🌺 .قرآن کتاب زندگی است و برای سعادت انسان ها در زندگی دنیا و زندگی آخرت می باشد برای نمونه همین نکات تشبیه لباس که در جلسه قبلی بیان شد اگر زن و شوهر رعایت کنند دیگر شاهد اختلافات و خیانت ها و طلاق نبودیم. وقتی خداوند دستور یا توصیه ای می کند در واقع برای خود انسان ولی اگر سخن خدا زیر پا گذاشته شود خود انسان آسیب می بیند. در جلسه قبل بیان شد که ابتدای اسلام آمیزش با همسر در روز و شب ماه رمضان حرام بود بعد آیه نازل شد که در شب حلال است بعضی ها با اینکه روزه بودند ولی آمیزش انجام می دادند به این خاطر می فرماید علم الله أنکم کنتم تختانون أنفسکم:خداوند می دانست که شما به نفس خود خیانت می کردید یعنی قدرت صبر و خوددارى نداشته و ندارید، به همین دلیل تكلیف را بر شما آسان و توبه شما را پذیرفت و گذشته ى شما را عفو نمود.( فتاب علیکم و عفا عنکم)
🌺 (فالآن باشروهن و ابتغوا ما کتب الله لکم و کلوا و اشربوا:پس اکنون می توانید با آنها آمیزش کنید و آنچه را خداوند بر شما مقرر فرموده طلب کنید و بخورید و بیاشامید.) اکنون خداوند وقتی را تعیین می کند تا در آن زمان از خوردن و آشامیدن و آمیزش با همسران دست بردارند می فرماید:حتی یتبین لکم الخیط الأبیض من الخیط الأسود من الفجر:تا خط سفید از خط سیاه برای شما آشکار شود یعنی به اطراف آسمان نگاه کنید یک خط سفید افقی می بینید که کنار آن یک خط سیاهی قرار دارد وقتی کاملا قابل تشخیص بود همان وقت اذان صبح است سپس می فرماید روزه را تا شب به اتمام برسانید که همان وقت اذان مغرب است.(ثم أتمو الصیام إلی الیل)
🌺 اعتكاف، به معناى بریدن از دنیا و پناهنده شدن به خداست. پیامبر اكرم صلى الله علیه وآله با گرفتارى ها و مشكلاتى كه داشتند، گاهى در مسجد براى چند روز معتكف مى شدند و بدین وسیله روح خود را صفا و آرامش بیشتر مىدادند. (و لا تباشروهن و أنتم عاکفون فی المساجد تلک حدود الله فلا تقربوها:و در حالی که معتکف در مساجد هستید ، با همسران آمیزش نکنید. این حدود و احکام الهی است پس به آن نزدیک نشوید.)(کذلک یبین الله ءایاته للناس لعلهم یتقون:این چنین خداوند ، آیات خود را برای مردم روشن می سازد ، باشد که پرهیزگار شوند.)
🔹 پیام های آیه 187 سوره بقره🔹
🌷 تخفیف و آسان گیری در احکام ، از ویژگی های دین اسلام است.
🌷 عبادتِ روز و لذّت مشروع شب، نشانه ى جامعیّت دین است. در یک آیه هم احكام روزه و هم مسائل زناشویى آمده است.
🌷 اسلام به نیازهاى طبیعى توجّه كامل دارد.
