eitaa logo
پیروان امام خامنه ای 🇮🇷
2.1هزار دنبال‌کننده
26.6هزار عکس
17.7هزار ویدیو
14 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تا چشم کار می‌کند جای شما خالیست...💔 @Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹 بسم الله الرحمن الرحیم 🌹 آیه ۹۶ سوره مائده 🌸 أُحِلَّ لَكُمْ صَيْدُ الْبَحْرِ وَطَعَامُهُ مَتَاعًا لَكُمْ وَلِلسَّيَّارَةِ ۖ وَحُرِّمَ عَلَيْكُمْ صَيْدُ الْبَرِّ مَا دُمْتُمْ حُرُمًا ۗ وَاتَّقُوا اللَّهَ الَّذِيٓ إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ 🍀 ترجمه: صید دریا و خوراكی آن برای شما حلال شده که بهره ای برای شما و کاروانیان است و شكار صحرایی تا زمانی كه مُحرم هستید بر شما حرام است. و خدا را تقوا پیشه کنید همان کسی كه به سوی او محشور می ‌شوید. 🌸 این آیه در ادامه آیات قبلی در مورد احکام صید و شکار در زمان احرام حج یا عمره است در اين آيه پيرامون صيدهاى دريا سخن به ميان آورده، مى‌ فرماید: «أُحِلَّ لَكُمْ صَيْدُ الْبَحْرِ وَ طَعامُهُ: صید دریا و خوراکی آن برای شما حلال شده» منظور از « طعام » همان خوراكى است كه از ماهيان صيد شده ترتيب داده مى ‌شود، زيرا آيه مى‌خواهد دو چيز را مجاز كند نخست صيد كردن و ديگر خوردن غذاى صيد شده. سپس به فلسفه اين حكم اشاره كرده که به خاطر اين است كه شما و مسافران بتوانيد بهره ببريد «مَتاعاً لَكُمْ وَ لِلسَّيّارَةِ: بهره ای برای شما و کاروانیان است» 🌸 يعنى به خاطر اين كه در حال احرام براى تغذيه به زحمت نيفتيد و بتوانيد از يک نوع صيد بهره ‌مند شويد، اين اجازه در مورد صيد_دريا به شما داده شده است. بار ديگر به عنوان تأكيد به حكم سابق بازگشته، مى ‌فرمايد: «وَ حُرِّمَ عَلَيْكُمْ صَيْدُ الْبَرِّ ما دُمْتُمْ حُرُماً: و‌ شکار صحرایی تا زمانی که در حال احرام هستید بر شما حرام است» و در پايان آيه براى تأكيد تمام احكامى كه ذكر شد مى ‌فرمايد: «وَ اتَّقُوا اللّهَ الَّذِي إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ: و خدا را تقوا پیشه کنید همان کسی که به سوی او محشور می شوید» 🔹 پیام های آیه ۹۶ سوره مائده 🔹 ✅ برای افرادی که در حال احرام حج یا عمره هستند، همه راه ها بسته نیست خداوند در کنار ممنوعیت شکار صحرایی، شکار دریایی را حلال کرده است. ✅ شکار حیوانات صحرایی در حال احرام، بی تقوایی است. ✅ ایمان به قیامت و محاسبه اعمال، عامل بازدارنده از گناه است. آیه 96 🌹ازسوره مائده🌹 أُحِلَّ =حلال شده است لَكُمْ =برای شما صَيْدُ =شکار الْبَحْرِ=دریا وَ طَعامُهُ =وخوراکی آن مَتاعاً =تا بهره ای باشد برای شما لَكُمْ=وبرای وَ لِلسَّيَّارَةِ=کاروانیان وَ حُرِّمَ=وحرام شده است عَلَيْكُمْ=برشما صَيْدُ=شکار الْبَرِّ=درخشکی ما دُمْتُمْ=تا زمانی که شما حُرُماً =دراحرام هستید وَ اتَّقُوا =وپروا کنیداز اللَّهَ=الله الَّذِي=آن ذاتی که إِلَيْهِ=به سوی او تُحْشَرُونَ =گرد آورده می شوید 🌹🍃🌹🍃🌹
96.mp3
3.48M
آیه ۹۶ ازسوره مائده 🌹استاد قرائتی @Emam_kh
9.23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 بیانات آیت‌الله خامنه‌ای درباره شهید سید علی اندرزگو در سال ۵۹ 🗓 ۲شهریور، سالگرد شهادت شهيد اندرزگو @Emam_kh
14.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❇️استاد ازغدی: راهپیمایی اربعین سیاسی ترین راهپیمایی جهان است 🇮🇷 @Emam_kh
⭕️ برای پیروان شهید مدرس! 🔹آقای ثابتی! سیاست رایج همین است که دیدی! با همه آلودگی ، دروغ ،سخافت ،پوکی و پوچی! و سیاست دینی همان است که از رسول خدا و امیر مومنان و امام مجتبی ( علیهم السلام) تا حضرت امام و رهبر انقلاب بر آن پای فشرده اند! صداقت و صلابت و دین مداری و البته تنهایی! 🔹 امیرحسین عزیز ! در این ایام حتما زندگی شهید مدرس را مرور کن که تازه اول مبارزه و جهاد تو و امثال تو در مجلس است و شما در این مسیر به این چراغ محتاجید! 🔹و همیشه این سخن حضرت امام را به خاطر داشته باش : "کسانی که برای خدا کار می‌کنند هیچ وقت باخت در آن نیست. آنهایی که برای دنیا کار می‌کنند باخت دارند... لکن آنهایی که برای خدا قیام می‌کنند، اطاعت امر خدا را می‌خواهند بکنند، نهضت برای خدا، قیام برای خدا، عمل برای خدا، هیچ وقت شکست ندارد." (صحیفه امام ج ۱۰ - ص۴۴۲) ✍ دکتر کوشکی 🇮🇷 @Emam_kh
