز به پیگیری دارند ارسال گزارش به مبادی ذیربط است و درگیری فیزیکی که هیچ، حتی حق کوچک ترین اهانت به بدحجاب ها و بی حجاب ها وجود ندارد؛
🔹از طرف دیگر وظیفه مسئولین و متولیان امر به خصوص قوه قضائیه و وزارت کشور و فرماندهی انتظامی و ضابطان قضایی این است که محکم و قاطع با ناقضین علنی قانون و شرع برخورد کنند و سریع و مناسب به گزارش های مردمی رسیدگی نمایند و به هیچ وجه حق ندارند به بهانه پرهیز از ناآرامی و تشنج، مواضع انفعالی بگیرند و از انجام وظایف محوله شانه خالی کنند.
🔹وظیفه سوم که همان کار فرهنگی است هم بر عهده متولیان فرهنگی کشور، صداوسیما، وزارت ارشاد، حوزه های علمیه، علما، وعاظ و منبری ها و هر یک از افراد جامعه در حد و توان خودش می باشد.
🔺نکته مهم این است که به هیچ وجه نباید دو وظیفه اول به بهانه انجام کار فرهنگی تعطیل شود ...
✍ "قاسم اکبری"
@Emam_kh
❌⚠️فردا اتفاقات خاصی خواهد افتاد و باید مراقب باشیم!
⛔️فاز جدید فتنه با دوگانه ملیت و مذهب از عید نوروز به موازات جنگ ترکیبی قدرت گرفته و سعی میکنن در روز #سیزده_بدر با روزه خواری گسترده مردم را در مقابل همدیگه قرار بدن...
✍داود پورآقایی
#ماه_رمضان
@Emam_kh