🌷 نیاز روحی و روانی و جسمی #زن و #مرد به یكدیگر، دو طرفه است و هر یک براى پوشش نیازهاى طبیعى خود به دیگرى نیازمند است. «هنّ لباس لكم و انتم لباس لهنّ»
🌷 خداوند از جزئیات كارهاى انسان آگاه است. (علم اللَّه أن کنتم تختانون انفسکم)
🌷 ترک فرمان خدا، خیانت و ظلمى است به خود ما. «تختانون انفسكم»
🌷 در آمیزش و فرزند خواهى، براى خداوند تكلیف معیّن نكنید كه پسر باشد یا دختر. «و ابتغوا ما كتب اللَّه لكم»
🌷 حتّى آمیزش بین زن و شوهر باید هدفدار باشد. «وابتغوا ما كتب اللَّه لكم»
🌷 معیار احكام اسلامى، معیارهاى عمومى، طبیعى و ساده است. پیدا شدن سپیدهى صبح یا تاریكى شب را، هركسی در هر كجا باشد مى تواند بفهمد. «یتبیّن لكم الخیط الابیض من الخیط الاسود»
🌷 نقش زمانبندى را در عبادات فراموش نكنیم. «اتموا الصیام الى اللیل»
🌷 اعتكاف، سكونت در مسجد است، مشروط به روزه گرفتن. «عاكفون فى المساجد»
🌷 تقوا، فلسفه ى احكام الهى است. روزه براى تقواست، آمیزش زن و شوهر مشروع نیز براى تقواست. «لعلهم یتقون»
🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸
آیه187🌹ازسوره بقره 🌹
أُحِلَّ: حلال شده است
لَكُمْ:برایتان
لَيْلَةَ : درشب
الصِّيامِ:روزه
الرَّفَثُ :آمیزش
إِلى:با
نِسائِكُمْ: زنانتان
هُنَّ:آنان
لِباسٌ:پوششی هستند
لَكُمْ:برایتان
وَ أَنْتُمْ:وشما
لِباسٌ:پوششی هستید
لَهُنَّ :برای آنان
عَلِمَ : می دانست
اللَّهُ:الله
أَنَّكُمْ :که اگرآمیزش راحرام می ساخت همانا شما
كُنْتُمْ تَخْتانُونَ: خیانت می کردید
أَنْفُسَكُمْ:به خودتان
فَتابَ:پس ازاین روبرگشت
عَلَيْكُمْ :برشما به رحمت
وَ عَفا : ودرگذشت
عَنْكُمْ: ازشما
فَالْآنَ: پس اکنون
بَاشِرُوهُنَّ:می توانید آميزش کنید با آنان
وَ ابْتَغُوا:وبجویید
ما:آنچه را
كَتَبَ :نوشته است
اللَّهُ :الله
لَكُمْ :برایتان
وَ كُلُوا:بخوريد
وَ اشْرَبُوا :وبیاشامید
حَتَّى:تا
يَتَبَيَّنَ :آشکار شود
لَكُمُ:برایتان
الْخَيْطُ: رشته ی
الْأَبْيَضُ : سفید
مِنَ :از
الْخَيْطِ:رشته ی
الْأَسْوَدِ:سیاه
مِنَ:از
الْفَجْرِ:فجر
ثُمَّ:سپس
أَتِمُّوا:به پایان برسانید
الصِّيامَ:روزه را
إِلَى :تا
اللَّيْلِ : شب
وَ لا تُبَاشِرُوهُنَّ: وآميزش نکنید با آنان
وَ أَنْتُمْ:ودرحالی که شما
عاكِفُونَ :معتکفید
فِي :در
الْمَساجِدِ:مسجدهاا
تِلْكَ:این
حُدُودُ: حدودومرزهای احکام
اللَّهِ :الله است
فَلا تَقْرَبُوها: پس نزدیک نشويد به آن
كَذلِكَ:این چنین
يُبَيِّنُ :بیان می کند
اللَّهُ:الله
آياتِهِ:آیه هایش را
لِلنَّاسِ:برای مردم
لَعَلَّهُمْ:باشد که آنان
يَتَّقُونَ:پرهیزگاری کنند.
🌹🍃🌹🍃🌹
1_1753865902.mp3
2.68M
آیه ۱۸۷ ازسوره بقره
🌹استاد قرائتی
@Emam_kh
دستگاه های جاسوسی دشمن دنبال سیاست رفع حجاب و مبارزه با حجاب هستند
@Emam_kh
🔺در این روزها یادی بکنیم از بانیان وضعیت موجود و ترک فعل های آنها!
