⚡️از آقای ربیعی بابت این اعتراف تاریخی تشکر میکنم. ایشان میفرمایند: برای انجام تراکنش مالی و خرید دارو از کره جنوبی، اوفک(OFAC) باید تایید میکرد. اما کاش دقیقتر بفرمایند تا مردم روشن شوند که اوفک همان دفتر کنترل داراییهای خارجی وزارت خزانهداری آمریکاست. یعنی مانعی که به آن استناد میشود، تحریم آمریکاست نه FATF.
▫️آقای ربیعی حتما میپذیرند که اگر به کنوانسیونهای تکلیفی FATF هم بپیوندیم، مسئله اوفک برطرف نمیشود و باز هم نیاز به تایید اوفک هست، که نخواهد کرد. فلذا از دولت محترم تقاضا داریم کشور را بیجهت وارد یک سیاهچال دیگر نکند که چون برجام راه خروجی برای آن متصور هم نباشد و بعدها خساراتش بیفتد گردن "تصمیم نظام". اجرای توصیههای FATF مشکلی از ما حل نخواهد کرد، راههای خنثیسازی تحریم را هم خواهد بست. ما هم اینک از ۴۱ بند تعهدات خود به این نهاد، ۳۹ مورد را اجرا میکنیم، اما نه تنها مشکلی از ما حل نشده، بلکه موانع جدی در برابر نقل و انتقالات ارزی ما ایجاد کرده است. از طرف دیگر نیز ما را در لیست سیاه قرار دادهاند.بلاتردید اولین اقدام #دولت_جوان_حزبالهی توقف اجرای این ۳۹ بند خواهد بود تا موانع ایجاد شده بر سر نقل و انتقالات ارزی برطرف شده و قیمت ارز کاهش یابد. هرگاه تحریم نبودیم، استانداردهای اینها را هم اجرا میکنیم.
▪️اما آیا خرید واکسن ممکن نیست؟ این یک دروغ بزرگ است. این بحث جداست که متخصصین امر خرید واکسن خارجی کرونا را یک تهدید امنیت ملی میدانند و توضیحات قابل تامل هم دارند. منتهی جریان تحریف حق ندارد جوری وانمود کند که "تحریمها نمیگذارند حتی واکسن خرید کنیم"!
▫️تجارت کشور با وجود تحریمها برقرار است و در ۸ ماهه ۹۹ ما بالغ بر ۴۴ میلیارد دلار صادرات و واردات داشتهایم. اولا همت میخواهد که درآمدهای ارزی را در چرخه اقتصاد قرار دهد و کالا را تا رسیدن به دست مصرفکننده نهایی رهگیری کند تا نیازهای اساسی مردم بدون حاشیه سود دلالی رفع شود. ثانیا شجاعت میخواهد که قالبهای بسته موجود را بشکند تا از وابستگی به این مسیر رها شویم و "آنچه داریم ز بیگانه تمنا نکنیم".
#سید_یاسر_جبرائیلی
@Emam_kh
🔆وسائط سرمستی و براندازی جمهوری اسلامی!
شهرت نیچه در ایران بیشتر به خاطر این جمله معروفش بوده که «خدا مرده است»؛ بسیاری نیز او را فردی ضد خدا میدانند که اعتقادی به وجود خدا نداشته و این مسئله، روح حاکم بر نوشتهها و جهانبینی وی را تشکیل میدهد. اهل نظر اما آگاهند که مراد نیچه از مرگ خدا، حذف اعتقاد به خدا از جامعه غربی و مسیحی است. در این میان، آنچه مهم است و نیچه نیز در کتاب «اراده قدرت» بدان میپردازد، احوال جامعه غربی «پس از مرگ خدا»ست.
