🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸
بسم الله الرحمن الرحيم
🌹 آيه 175 سوره آل عمران
🌸 إِنَّمَا ذَلِكُمُ الشَّيْطَانُ يُخَوِّفُ أَوْلِيَآءَهُ فَلَا تَخَافُوهُمْ وَخَافُونِ إِنْ كُنْتُم مُّؤْمِنِينَ
🍀 اين فقط شيطان است که دوستان خود را می ترساند، پس از آنها نترسید و فقط از من بترسید اگر ایمان دارید.
🌷 #شیطان: به هر موجود شروری، شیطان گفته می شود چه از جنس انسان باشد چه از جنس جن باشد.
🌷 #یخوف: می ترساند
🌷 #أوليآءه: دوستانش
🌷 #خافون: از من بترسيد
🔴 #شأن_نزول_آيه: این آیه بعد از جنگ احد و همانند دیگر آیات سوره آل عمران در مدینه نازل شده است این آیه شیطان شدن #انسان را به نمایش می گذارد. بعد از جنگ احد ،شخصی به نام نعیم بن مسعود دل مسلمانان را خالی می کرد و می گفت اگر دوباره به جنگ با مشرکان بروید شکست خواهید خورد و کارتان تمام خواهد شد.
🌸 #قرآن عمل او را یک عمل شیطانی می نامد. به هر موجود شروری چه از جنس انسان باشد چه از جنس جن باشد شیطان گفته می شود. إنما ذلكم الشيطان يخوف أوليآءه: اين فقط شيطان است که دوستان خود را می ترساند. منظور از #شیطان در این آیه نعیم بن مسعود است که منافق است و منظور از أوليآءه: دوستان نعیم بن مسعود که منافق هستند. نعيم بن مسعود آنها را می ترساند تا دوباره به #جنگ نروند. سپس خداوند در این آیه خطاب به مسلمانان می فرماید: فلا تخافوهم و خافون إن کنتم مؤمنين: پس از آنها نترسید و فقط از من بترسید اگر ایمان دارید.
🔴 #معناى_ترس_از_خدا_چیست
- خدا ترسی ندارد و #خداوند کانون محبت است و سرشار از لطف و مهربانى است. وقتی خداوند می فرماید از من بترسید یعنی از این بترسید که من را از دست بدهید و تنها و بی یاور شوید. آن چیزی که سبب می شود ما انسانها خداوند را از دست بدهیم انجام دادن گناهان است.
🔹 پيام های آیه175سوره آل عمران 🔹
✅ هرگونه شایعه اى كه مایه ى ترس و یأس مسلمانان گردد، شیطانى است.
✅ شیوه ى #ترس و #تهدید، سیاست دائمى قدرت هاى شیطانى است. «یخوّف»
✅ افراد ترسوى میدان هاى نبرد، یار شیطان و تحت نفوذ #شیطان هستند.
✅ #مؤمنان_شجاع، از ولایت شیطان دور هستند.
✅ #ترس_از_خدا، زمینه ى فرمان پذیرى و ترس از غیر خدا، زمینه ى فرمان گریزى است.
✅ #مؤمن_واقعى از غیر خدا نمى ترسد و مى داند كه ایمان از شجاعت جدا نیست.
تفسیر_یک_دقیقه_ای_قرآن
🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸
17.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 کدام واکسن بهتر است؟ ایرانی یا آمریکایی؟
🔹توضیحات یک متخصص در مورد مزیت ها و تفاوت های افتخار آمیز واکسن های ایرانی به نسبت واکسن هایی مثل فایزر!
@Emam_kh
‼️خمس خانه مورد نیاز
🔷س 5456: شخصی #مسکن_مورد نیاز را تهیه نموده ولی نمی تواند در آن سکونت کند، و یا مدتی آن را #اجاره داده است، سپس از سکونت در آن منصرف می شود و آن را می فروشد، بر فرض که در این مدت، #سال_خمسی بر آن گذشته باشد، حکم خمس آن چگونه است؟
✅ج: سکونت شرط نیست و همین که مورد نیاز و در #شأن او باشد، با گذشت سال خمسی بر آن، #مؤونه محسوب شده و #خمس ندارد حتی اگر پس از فروش باشد.
@Emam_kh
💎معنای درست حجاب در نگاه رهبر انقلاب
❣رهبر معظم انقلاب در مهر سال ۷۷، با بانوان اندیشمند دیدار كردند و در جريان آن نظر خود را درباره سخنان فرزند شهید، خانم بهاره رنجبران که دربارهی حجاب صحبت کردند، این گونه بیان کردند:
💢 دیدگاه غربیها نسبت به روابط زن و مرد عمدتاً ناظر به روابط و علاقات و نوع معاشرت زن و مرد است. جهانبینی آنها از مسائل انسان سرچشمه میگیرد، البته چیزی روبنایی است.
✅ دید اسلامی در زمینهی مسائل حجاب، بسیار دید خوب و روشنی است. چه تعبیر خوبی شما دارید! میگویید: «ما با این حجاب، احساس آسایش میکنیم و این لباس مشارکت ماست»!
