📌 امام_رضا عليه السلام میفرمايند:
«اگر خواستی نماز بخوانی، با کسالت برای نماز بلند نشو؛ با چُرت نماز نخوان، با عجله نماز نخوان بلکه با سکون و وقار نماز بخوان... وقتی خواستی سرِ نماز در مقابل پروردگارت بايستی، مثل بندهی گنهکاری که مولايش میخواهد او را تنبيه کند، در مقابل خداوند بايست(اين #ادب نماز است؛ حتی اگر گناهی نکرده باشی.) قدمهايت را صاف و محکم قرار بده، نفْس خودت را اذيت کن، به اين طرف و آن طرف نگاه نکن، با ريش خودت بازی نکن، انگشتهايت را نشکن، و بدنت را نخاران، هميشه در طول نماز مادامی که در حالت ايستاده هستی نگاهت به محل سجده باشد. با #طمع و #خوف و #رغبت نماز بخوان.»
📚 از کتاب «چگونه يک نماز خوب بخوانيم»
🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸
بسم الله الرحمن الرحي
🌹 آیات 20و21 سوره نساء
🌸 وَإِنْ أَرَدْتُمُ اسْتِبْدَالَ زَوْجٍ مَّكَانَ زَوْجٍ وَءَاتَيْتُمْ إِحْدَاهُنَّ قِنْطَاراً فَلَا تَأْخُذُواْ مِنْهُ شَيْئاً أَتَأْخُذُونَهُ بُهْتاَناً وَإِثْماً مُّبِينا (20) و کیف تأخذونه و قد أفضى بعضكم إلى بعض و أخذن منكم ميثاقا غليظا (21)
ً
ترجمه: و اگر خواستید همسرى دیگر به جاى همسر خود انتخاب كنید و مال فراوانى به او داده باشید، چیزى از آن را پس نگیرید. آیا آن را به تهمت و گناهی آشكار، پس می گیرید؟ (20) و چگونه آن مال را پس می گیرید، در حالی که به یکدیگر رسیده اید و همسرانتان از شما پیمان محکم گرفته اند. (21)
🌷 #أردتم: خواستيد
🌷 #استبدال: عوض کردن
🌷 #قِنطار: به معناى مال زیاد است
🌷 #بهتان: تهمت، دروغی که شخص را متحیر کند
🌷 #إثم: گناه
🌷 #مبین: آشکار
🌷 #أفضى: رسيدن
🌷 #میثاق: عهد و پیمان
🌷 #غلیظ: محکم
🔴 #شأن_نزول_آیه: قبل از اسلام ،بعضی افراد اگر می خواستند همسرشان را طلاق دهند و همسر دیگرى بگیرند برای فرار از پرداخت #مهریه یا باز پس گرفتن آن، به همسر اوّل تهمت مى زدند تا او در فشار قرار گیرد و مهر خود را ببخشد تا شوهر طلاقش دهد، سپس شوهر از همان مهرِ برگردانده شده، همسر دیگرى مى گرفت این آیات در این مورد نازل شد. این آیات همانند سایر آیات سوره نساء در مدينه نازل شده است.
🌸 و إن أردتم استبدال زوج مكان زوج و ءاتيتم إحداهن قنطارا فلا تأخذوا منه شيئا: و اگر خواستید همسری دیگر به جای همسر خود انتخاب کنید و مال فراوانی به او داده باشید، چیزی از آن را پس نگیرید. #مهريه حق زن است و در دین اسلام بر مرد واجب است که در هنگام ازدواج به زن بدهد اما متأسفانه امروزه فقط در هنگام #طلاق داده می شود اما در اسلام ،هنگام ازدواج مرد به زن باید مهریه بدهد. اگر به اندازه فراوان هم #مهریه داده باشید با سختی گرفتن بر زن و زور حق گرفتن آن را ندارید مگر اینکه خود زن بخواهد بخشی را ببخشد.
