🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹
بسم الله الرحمن الرحیم
🌹 آیه ۷۷ سوره مائده
🌸 قُلْ يَآ أَهْلَ الْكِتَابِ لَا تَغْلُوا فِي دِينِكُمْ غَيْرَ الْحَقِّ وَلَا تَتَّبِعُوٓا أَهْوَآءَ قَوْمٍ قَدْ ضَلُّوا مِنْ قَبْلُ وَأَضَلُّوا كَثِيرًا وَضَلُّوا عَنْ سَوَآءِ السَّبِيلِ
🍀 ترجمه: بگو: ای اهل كتاب! به ناحقّ در دینتان غُلوّ نكنید، و از هوس های گروهی كه یقیناً پیش از این گمراه شدند و بسیاری را گمراه كردند و از راه راست دور شدند پیروی نكنید.
🔹 پیام های آیه ۷۷ سوره مائده 🔹
🌷 #لَا_تَغْلُوا: از حد تجاوز نکنید
🌷 #لا_تَتَّبِعُوا: پیروی نکنید
🌷 #أَهْوَآء: هوا و هوس ها
🌷 #ضَلُّوا: گمراه شدند
🌷 #أضَلُّوا: گمراه کردند
🌷 #سَوَآءِ_السَّبِيل: راه راست
🌸 این آیه در مدینه نازل شده است. در اين آيه به پيامبر اسلام «صلّى اللّه عليه و آله» دستور مى دهد كه به دنبال روشن شدن اشتباه اهل كتاب در زمينه خدا دانستن #مسیح که نوعی غُلوّ برگرفته از افکار شرک آلود جمعیت های قبلی است ،در باره پيامبران الهى با استدلالات روشن از آنها دعوت كند كه از اين راه رسماً بازگردند و مى فرماید: «قُلْ يا أَهْلَ الْكِتابِ لا تَغْلُوا فِي دِينِكُمْ غَيْرَ الْحَقِّ: بگو ای اهل کتاب! به ناحق در دینتان از حد تجاوز نکنید» منظور از اهل کتاب #یهود و #نصارا است. غُلوّ نصارا روشن است و امّا در مورد غُلوّ يهود كه خطاب «يا اهل الكتاب» شامل آنها نيز می شود بعيد نيست كه اشاره به سخنى باشد كه در باره #عُزير، پيامبر خدا مى گفتند و او را فرزند خدا مى دانستند.
🌸 از آنجا كه سر چشمه غُلوّ، غالباً پيروى از هوى و هوس گمراهان است، براى تكميل اين سخن مى فرماید: «وَ لا تَتَّبِعُوا أَهْواءَ قَوْمٍ قَدْ ضَلُّوا مِنْ قَبْلُ وَ أَضَلُّوا كَثِيراً وَ ضَلُّوا عَنْ سَواءِ السَّبِيلِ: و از هوس های گروهی که به طور یقین پیش از این گمراه شدند و بسیاری را گمراه کردند و از راه راست دور شدند پیروی نکنید» اين جمله اشاره به چيزى است كه در تاريخ #مسيحيّت نيز منعكس است كه مسأله تثليث و غُلوّ درباره مسيح علیه السلام در قرون نخستين مسيحيّت در ميان آنها وجود نداشت بلكه هنگامى كه بت پرستان هندى و مانند آنها به آيين مسيح پيوستند، چيزى از بقاياى آيين سابق را كه تثليث و شرک بود به مسيحيّت افزودند.
🔹 پیام های آیه ۷۷ سوره مائده 🔹
✅ در همه ى #ادیان، باید مرزهاى فكرى و عقیدتى حفظ شود و درباره شخصیّت ها غلوّ ممنوع است.
✅ غلوّ تنها درباره #عیسى علیه السلام نبود. بعضى از یهود هم درباره «#عُزَیر» غلوّ كرده، او را پسر خدا مىدانستند.
✅ علوم و هنرهاى باستانى ارزش دارد، ولى افكار و عقاید كهن نیاكان كه بر اساس هوس هاست و پایه اى ندارد، بى ارزش است و نباید پیروى نمود.