💯💯 بله؛ کاملاً تعبیر درست و خوبی است. این، دیدگاهِ کاملاً صحیحی است. این را هرچه بیشتر بیان کنید و بگویید، بهتر است.
۱۳۷۷/۰۷/۱۸
🗓 ویژه هفته عفاف و حجاب
❣زن، خانواده و سبک زندگی در نگاه رهبرانقلاب
#حجاب
#نجابت_ایرانی
@Emam_kh
📛 وزیر هتل نشین نیرو !!!
دو سوئيت كامل در اختيار ايشان بوده است هر سوئيت شبی ٥ ميليون تومان با ساير خدمات ماهيانه ٤٠٠ ميليون تومان براي جمهوری اسلامی هزينه داشته كه جمع ان در سال نزدیک به پنج ميليارد تومان و در چهار سال ٢٠ ميليارد تومان ، چونكه ايشان تمايلي نداشتند در واحد هاي سازماني وزرات نيرو اقامت داشته باشند!!!
نامبرده از طريق بنياد باران توسط اقای خاتمي و جواد امام به اقای روحانی معرفی و ايشان كه مقيم كشور المان بودند به ايران تشريف میاورند. زن و بچه هم در طول اين مدت در كشور المان تشريف دارند !! چند روز ديگر كه *ماموريت نفوذ* به نحو احسن انجام شد به كشور متبوع خویش بر خواهد گشت!
خواب غفلت دستگاههای امنیتی!
@Emam_kh
این داستان واقعی است
: #آخرینبازدید
#قسمت_پایانی
هیجدهم آذر بود،من بودم و لحظه ای که سالها انتظارش رامیکشیدم!
امشب پایان تمام انتظار کشیدنهاوحسرتهایم بود!
از ته قلبم ناراحت بودم که برای قصاص کسی لحظه شماری میکنم!
من آدم کشتن نبودم!اما افسوس که این قاتلان بیرحم،تقدیر خود را اینگونه رقم زده بودند،من اهل صلح، سازش، مهربانی و عشق ورزی بودم و روحیه من با قتل و قصاص سازگار نبود! این سرنوشت تلخ و شوم را نه من،نه صادق و نه کسی برای دانیال و بقیه رقم نزده بود،این راهی بود که خودشان انتخاب کرده بودند! پلهای پشت سرشان را خراب کرده بودند و هیچ راه بازگشتی نبود!با وجود تمام نامهربانیها و نامردیهایشان،از مخاطبان و حامیان خواهش میکردم فحش ندهند و به هیچکدامشان توهین نکنند!
پیج خانواده قاتلان،استوری میگذاشتند و عکس هر سه جانی را بارگزاری میکردند که قسمت این بود ما ایستاده بمیریم !
و یا با توهین به ما و نفرین ما سعی میکردند جو روانی بوجود بیاورند و ما را در تصمیم مردد کنند!
شب فرارسید. و ما به سمت زندان میاندوآب به راه افتادیم!در تمام مسیر به این فکر میکردم که چگونه شهر مهاباد دو دوست مانند استاد هیمن شاعر و استاد هژار را در آغوش خود پرورانده که دوستی بی مثالشان زبانزد عالم بوده و رفاقتشان هنرمندان و ادیبانی خلق کرد که مایه افتخار نه تنها مردم کرد بلکه فخر و ارزش تمام جامعه هنر و فرهنگند و زیر آسمان همین شهر قاتلانی بیرحم و جانی بنام دانیال و کمال و سید پرورش یافته اند که شرف راخورده اند و مردانگی را قورت داده اند! کاش میشد ،علت این تفاوتها را یافت،این فاجعه های وحشتناک را ریشه یابی کرد تا دیگر هیچ مادری داغ فرزندش نبیند و این جنایات هیچوقت تکرار نشود!یقین دارم درد و داغ داشتن همچین فرزندانی، از داغ مرگ فرزند بدتر است! در فکر فرو رفته بودم که با صدای علی بخود آمدم.
+فریبا!فریبا!کجایی تو خانوم؟به چی فکر میکنی؟حالت خوبه؟
-(بخود آمدم ،نفس عمیقی کشیدم و گفتم):خوبم،خوبم عزیزم،چیزی نیس!
مسئولان دادگاه ،قبلا به خانواده دانیال اطلاع داده بودند که هرگونه رفتار دور از شان و قانون عواقب بدی برایشان خواهد داشت،بهرحال با همراهی پلیس ویژه از راه فرعی راه افتادیم و ساعت ۴ شب به میاندوآب رسیدیم.
لحظات به کندی میگذشت،مارا به داخل حیاط زندان هدایت کردند و چون هنوز موعد مقرر فرانرسیده بود،منتظر ماندیم!
تا لحظه موعود از سی ام شهریور ۹۶ تا لحظه اعدام را مرور کردم،انگار سالها گذشته بود!این سه سال برما،چقدر سخت گذشت!سربلند کردم،به صورت پرچین و موهای سفید علی نگاه کردم،علی متوجه نگاهم شد،دستم را محکم گرفت و گفت:به خدا توکل کن!