🌸 سپس اشاره به این دارد که بعضی به همسرانشان #تهمت می زدند تا از این طریق مهریه را ببخشد و طلاق بگیرد. می فرماید: أتأخذونه بهتانا و إثما مبيناً: آیا آن را به تهمت و گناهی آشکار، پس می گیرید؟ یعنی اصل عمل گناه و ظلم است و استفاده از یک روش ناجوانمردانه و غلط ، گناه آشکار دیگری است. سپس #قرآن در ادامه و در آیه 21 سوره نساء از طریق عاطفی وارد می شود و می فرماید: و کیف تأخذونه و قد أفضى بعضكم إلى بعض: و چگونه آن مال را پس می گیرید، در حالی که به یکدیگر رسیده اید.
🌸 چگونه می توانید آن #مهریه را به زور پس بگیرید چگونه آن از گلوی شما پایین می رود در حالی که همین شما قبلا به خواستگاری رفته اید و ابراز علاقه و #محبت نموده اید و هر کدام به مراد دل خود رسیده اید و زمانی خود و همسرتان به هم محبت می ورزیدید به خاطر صفا و صمیمیت گذشته هم که شده نباید بنیان #خانواده را به هم بزنید. سپس می فرماید: و أخذن منكم ميثاقا غليظا: و همسرانتان از شما پیمان محکم گرفته اند. یادتان رفته که همین همسرانتان در هنگام عقد، از شما پیمان محکمی گرفته اند پس چگونه این پیمان مقدس را نادیده می گیرید و حقوق همسرانتان را پایمال می کنید.
🔹 پيام های آیات20و21سوره نساء 🔹
✅ #مهریه زیاد، اشكالى ندارد، اگرچه سفارش به مهریه كم شده است.
✅ مالكیّت #انسان در چهارچوب قوانین الهى محدودیّت ندارد.
✅ #اسلام، حامى حقوق زن است و ازدواج دوّم را به قیمت ضایع كردن حقّ همسر اوّل ممنوع مى كند.
✅ #زن، حقّ مالكیّت دارد و مهریّه، بى كم وكاست باید به او تحویل داده شود.
✅ اگر شخصى به حقّ، #مالک شد، نمى توان مالش را اگرچه زیاد باشد از او گرفت.
✅ یكى از بدترین انواع #ظلم، گرفتن مال مردم، همراه با توجیه كردن و تهمت زدن و بردن آبروى آنان است.
✅ در نهی از منکر باید از #عواطف انسانی هم بهره گرفت. شما که مدت ها با همسر خود روابط کامل داشته چرا اکنون مهریه او را به ناحق پس می گیرید.
✅ هنگام ناراحتی های زندگی، باید به یاد لذت های قبل آن بود.
✅ در بیان امور مربوط به زناشویی، #ادب را مراعات کنیم.
✅ #عقد_ازدواج ، یک میثاق محکم است.
✅ پس گرفتن مهریه، پیمان شکنی است.
تفسیر_یک_دقیقه_ای_قرآن
🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸
🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸
بسم الله الرحمن الرحیم
🌹 آیه ۱۰۴ سوره مائده
🌸 وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ تَعَالَوْا إِلَىٰ مَآ أَنْزَلَ اللَّهُ وَإِلَى الرَّسُولِ قَالُوا حَسْبُنَا مَا وَجَدْنَا عَلَيْهِ ءابَآءَنَآ ۚ أَوَلَوْ كَانَ ءابَآؤُهُمْ لَا يَعْلَمُونَ شَيْئًا وَلَا يَهْتَدُونَ
🍀 ترجمه: و هنگامی كه به آنان گفته شود: به سوی آنچه خداوند نازل كرده و به سوی پیامبر بیایید گویند: آیینی كه پدرانمان را بر آن یافته ایم ما را بس است. آیا هر چند پدرانشان چیزی نمی دانستند و هدایت نشده بودند [باز هم باید راه آنان را ادامه دهند؟]
🌷 #تَعَالَوْا: بیایید
🌷 #حَسْبُنَا: ما را بس است
🌷 #وَجَدْنَا: یافتیم
🌷 #ءابَآءَنَآ: پدرانمان
🌸 این آیه در مدینه نازل شده است و در ادامه آیه قبلی است و به دليل و منطق #مشرکان در بدعت های نابجا در مورد حیوانات که در آیه قبلی بیان شده اشاره كرده، مى فرمايد: «وَ إِذا قِيلَ لَهُمْ تَعالَوْا إِلى ما أَنْزَلَ اللّهُ وَ إِلَى الرَّسُولِ قالُوا حَسْبُنا ما وَجَدْنا عَلَيْهِ ءاباءَنا: و هنگامی که به آنان گفته شود: به سوی آنچه خداوند نازل کرده و به سوی پیامبر بیایید گویند: آیینی که پدرانمان را بر آن یافته ایم ما را بس است» در حقيقت خلافكاری ها و بت پرستی هاى آنها از يک نوع بت پرستى ديگر يعنى تسليم بدون قيد و شرط در برابر آداب و رسوم خرافى اجدادشان سر چشمه مى گرفت.