💠هنگامی که از برخورد قانونی با معضل بی حجابی حرف میزنیم شاید در ذهن اکثریت افراد برخورد با بانوان بی حجاب در جامعه متصور شود. باید دانست که برخورد قانونی فقط این نیست و شامل موارد بسیار زیادی میشود و یکی از مهمترین برخوردهای قانونی برای حل مشکل بی حجابی ، ساماندهی و چهارچوب بندی اینترنت امروز کشور است که آتشِ فرهنگ برهنگی و بی عفتی از آنجا زبانه میکشد!
📣ساماندهی فضای مجازی در سطح اعلا ، جز با راه اندازی کامل #شبکه_ملی_اطلاعات و خلاصی از اینترنت آلودهی آمریکایی میسر نخواهد بود!
#حجاب
✍میلاد خورسندی
@Emam_kh
🚨 داستان عجیب شهید شدن #فرزند_شیطان در جنگ صفّین
💠امام صادق(ع) فرمود: رسول خدا(ص) در کوههاى تِهامَه مردى را دید که بر عصاى بلندى به اندازه درخت خرما تکیه زده است. فرمود: این آواز جنّ است. جن گفت: من #هام_بن_هیم_بن_لاقیس_بن_ابلیس هستم. حضرت فرمود: فاصلهی تو و ابلیس دو پدر میباشد؟ گفت: بله. حضرت فرمود: گذشتهی تو چگونه بود؟ گفت: از روزى که قابیل، هابیل را کشت من بودم. میتوانستم حرف بزنم. به ریسمان الهى چنگ نزدم، در جنگل میگشتم و از تپّهها بالا میرفتم و مردم را به قطع رحم با خویشاوندان و مال حرام دعوت مینمودم. سپس گفت: من توبه کردهام. آن زمان که همراه نوح(ع) در کشتیاش بودم و او را به دلیل دعایى که براى قوم خویش مینمود، ملامت کردم. حضرت نوح نیز مرا به توبه واداشت. پس از آن با هود(ع)، همراه با کسانى که به او ایمان آورده بودند، در مسجد آن حضرت بودم و او را نیز به جهت دعایى که براى قومش نمود، ملامت کردم. و با الیاس در شنزارها به سر میبردم. و همراه ابراهیم(ع) آن هنگام که قوم وى او را در آتش انداختند بودم من در میانه منجنیق و آتش بودم که خداوند آتش را بر آن حضرت سرد و سلامت ساخت. پس از آن، با یوسف(ع) بودم آنگاه که برادرانش به وى حسادت ورزیدند و او را در چاهى افکندند. من او را به عمق چاه بردم و او را غذا میدادم و مثل یک رفیق با او رفتار مینمودم. بعد از آن، در زندان نیز یار و انیس وى بودم تا اینکه خداوند وى را از آنجا نجات داد. سپس، همراه با موسى(ع) بودم. آنحضرت بخشى از تورات را به من آموخت و فرمود: اگر در زمان حضرت عیسى هم بودى، سلام مرا به او برسان. من نیز عیسى(ع) را ملاقات کردم و سلام موسى(ع) را به ایشان رساندم. و همراه آن حضرت بودم تا اینکه بخشى از انجیل را به من آموخت و فرمود: اگر در دوران حضرت محمّد(ص) بودى سلام مرا به آن حضرت برسان. پس اى رسول خدا! عیسى بر تو سلام میرساند.