نیچه علت مرگ خدا در جامعه مسیحی را در واقع فروپاشی مسیحیت و «اخلاق مسیحی» در مواجهه با «واقعیات جهان» میداند. مسیحیت کلیسایی در نظر او نه توانسته این جهان را به انسان غربی بشناساند و نه آن جهان را. این است که او میگوید، پس از هزاران سال تازه فهمیدهایم آنچه کلیسا به ما گفته دروغ بوده و همین، به ناباوری به خدا منجر شده است: «آن زمان که ما باید تقاص دو هزار سال مسیحی ماندن را پس بدهیم، فرا رسیده است؛ داریم گرانیگاهی را که به ما امکان زیستن میداد، از دست میدهیم؛ برای مدتی گمگشته میشویم. به ناگاه در ارزشگذاریهای متضاد فرو میرویم... اکنون همه چیز سراسر دروغ است».
اما فیلسوف نیهیلیست در عین حال معتقد است انسان، نمیتواند از یک مرجع فوق انسانی که اهداف و وظایف و مقصد و مقصود او را تعیین می کند، بی نیاز باشد. او مینویسد: «چون آدمی ایمان به این امر [خدا] را از یاد برد، همچنان این عادت کهن را دنبال می کند و مرجعی دیگر میجوید که بتواند بیقید و شرط سخن گوید و هدفها و وظایف را فرمان دهد. اقتدار «وجدان» اینک به ردیف نخست گام مینهد تا کمبود یک اقتدار شخصی را جبران نماید».
نیچه معتقد است «اخلاق» و «وجدان» در جامعه مسیحی و اروپایی جای خدا را گرفته است، اما «هر نظام ارزشی صرفا اخلاقی به هیچ انگاری منجر میشود: در اروپا چنین انتظار میرود. آدمی هنوز به امید آن است که بدون زمینه مذهبی با اخلاق گرایی کنار بیاید؛ اما این ضرورتا به هیچ انگاری میانجامد».
در چنین شرایطی است که هیچ انگاری و نیهیلیسم حادث می شود و بشر غربی، پس از انکار خدا، برای فرار از این پوچی و بیهدفی و بی سر و ته بودن «جهان بی خدا»یی که ناچار است در آن زندگی کند، دنبال راهی برای توجیه زیست خود میگردد، راهحلهایی «این جهانی» مییابد تا بلکه فقدان یک نظام فکری منسجم را که هستی او را معنی بخشد، جبران شود. در نگاه نیچه، «تخدیر»، این راه حل است: «در واقع و در نهایت نمیدانیم به کجا میرویم: خلاء. تلاش میکنیم با بیخودی و سرمستی از این خلاء بیرون آئیم. سرمستی به صورت موسیقی؛ سرمستی به صورت بیرحمی در لذت فاجعه آمیز از نابودی شریفترین موجودات؛ سرمستی به صورت اشتیاق کور (یا کینه) نسبت به برخی موجودات انسانی یا نسبت به دورانی معین؛ هنر برای هنر و «دانش محض» به عنوان حالات تخدیر آلود».
در واقع، بشر غربی به سبب تضاد و تباین مسیحیت با عقلانیت، راهی جز توسل به تخدیر برای رهایی از اندیشه درباره هستی نداشته است. تفاوت اساسی اسلام ناب و مسیحیت تحریف شده در همینجاست که عقل و ایمان در مسیر تکامل، همواره در تلائماند، نه تباین. این است که جامعه اسلامی، بر خلاف جوامع غربی، هرگز دچار خلاء اقتدار الهی نمیشود که گرفتار بحران هیچانگاری شده و نهایتا برای رهایی از آن، به تخدیر متوسل شود. لذا وسایل تخدیر جمعی که امروز تبدیل به یکی از مهمترین ابزارهای مدیریت سیاسی در غرب شدهاند، در جامعه اسلامی مردود و ناکارآمدند. انسانی را که مسیرش روشن، هدفش معلوم و مرجع بایدها و نبایدهایش مشخص و مقتدر و در تلائم با عقل است، نمیتوان با اسبابی که یک انسان پوچانگار مدیریت میشود، تحت فرمان درآورد و به مسیر دلخواه کشاند. جان کلام اینکه وسائط "سرمستی" ابزار براندازی مناسبی در یک جامعه مسلمان نیست؛ دنبال راه بهتری باشید!
#سید_یاسر_جبرائیلی
🇮🇷 @Emam_kh