🌸 #قرآن صريحاً به آنها پاسخ مى دهد: كه «أَ وَ لَوْ كانَ ءاباؤُهُمْ لا يَعْلَمُونَ شَيْئاً وَ لا يَهْتَدُونَ: آیا هر چند پدرانشان چیزی نمی دانستند و هدایت نشده بودند [باز هم باید راه آنان را ادامه دهند؟] بنابراين، كارشان شما مصداق روشن تقليد «جاهل» از «جاهل» است كه در ميزان عقل و خرد بسيار ناپسند مى باشد.
🔹 پيام های آیه ۱۰۴ سوره مائده
✅ #قرآن، مردم را به پیروى از دستوراتِ خدا و پیامبر دعوت می کند.
✅ پذیرفتن دعوت #اسلام، سبب تعالى و رشد است.
✅ اصل، #فرهنگ_الهى است، نه فرهنگ گذشتگان
✅ #قرآن و سنّت و سیره و حكومت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم ملاک عمل است.
✅ #وجدان خود را حاكم كنیم
✅ #ادب و #احترام به گذشتگان آرى، پیروى از افكار جاهلانه ى آنان و وفادارى نابجا خیر
✅ #تقلید كوركورانه، نشانه ى بى عقلى است.
✅ #جاهل هدایت پذیر، بى خطر است. خطر آنجاست كه جاهلان، هدایت پذیر نباشند.
🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸
🌷🕊🕊🌷🇮🇷🌷🕊🕊🌷
💚رمان عاشقانه، جذاب، آموزنده و شهدایی
🤍از_روزی_که_رفتی
❤️ قسمت ۶۹ و ۷۰
رویا شوکه گفت:
_تو؟! تو؟! تو به چه حقی روی من دست بلند کردی؟!... صدرا؟!
صدرا: _به همون حقی که اگه نزده بود من زده بودم! تو اصلا فهمیدی چی گفتی؟حرمت همه رو شکستی!
رویا خواست چیزی بگوید که صدای مادر صدرا بلند شد:
_بسه رویا! به من زنگ که خبر صدرا رو بگیری، اومدی اینجا که حرف بزنی، راهت دادم؛ اما توی خونهی من داری به پسرم توهین میکنی؟ برگرد برو خونهتون، دیگه ادامه نده! الان هم تو عصبانی هستی هم صدرا! بعدا دربارهش صحبت میکنیم!
کلمهی بعداً رویا را شیر کرد:
_چرا بعداً؟ الان باید تکلیف منو روشن کنید! این دختره باید از این خونه بره! هم خودش و هم اون دوست پاپتیش!
صدرا از میان دندانهای کلید شدهاش غرید:
_خفه شو رویا... خفه شو!
کسی به در کوبید،...
رها یخ کرد. صدرا دست روی سرش گذاشت. محبوبه
خانم لب گزید.
"شد آنچه نباید میشد!"
در را خود رویا باز کرد،
آمده بود حقش را بگیرد... پا پس نمیکشید... آیه که وارد شد، حاج علی یاالله
گفت.
صدرا: _بفرمایید حاجی! شرمنده سر و صدا کردیم، شب اولی آرامش شما به هم خورد!
صدرا دست پاچه بود.
حرف های رویا واقعا شرمسارش کرده بود، اما آیه آرام بود. مثل همیشه آرام بود:
_فکر کنم شما اومدید با من صحبت کنید.
+با تو؟ تو کی باشی که من بخوام باهات حرف بزنم؟
_شنیدم به رها گفتی با دوست پاپتیت باید از این خونه بری، اومدم ببینم مشکل کجاست!
+حقته! هر چی گفتم حقته! شوهرت مُرده؟ خب به درک! به من چه!