مظلومیت چهره علی را نگاه میکردم، در این چند سال بارها در خلوت خود برای صادق، گریسته بود.دیشب هم به خیال اینکه من خوابم،تا صبح خواب به چشمش نیامد وتا وقت نماز صبح،تنهایی،آرام و درسکوت میگریست!
لحظه موعود رسید!
دانیال را آوردند،سرش به زیر افکنده بود،چشمانش رو به زمین بود و کسی را نگاه نکرد،حتی طلب بخشش هم نکرد!
انگار اعدام کمال را شنیده بود و مطمئن بود کار خودش هم تمام است ،برای همین نمیخواست طلب بخشش کند!
مسئول اجرای حکم پرسید:آیا حاضرید در رای و نظر خود تجدید نظر کنید و دانیال د را ببخشید؟؟
به چشمانش چشم دوختم،نگاهمان در هم تلاقی کرد،به چشمانش چشم دوختم (مگر میشد راحت مردی را که روی شیطان را سفید کرده بود و آبروی رفاقت و مردانگی و شرف را برده بود،ببخشم؟ مگر میشد ان سیاهدل و نامرد که هنوز هم از چشمانش حسادت و کینه و شرارت میبارید را ببخشم؟) قاطعانه گفتم:
نه!
و اخرین نگاه پر از شرارتش، برای همیشه بردار اعدام خشکید!
تمام شد،پرونده صادق بسته شد!
خانواده دانیال پشت درهای زندان میاندوآب،جنازه پسرشان را تحویل گرفتند وتمام شد.همه چی تمام شد ....
سبک تر شدم،حضور صادق را برای لحظه ای در کنارخود حس میکردم.همان شب به سمت مهاباد برگشتیم.شهر دیگر بوی خون و مرگ نمیداد،مهاباد ، کانون زیبای فرهنگ و هنر زیباتر از همیشه بنظر میرسید!
مستقیم به سمت آرامگاه صادق رفتیم.فاتحه خواندیم و به سمت خانه برگشتیم.
دفتر خاطرات صادق را باز کردم و در صفحه آخرش نوشتم،
امشب،نه یک مادر،
نه یک شهر،
که یک ایران آرام گرفت..
# پایان
✾࿐༅💙💎💙༅࿐
✨﷽✨
🔴هر کس گمانش به خدا خوب باشد، ناامیدش نمیکند
✍مردی ثروتمند کارگرانش را برای صرف شام فراخواند. بعد از مراسم، جلوی آنها یک جلد قرآن و مقداری پول گذاشت و از آنها پرسید: قرآن را انتخاب میکنند یا پول؟!
به نگهبان مجموعه تجاری گفت: یکی را انتخاب کند.
نگهبان گفت: خیلی دلم میخواهد که قرآن را انتخاب کنم ولی قرآن خواندن را نمیدانم پس پول را میگیرم که فایدهاش برایم بیشتر است و پول را برداشت.
از کشاورزی که باغچهها را آب میداد خواست یکی را انتخاب کند.
کشاورز گفت: زنم مریض است و نیاز به پول دارم، اگر مریضی همسرم نبود حتما قرآن را انتخاب میکردم ولی فعلا پول را انتخاب میکنم.
مرد ثروتمند نوبت را به آشپز داد که کدام را انتخاب میکند؟ آشپز گفت: من تلاوت قرآن را خیلی دوست دارم ولی من دائم مشغول کار هستم، وقتی برای قرائت قرآن ندارم، پول را بر میدارم.
نوبت رسید به پسری کارگر که خیلی فقیر بود. پسر گفت: درسته که من نیاز دارم، خیلی هم نیاز دارم ولی من قرآن را انتخاب میکنم.
قرآن را برداشت و بوسید. مرد ثروتمند لبخندی زد و گفت که قرآن را باز کند.
پسر قرآن را باز کرد و دو پاکت دید. با اجازه مرد ثروتمند، یکی از پاکتها را باز کرد. مبلغ زیادی داخل پاکت بود. و در پاکت دوم وصیتنامهای بود که او را وارث اموال و دارایی خودش کرده بود چون او فرزندی نداشت و همسرش نیز فوت کرده بود.
مرد ثروتمند گفت: هر کس گمانش به خدا خوب باشد، ناامیدش نمیکند.
رويگردانی و اعراض از ياد خدا عامل اصلی تنگدستی و سختی در زندگی انسانهاست:«وَمَنْ أَعْرَضَ عَن ذِكْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنكًا وَنَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ أَعْمَى»
📚سوره مبارکه طه، آیه ۱۱۴
🍁☘🍁☘🍁
💎 در بند جلوهگری
❣ حضرت آیتالله خامنهای:
💢«در رژیم گذشته زن را وادار می کردند که به وسیلهی جلوهگری، برای خویش یک شخصیت کاذب درست کند. آیا جنایتی بزرگتر از این نسبت به زن وجود دارد که سر او را با آرایش و مُد و طلا و زیورآلات بند کنند و نگذارند در میدان سیاست و اخلاق و تربیت وارد بشود؟»
۱۳۶۸/۱۰/۲۶
@Emam_kh