رسول خدا(ص) فرمود: بر عیسى، روح خدا تا آن زمان که آسمانها و زمین پا برجایند سلام. و بر تو نیز سلام اى هام! که سلام آنان را به من رساندى. اگر درخواست و حاجتى دارى، بگو. هام گفت: خواسته من آن است که خداوند تو را براى امّتت نگهدارد و آنان را براى تو شایسته و صالح گرداند و به آنان استقامت عطا کند تا براى وصى و جانشین پس از تو مقاومت ورزند؛ چرا که امتهاى پیشین به خاطر سرپیچى از اوصیاى الهى به هلاکت رسیدند. و خواسته من آن است که اى رسول خدا! سورهاى از قرآن را به من تعلیم دهى تا در نمازم آن را بخوانم. رسول خدا(ص) به حضرت على(ع) فرمود: به هام یاد بده و با او مدارا کن. هام گفت: اى رسول خدا! این کسى که مرا به او میسپارى کیست؟ رسول خدا(ص) فرمود: اى هام! در کتاب، وصى «آدم» را چه کسى یافتید؟ گفت: «شیث». جانشین «نوح» که بود؟ گفت: «سام». جانشین «هود» که بود؟ گفت: «یوحنا بن حنان» پسر عموى هود. وصىّ و جانشین «ابراهیم» که بود؟ گفت: «اسماعیل و جانشین اسماعیل، اسحاق». جانشین «موسى» که بود؟ گفت: «یوشع بن نون». جانشین «عیسى» که بود؟ گفت: «شمعون بن حمون صفا» پسر عموى مریم. فرمود: چرا اینان جانشینان پیامبران هستند. هام گفت: چون در دنیا زاهدترین مردم بودند و راغبترین آنان به آخرت. پیامبر(ص) فرمود: در کتاب، جانشین «محمّد» را چه کسى یافتهاید؟ گفت: در تورات، نامش «إلیاست».آنحضرت فرمود: این «إلیاست» او على جانشین و برادر من است، او زاهدترین مردم نسبت به دنیا و راغبترین نسبت به خداوند در آخرت میباشد. هام بر على(ع) سلام کرد و گفت: اى رسول خدا! آیا او نام دیگرى هم دارد؟ فرمود: آرى، «حیدر» پس على(ع) سورههایى از قرآن را به او آموخت. هام گفت: اى على! اى جانشین محمّد! آیا آنچه از قرآن به من آموختى براى نماز من کافى است؟ فرمود: آرى. اندک قرآن، بسیار است. یک بار دیگر هام آمد و بر رسول خدا(ص) سلام داد و خداحافظى کرد و برگشت. و دیگر پیامبر(ص)را ندید تا اینکه آن حضرت از دنیا رفت. هام در لیلة الهریر نزد حضرت على(ع) آمد و در جنگ صفین در رکاب امام علی(ع) کشته شد.
📙 الروضة فی فضائل أمیر المؤمنین علی بن أبی طالب(ع)، ص 223.
@Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥یقه بیحجاب سازها را خواهیم گرفت...
⏪ حاج مهدی سلحشور در شب ۲۱ رمضان:
🔸ما خیلی نگرانیم، خیلی غصه داریم که یک عده ای از دخترها و پسرها بخاطر کم کاری ما ها در جمع ما و در خیمه امیرالمومنین علیه السلام نیستن.
🔸در قیامت حتما یقه کسانیکه نیامدن از فلسفه و ضرورت حجاب و حیا به این جوانان بگویند را خواهیم گرفت. یقه کسانیکه پول این مملکت را در حلقوم افرادی ریختند که در ضدیت با حجاب همه توانشان را گذاشتند ،در بی حیا کردن و بی غیرت کردن مردم....
@Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آخرین وصیت امیرالمومنین💔
🏴شهادت امام علی (علیه السلام ) تسلیت باد
@Emam_kh
🔸 حکم تزریق آمپول برای روزهدار
⁉️ نظر شریف جناب عالی درباره تزریق آمپول و سایر تزریقات نسبت به روزهداران در ماه مبارک رمضان، چیست؟
✅ احتیاط واجب آن است که روزهدار از آمپولهای مقوّی یا مغذّی و هر آمپولی که در رگ تزریق میشود و نیز انواع سُرمها خودداری کند، لکن آمپولهای غیر تقویتی که در عضله تزریق میشود؛ مانند آنتی بیوتیک یا مسکن و نیز آمپولهایی که برای بی حس کردن به کار میرود، مانعی ندارد.
@Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
شیعهی علی جاذبه و دافعه دارد
جوری باشید که دشمن به خونتان تشنه باشند‼️
حماسی | استاد حسن عباسی
تدوین: محمد جواد خواجهوند
@Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴بهترین دعا برای قنوت نماز...
سخنران استاد عالی
@Emam_kh
🔻تلنگرِ شهید: بینمازها از شفاعت محرومند!
✨یکی از آشنایان، خوابِ شهیـد احمد پلارک رو دید. وقتی ازش تقاضای شفاعت کرد ، شهید پلارک بهشگفت: "من نمیتونم شما رو شفاعت کنم... فقط وقتی میتونم شما رو شفاعت کنم که نماز بخوانید و به آن توجه کنید، همچنین زبانتان را نگه دارید ، در غیر این صورت هیچکاری از من بر نمیاد..."
🌹شهید_سید_احمد_پلارک
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#الّلهُمَّ_عَجِّلْ_لِوَلِیِّکَ_الْفَرَجْ
🇮🇷 @Emam_kh
در همین وقت در باز شد و صمد وارد شد.بچه ها اول ترسیدند مهدی از صمد غریبی می کرد. چسبیده بود به من و جیغ می کشید.
🎀⇠قسمت : 9⃣6⃣1⃣
صمد؛ خدیجه و معصومه را بغل کرد و بوسید؛ اما هر کاری می کرد، مهدی بغلش نمی رفت. صدای ضد هوایی ها یک لحظه قطع نمی شد. صمد گفت: «چرا اینجا نشسته اید؟!»
گفتم: «مگر نمی بینی وضعیت قرمز است.»
با خنده گفت: «مثلاً آمده اید اینجا پناه گرفته اید؛ اتفاقاً اینجا خطرناک ترین جای خانه است. بروید توی حیاط بنشینید، از اینجا امن تر است.»
دست خدیجه و معصومه را گرفت و بردشان توی اتاق. من هم مهدی را برداشتم و دنبالش رفتم. کمی بعد وضعیت سفید شد. صمد دوشی گرفت. لباسی عوض کرد. چای خورد و رفت بیرون و یکی دو ساعت بعد با یکی از دوستانش با چند کیسه سیمان و چند نبشی آهن برگشت.
همان روز جلوی آشپزخانه، توی حیاط با دوستش برایمان یک سنگر ساختند. چند روز که پیش ما بود، همه اش توی سنگر بود و آن را تکمیل می کرد.
برایش یک استکان چای می بردم و جلوی در سنگر می نشستم. او کار می کرد و من نگاهش می کردم. یک بار گفت: «قدم! خوش به حال آن سالی که تابستان با هم، خانه خودمان را ساختیم. چی می شد باز همان وقت بود و ما تا آخر دنیا با آن دل خوشی زندگی می کردیم.»
گفتم: «مثل اینکه یادت رفته آن سال هم بعد از تابستان از پیشم رفتی.»
قسمت : 0⃣7⃣1⃣
گفت: «یادم هست. ولی تابستانش که پیش هم بودیم، خیلی خوش گذشت. فکر کنم فقط آن موقع بود که این همه با هم بودیم.»
چایش را سر کشید و گفت: «جنگ که تمام بشود. یک ماشین می خرم و دور دنیا می گردانمت. با هم می رویم از این شهر به آن شهر.»
به خنده گفتم: «با این همه بچه.»
گفت: «نه، فقط من و تو. دوتایی.»
گفتم: «پس بچه ها را چه کار کنیم.»