چرا پاتو توی زندگی من گذاشتی؟ چرا تو هم عین این دختره هوار زندگی من
شدی؟
_این دختره اسم داره! بهت یاد ندادن با دیگران چطور باید صحبت کنی؟ این بار آخرت بود! شوهر من مُرد؟ آره! مُرده و به تو ربطی نداره! همینطور که به تو ربط نداره که من چرا توی این خونه زندگی میکنم! من با محبوبه خانم صحبت کردم، هم ایشون راضی بودن هم آقای صدرا! شما کی هستید؟ چرا باید از شما اجازه بگیرم؟
رویا جیغ زد:
_من قراره توی اون خونه زندگی کنم!
آیه ابرویی بالا انداخت:
_اما به من گفتن که اون خونه مال آقا صدرا و همسرشه که میشه رها! رها هم با اومدن من به اون خونه مشکلی نداره، راستی... شما برای چی باید اونجا زندگی کنید؟
رها سر به زیر انداخت و لب گزید.
صدرا نگاهش بین رها و آیه در گردش بود. هرگز به زندگی با رها در آن خانه فکر نکرده بود! ته دلش مالش رفت برای مظلومیت همسرش!
مجبوبه خانم نگاهش خریدارانه شد. دخترک سبزه روی سیاه چشم، با آن قیافهی جنوبیاش، دلنشینی خاصی داشت... دخترکی که سیاهبخت شده بود!
رویا رنگ باخت... به صدرا نگاه کرد. صدرایی که نگاهش درگیر رها شده بود:
+این زندگی مال من بود!
آیه: _خودت میگی که بود؛ یعنی الان نیست!
+شما با نقشه زندگی منو ازم گرفتید!
آیه: _کدوم نقشه؟ رها رو به زور عقد کردن که اگه نقشهای هم باشه از اینطرفه نه اونطرف!
+این دختره قرار بود...
آیه میان حرفش دوید:
_رها!
+هرچی! اون قرار بود زنعموی صدرا بشه، نه خود صدرا؛ من فقط دو روز با دوستام رفتم دماوند، وقتی برگشتم، این دوست شما، همین که همهش خودشو ساکت و مظلوم نشون میده شده بود زن نامزد من...شده بود
هووی من!
آیه: _اگه بحث هوو باشه که شما میشید هووی رها! آخه شما زن دوم میشید، با اخلاقی که از شما دیدم خدا به داد همسرتون برسه!
صدرا فکر کرد :
"رها گفته بود آیه جزو بهترین مشاوران مرکز صدر است؟ پس آیه بهتر میداند چه میگوید!"
رویا پوزخندی زد:
_شما هم میخواید به جمع این هووها بپیوندید؟
صدرا اخم کرد و محبوبه خانم سرش را از خجالت پایین انداخت. چه میگفت این دخترک سبک سر؟
شرمندهی این پدر و دختر شده بودند،
شرمندهی مرد شهیدش!
آیه سرخ شد و لب گزید،
اشک چشمانش را
پر کرد.
رها سکوت را شکست تا قلب آیهاش نشکند. این بغض فروخورده مقابل این دخترک نشکند:
_پاتو از گلیمت درازتر نکن! هرچی به من گفتی، سکوت کردم، با اینکه حق با تو نبوده و نیست، بازم گفتم من مداخله نکنم؛ اما وقتی به آیه میرسی اول دهنتو آب بکش!اگه تو به هر قیمتی دنبال شوهری و برات، مهم نیست اون مرد زن داره یا نه، تو رسم و آیین بعضی زندگیها #ادب و #نجابت هنوز هست! آیه با رضایت صاحب اونه که اینجاست، پس رفع زحمت کن!
+صدرا! این دختره داره منو بیرون میکنه!
صدرا رو از رویا برگرداند:
_اونقدر امشب منو شرمنده کردی که دلم میخواد خودم از این خونه بیرونت کنم!
+مامان جون... شما یه چیزی بگید! صدرا حق منه، من اومدم حقمو
بگیرم!
محبوبه خانم: _اومدی حقتو بگیری یا آبروی منو ببری؟ فکر میکردم خانمتر از این حرفا باشی!
رویا با عصبانیت رو برگرداند سمت در:
_من میرم، اما.....
💚ادامه دارد.....
🤍 نویسنده؛ سَنیه منصوری