✅ #گمراهى مراحلى دارد: ابتدا انسان خود گمراه مى شود، «ضلّوا» سپس دیگران را گمراه مى كند، «اضلّوا» كم كم از هدایت به حقّ براى همیشه باز مى ماند.
🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹
🔰 ظلم گرگهای خونخوار
🔻 رهبر انقلاب: این کارهای عربستان است، در یک روز هشتاد نفر را گردن بزنند، هشتاد تا جوان را، حتّی نوجوان را؛ این قضایا را وقتی انسان نگاه میکند، احساس میکند که در دنیا چه ظلمی حاکم است. دنیا دست چه گرگهای خونخواری است. ۱۴۰۱/۱/۱
@Emam_kh
‼️ عید نوروز
🔷 س ۵۸۱۵: نظر حضرت عالی راجع به عید نوروز چیست؟ آیا همانند عیدهایی که مسلمانان آن ها را جدی می گیرند مثل عید فطر و قربان، از نظر شرعی ثابت شده است یا این که فقط روز مبارکی محسوب می شود مثل روز جمعه و مناسبت های دیگر؟
✅ ج: هرچند نصّ معتبری مبنی بر این که عید نوروز از اعیاد دینی یا ایام مبارک شرعی باشد، وارد نشده است، ولی جشن گرفتن و دید و بازدید در آن روز، اشکال ندارد، بلکه از این جهت که صله رحم می باشد مستحسن است.
@Emam_kh
⭕️ هشدار شدیدالحن فرمانده کل سپاه به صهیونیستها
سرلشکر سلامی:
🔹صهیونیستها مراقب باشند ما فقط تشییع جنازه و مجلس ترحیم برای شهیدانمان نمیگیریم بلکه انتقام آنها را بلافاصله خواهیم گرفت.
🔹این پیام جدی و واقعی است و اگر دوباره تکرار شود مجبور به تجربه مجدد حمله موشکی سپاه خواهید بود و باید طعم تلخ ضربات موشکها را تحمل کنید
@Emam_kh
رمان #بغض_محیا
قسمت صدوهفتادویکم
حس مطبوع گرماي داخل ماشین انگار میان شریان هایم هم رسوخ کرد...
نگران نگاهی به من که سرم را روي پشتی صندلی رها کرده بودم انداخت...
- خوبی محیا؟!...
با این وضع و روز حتما سرما میخوري...
بریم دکتر...
هول زده به سمتش برگشتم...
- نه ممنون میرم خونه لباس عوض میکنم،چیزي نمیشه...
ضربه ي آرامی با انگشتش روي فرمان زد...
امیدوارم...
و در دل با خود گفتم...
- همین مونده با بردیا کیانراد پاشم برم دکتر...
به سمتم برگشت...
- به چپ بپیچم دیگه؟!...
- بله ممنونم بازم...
مسیرتون دور شد...
خندید...
این چه حرفیه...
به هر حال وظیفم بود...
متعجب به سمتش برگشتم...
- شما در قبال من چه وظیفه اي دارید استاد؟!...
خنده ي تلخی کرد...
از همان ها که جذابیتش را هزار برابر میکرد...
و دل هر دختري را به جز من میلرزاند...
- آدمها در قبال احساسی که در درونشون هست مسئولن محیا...
و حرفش انگار درون من جنگ به پا کرد...
من در قبال احساسی که به امیرعباس در دل داشتم،مسئول بودم و اصلا وجودش را نهی میکردم؟!...
سنگینی حرفش انگار زبان منهم کوتاه کرده بود...
که تا رسیدن به مقصد حرفی نزدم...
به خانه که رسیدیم با دو خودم را به داخل خانه رساندم...
و تضاد گرماي ماشین و سرماي بیرون باعث شده بود لرز کنم...
وقتی رسیدم با عمه که سر گاز پخت و پز میکرد مواجه شدم...
- سلام عمه جون...
به سمتم برگشت و روي گونه اش کوبید...
- خاك به سرم محیا...
این چه قیافه ایه؟!...
چادر از سرم کشیدم...
-چیزي نیست بارون میومد خیس شدم...
خونه چقدر خلوته؟!...
شانه اي بالا انداختم...