گفت: «تا آن وقت بچه ها بزرگ شده اند. می گذاریمشان خانه. یا می گذاریمشان پیش شینا.» سرم را پایین انداختم و گفتم: «طفلی شینا. از این فکرها نکن. حالا حالا ها من و تو دونفری جایی نمی توانیم برویم. مثل اینکه یکی دیگر در راه است.»
استکان چای را گذاشت توی سینی و گفت: «چی می گویی؟!»
بعد نگاهی به شکمم انداخت و گفت: «کِی؟!»
گفتم: «سه ماهه ام.»
گفت: «مطمئنی؟!»
گفتم: « با خانم آقا ستار رفتیم دکتر. او هم حامله است. دکتر گفت هر دویتان یک روز زایمان می کنید.»
✫⇠قسمت : 1⃣7⃣1⃣
می دانستم این بار خودش هم خیلی خوشحال نیست. اما می گفت: «خوشحالم. خدا بزرگ است. توی کار خدا دخالت نکن. حتماً صلاح و مصلحتش بوده.»
بالاخره سنگر آماده شد؛ یک پناهگاه کوچک، یک، در یک و نیم متری. با خوشحالی می گفت: «به جان خودم، بمب هم رویش بخورد طوری اش نمی شود.»
دو سه روز بعد رفت، اما وقتی روحیه و حال مرا دید، قول داد زود برگردد.
این بار خوش قول بود. بیست روز بعد برگشت. بیشتر از قبل محبت می کرد. هر جا می رفت، مهدی را با خودش می برد. می گفت: «می دانم مهدی بچه پرجنب و جوشی است و تو را اذیت می کند.» یک روز طبق معمول مهدی را بغل کرد و با خودش برد؛ اما هنوز نرفته صدای گریه مهدی را از توی کوچه شنیدم. با هول دویدم توی کوچه. مهدی بغل صمد بود و داشت گریه می کرد. پرسیدم: «چی شده؟!»
گفت: «ببین پسرت چقدر بلا شده، در داشبورد را باز کرده و می خواهد کنسرو بخورد.»
گفتم: «خوب بده بهش؛ بچه است.»
مهدی را داد بغلم و گفت: «من که حریفش نمی شوم، تو ساکتش کن.»
گفتم: «کنسرو را بده بهش، ساکت می شود.»
گفت: «چی می گویی؟! آن کنسرو را منطقه به من داده بودند، بخورم و بجنگم. حالا که به مرخصی آمده ام، خوردنش اشکال دارد.»
✫⇠قسمت : 2⃣7⃣1⃣
مهدی را بوسیدم و سعی کردم آرامَش کنم. گفتم: «چه حرف هایی می زنی تو. خیلی زندگی را سخت گرفته ای. این طورها هم که تو می گویی نیست. کنسرو سهمیه توست. چه آنجا، چه اینجا.»
کنسرو را دور از چشم مهدی از توی داشبورد درآورد و توی صندوق عقب گذاشت.
گفت: «چرا نماز شک دار بخوانیم.»
ماه آخر بارداری ام بود. صمد قول داده بود این بار برای زایمانم پیشم بماند؛ اما خبری از او نبود. آذرماه بود و برف سنگینی باریده بود. صبح زود از خواب بیدار شدم. بی سر و صدا طوری که بچه ها بیدار نشوند، یک شال بزرگ و پشمی دور شکمم بستم. روسری را که صمد برایم خریده بود و خیلی هم گرم بود، پشت سرم گره زدم. اورکتش را هم پوشیدم. کلاهی روی سرم گذاشتم تا قیافه ام از دور شبیه مردها بشود و کسی متوجه نشود یک زن دارد برف پارو می کند. رفتم توی حیاط. برف سنگین تر از آنی بود که فکرش را می کردم. نردبان را از گوشه حیاط برداشتم و گذاشتم لب پشت بام. دو تا آجر پای نردبان گذاشتم. با یک دست پارو را گرفتم و با آن یکی دستم نردبان را گرفتم و پله ها را یکی یکی بالا رفتم. توی دلم دعامی کردم یک وقت نردبان لیز نخورد؛ وگرنه کار خودم و بچه ساخته بود. بالاخره روی بام رسیدم. هنوز کسی برای برف روبی روی پشت بام ها نیامده بود.