آرمان عزیز ما را حلال کن از خون شما خوب پاسداری نکردیم...😭💔 اما خیالمان راحت است، خون شما رسوا کننده منافقین است ان شا الله ✍ سید علیرضا آل‌داود 🇮🇷 @Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠 وجوب حلالیت طلبیدن برای غیبت و تهمت 💬 سؤال: اگر کسی غیبت کرده یا به دیگری تهمت زده باشد، چگونه از گناه خود توبه کند؟ آیا باید رضایت او را جلب کند؟ ✅ پاسخ: باید با پشیمانی از گناه بزرگی که مرتکب شده از خداوند آمرزش بخواهد و تهمت را تکذیب کند و از کسی که غیبت او را کرده یا به او تهمت زده است، حلالیت بطلبد و اگر ممکن نیست یا مفسده دارد، برای او استغفار کند. 📚 پی‌نوشت: بخش استفتائات پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر آیت‌الله خامنه‌ای. @Emam_kh
دست_تقدیر۸۹ قسمت_هشتاد_نهم در اتاق صدای ریزی داد و محیا خیره به در اتاق شد، در باز شد و زنی با نقابی بر چهره وارد اتاق شد و در دستانش همچون همیشه، چشم بندی سیاه دیده میشد. زن به طرف محیا آمد چشم بند را روی چشم های او گذاشت، محیا فریاد زد: باز دوباره سفر؟! باز دوباره جابجایی؟! خسته شدم از اینهمه جابه جایی! چرا دست از سرم بر نمیدارید، چرا راحتم نمی گذارید، آخر من به کجا می توانم فرار کنم؟! با کدام توان و‌نیرو با کدام پول و سرمایه و با کمک چه‌کسی فرار کنم؟! او با تکان دادن سر می خواست مانع بستن چشم بند شود که سیلی ای به صورتش خورد. محیا آرام چشم هایش را از هم گشود، نوری که از سقف می تابید، چشمانش را زد، محیا چشم هایش را بهم کشید و سرش را به یک طرف و چرخاند و متوجه شد در اتاقی هست که همه جایش سفید است. زنی سفید پوش در کنارش ایستاده بود و با لبهایی که به سرخی گل انار بود به او لبخند میزد. محیا آب دهنش را قورت داد و‌گفت:م..من من مرده ام؟! و با زدن این حرف خواست حرکتی کند که با سوزش خطی زیر شکمش صدای ناله اش بلند شد. زن لبخندی زد و گفت: به هوش آمدی عزیزم، خیلی ترسیده بودم یعنی همسرتون کلی تهدیدمان کرد که اگر بهوش نیایی باید خودمون را مرده فرض کنیم و بعد خنده ریزی کرد و ادامه داد: درسته همسرت خیلی پیر هست و تو خیلی خیلی جوان و خوشگل هستی، اما اونم جذبه داره و البته معلومه که عاشقته... محیا با تعجب گفت: همسرم؟! و ذهنش به اول صبح برگشت، دردی جانکاه که بر جانش افتاده بود و او را از نقشه ای که کشیده بود باز داشت و ندیمه ای که برای مراقبت از او گذاشته بودند متوجه حال بدش شد ومحیا بیهوش بر تختخواب افتاد و دیگر چیزی نفهمید. محیا هراسان دستی به روی شکمش کشید و گفت: بچه ام؟! زن که از حرکات محیا چیزی سردرنمی آورد، گفت: یه پسر تپل و خوشگل، درست مثل خودت، توی اتاق بغلی هست، پدرش اجازه نداد بیارمش اینجا، گفته قبل از اینکه بچه را بیاریم تا تو ببینیش باید خودش ، شما را ببینه، نمی دونم، شاید می خواد با یه هدیه شگفت انگیز، غافلگیرت کنه... محیا آه بلندی کشید و بغض گلویش شکست و آرزو می کرد کاش مهدی الان اینجا بود، او اصلا نمی دانست دقیقا کجاست. پرستار، عربی صحبت می کرد اما محیا مطمئن بود این لهجهٔ عراقی نیست، پس الان اون دقیقا کجا بود؟! محیا با وجود تمام تلاش های ابو معروف راضی به ازدواج با او نشده بود و درست همین امروز که تصمیم به خودکشی گرفته بود، درد زایمان سراغش آمده بود. سکوت سنگینی بر اتاق حکمفرما بود، پرستار دستی به گونه محیا کشید و گفت: تو خیلی خوشگلی دختر! من برم خبر بهوش اومدنت را بدم و از همسرت انعامم را بگیرم. محیا زیر لب گفت: اون همسر من نیست، کاش می مرد و بلندتر گفت: من می خواهم الان بچه ام را ببینم و پرستار بدون دادن جواب از اتاق بیرون رفت ادامه دارد.. 📝به قلم:ط_حسینی 🌺🍂🌼🍂🌺🍂🌼🍂