"- چه میدونم والا سر برگردوندم دیدم همه رفتن دنبال کاراشون...
من موندم و مامانت که پیش پاي تو رفت خرید"...
آقاجون کجاست؟!...
- رفته حجره،مثل اینکه امیرعباس براش کار پیش امده ..سري تکان دادم و میدانستم...
که عمو ها و زن عموها هر کدام امشب مهمان بودند...
که از جا پریدم با دري که به شدت باز شد...
چشمان به خون نشسته ي امیرعباس اولین چیزي بود که دیدم و ترس را در دلم انداخت...
و ناخودآگاه باعث شد که لکنت بگیرم...
- س...
سلام...
نگاه خیره اش هنوز رویم بود...
به سمتم آمد و من ناخودآگاه عقب رفتم...
ٖٖ بند پایی که به دست تو بود تاج سر است
من از این بند نخواهم به در آمد همه عمر عمه با
شنیدن صداي در دستانش را خشک کرد و بیرون آمد...
زمانی رسیدکه امیرعباس روي صورتم خم شده بود...
و انگشت اشاره اش را جلوي صورتم گرفته بود...
- محیا بهت گفته بودم...
گفته بودم...
که جیغ عمه صدایش را قطع کرد...
" - خاك تو سرم امیرعباس این چه کاریه؟!...
به صاحب اسمت قسم دست بهش بخوره دیگه اسمتم نمیارم"...
امیرعباس کمرش را صاف کرد...
و نگاهی به عمه کرد...
- مادر من کی خواست دست بلند کنه...
یه کم حرف دارم فقط...
و رو به من که همانطور دستانم را حائل بدنم کرده بودم تا زمین نیوفتم،کرد ...
و دستش را پشتم گذاشت و آرام به سمت بالا هولم داد...
بالا...
زود...
که عمه دوباره جیغ زد...
- خاك به سرم امیرعباس...
انگار که کلافه شده بود...
به سمت مادرش برگشت...
- مادر کاریش ندارم...
حرف میزنم فقط...
و دستم را کشید و از پله ها بالا رفتیم...
ادامه دارد...
💖 🧚♀●◐○❀
╭❁━═━⊰✼❆🍃🌹🍃❆✼⊱━═━❁╮
✨بسم الله الرحمن الرحیم ✨
🌹شرح #حکمت48 ( 4 )
🔹 مراحل پیروزی
🔰 در ادامه بحث فکر ، رأی و جَوَلان رأی ، نکاتی باقی ماند . دسته اول از این نکات ، آسیب شناسی تفکّر و رأی است.
🔻مولا علی (علیه السلام) در نهج البلاغه ، شش چیز را عامل آسیب دیدن رأی و نظر درست می داند :
🔸 ۱. لجاجت : در حکمت ۱۷۹ می فرمایند :
« اللَّجَاجَةُ تَسُلُّ الرَّأْيَ » ؛ " لجاجت باعث می شود رأی انسان از بین برود."
🔸۲. دوم اختلاف است. در حکمت ۲۱۵ می فرماید :
« الْخِلَافُ يَهْدِمُ الرَّأْي »
" اختلاف کردن ، رأی و نظر و اندیشه و تصمیم را منهدم می کند. "
🔸۳. سومین مورد، در خطبه ۱۳۸ است و آن عبارت است از اینکه انسان، رأی خود و نظر و فکر خود را محور قرار بدهد و بخواهد دین و قرآن را با نظر خودش تفسیر بکند.
🔻 مولا علی (علیه السلام) در مورد امام زمان (ارواحنا فداه) در زمان ظهور می فرمایند:
« يَعْطِفُ الرَّأْيَ عَلَى الْقُرْآنِ إذَا عَطَفُوا الْقُرْآنَ عَلَى الرَّأْي»
" حضرت در روزگاری که همگان قرآن را به نفع نظر خودشان تفسیر می کنند ، نظرها را به سمت قرآن بر می گردانند."
🎙حجت الاسلام مهدوی ارفع
8.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🛑🎥 روایت دست اول رهبر انقلاب از شوخیها و کلام طنزآمیز امام خمینی در جلسات مختلف
@Emam_kh