✫⇠قسمت : 3⃣7⃣1⃣
خوشحال شدم. این طوری کسی از همسایه ها هم مرا با آن وضعیت نمی دید.
پارو کردن برف به آن سنگینی برایم سخت بود. کمی که گذشت، دیدم کار سنگینی است، اما هر طور بود باید برف را پارو می کردم. پارو را از این سر پشت بام هل می دادم تا می رسیدم به لبه بام، از آنجا برف ها را می ریختم توی کوچه.
کمی که گذشت، شکمم درد گرفت. با خودم گفتم نیمی از بام را پارو کرده ام، باید تمامش کنم. برف اگر روی بام می ماند، سقف چکّه می کرد و عذابش برای خودم بود. هر بار پارو را به جلو هل می دادم، قسمتی از بام تمیز می شد. گاهی می ایستادم، دست هایم را که یخ کرده بود، جلوی دهانم می گرفتم تا گرم شود. بخار دهانم لوله لوله بالا می رفت. هر چند تنم گرم و داغ شده بود، اما صورت و نوک دماغم از سرما گزگز می کرد. دیگر داشت پشت بام تمیز می شد که یک دفعه کمرم تیر کشید، داغ شد و احساس کردم چیزی مثل بند، توی دلم پاره شد. دیگر نفهمیدم چطور پارو را روی برف ها انداختم و از نردبان پایین آمدم. خیلی ترسیده بودم. حس می کردم بند ناف بچه پاره شده و الان است که اتفاقی برایم بیفتد. بچه ها هنوز خواب بودند. کمرم به شدت درد می کرد. زیر لب گفتم: «یا حضرت عباس! خودت کمک کن.» رفتم توی رختخواب و با همان لباس ها خوابیدم و لحاف را تا زیر گلویم بالا کشیدم.
ادامه دارد ....
✨﷽✨
🔴و هرکس بر خدا توکل کند، پس خدا او را کافیست
✍ابراهیم خواص گوید: شبی در بیابان گم شدم. صدای درندگان تمام بدنم را میلرزاند. به خدا توکل کردم و آرامش بر من حاکم شد. مدتی به رفتن ادامه دادم، صدای خروسی شنیدم و یقین کردم به آبادی رسیدهام و دیگر طعمۀ درندگان بیابان نخواهم شد.
به نزدیک صدای خروس رسیدم؛ خرابهای دیدم، ناگهان سه راهزن مرا گرفتند و هرچه داشتم غارت کردند. ناراحت و عبوس به گوشۀ دیگر خرابه رفتم و با خدای خود گفتم: من که توکل کردم، چرا با من چنین کردی؟!
خوابیدم و در عالم رؤیا خبرم دادند:
توکل کردی ولی باید تا آخر میرفتی. وقتی صدای خروس را شنیدی ترس تو از بین رفت و یقین کردی از خطر رها شدی و توکل تو کم شد. و ما نظر حمایت از تو برداشتیم و فرشتگان محافظت را امر کردیم تو را به حال امیدت که خروس بود رها کنند، پس گرفتار راهزنان شدی. سحر برخیز و به خرابه برگرد. طلوع آفتاب به خرابه رفتم و دیدم سه گرگ، راهزنان را طعمۀ خود کردهاند و هرچه از من به تاراج برده بودند، آنجا بود.
@Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حس و حال عجیب و غمانگیز زائران حرم مطهر امیرالمومنین(علیهالسلام) در سحرگاه ۲۱ ماه مبارک رمضان، هنگامی که موذن به ذکر شریف اشهدانّ علیاً ولیالله رسید...
@Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎙 رحیمپور ازغدی:
🔹دعوت امیرالمومنین از مردم برای #نظارت_عمومی بر عملکرد مسئولین.
🔹جنگهای جمل و صفین بر سر اصلِ اسلام نبود، بر سر «اسلام با تفسیر علی» بود.
💢 عمروعاص خطاب به معاویه:
علی همچون کندن پوستِ تر از چوب درخت، همهی اموال ما را میگیرد. چون با منطقِ او همهی ما دزدیم و همهی اموال ما متعلق به فقرا است.
✅ امیرالمومنین خطاب به مردم:
اگر میبینید که مدیران و مسئولینِ شما هرچه بالاتر میروند اشرافیتر و متکبرتر و بیادبتر میشوند و کار شما را به تأخیر میاندازند و در مورد عملکرد خود شفافیت و پاسخگویی ندارند، یقهی آنها را بگیرید و در مقابلشان بایستید.
مگر اینکه عذر قابل قبولی بیاورند و توضیح دهند در مورد عملکردشان. البته مردم هم باید تابع قوانین حکومت باشند اما در عین حال باید حاکمان را نهی از منکر کنند و در مقابل انحرافات مدیران بایستند و مطالبه شفافیت داشته باشند.
🇮🇷 @Emam_kh
♨️سه دسته برای حکومت امیر المومنین علی (علیه اسلام) مزاحمت ایجاد کردند و خواسته یا ناخواسته در راه اهداف والای حکومت حضرت سنگ اندازی نمودند!
1⃣دشمنان و در راس آنها معاویه ، سران جنگ جمل و مسلمانان افراطی و متحجر [خوارج] بودند.
2⃣برخی مسئولین و خواص که با بیتدبیری و یا حتی خیانتها و یاری رساندنشان به دشمنان حضرت ، به حکومت علوی لطمه زدند.
3⃣مردم بی بصیرت و خسته از #جهاد که پشت حضرت را خالی کردند و در برهههای حساس وَلیّ خود را با مشکلات جامعه تنها گذاشتند!
✅نکتهی مهم این است که در انقلاب اسلامی امروز نیز این سه دسته موجودند! در این میان دستهی اول که کارشان دشمنی است و پشیمان شدن و بازگشتِ آنها ، دور از انتظار است. اما دو دستهی دیگر اگر از مسیر خود باز نگردند ، هر روز به درهی عاقبت به شری و سقوط نزدیکتر خواهند شد!
⚠️نکند جز این سه دسته باشیم...
✍میلاد خورسندی
@Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❌🎥دو نوع علی داریم!
⚠️یه امام علی که روحانی نماها و سیاسیون برا توجیه ظلم و دزدی و اختلاس ساختن!
و یه امام علی که اتفاقا اومده بیخ یقه همین سیاسیون و روحانی نماها رو بگیره...
🎞استاد پورآقایی
#شب_قدر
#شهادت_امام_علی
@Emam_kh
☘ دوغ رو شگفت انگیز کنید :
🔹دوغ با نعناع و پونه : به ترشح شیره معده و هضم غذا کمک میکنه و نفخ حاصل از خوردن دوغ را رفع و دل پیچه را التیام میبخشد همچنین باعث گردش بهتر خون شده و مجاری گوارشی را ضدعفونی میکند
🔹دوغ با کاکوتی : مقوی قلب و معده بوده و مسکن سردردهای ناشی از گرمای هواست ، همچنین به دلیل خاصیت ضدعفونی کنندگی ، کرمکش قوی بوده و خلط آور است ! دوغ حاوی کاکوتی برای التیام علائم رماتیسم عالی است !
🔹دوغ با گل محمدی : دوغ حاوی گلبرگهای گلمحمدی بسیار معطر، مقوی قلب و كبد و اعصاب، آرامبخش و نشاطآور بوده و برای تنظیم عملكرد دستگاه گوارش نافع و رفع كننده بوی بد دهان است.
🌹🍃🍀🍃🌹