🌷 داستان " از عشق تا حوزه "
🌷 فصل ۳ 🍁 ق ۳
🌟 میلم به غذا و زندگی کم شده است
🌟 فکر و خیال ، نابودم کرد
🌟 از یک طرف ، از دخترای فامیل شنیده بودم که او هم ، مرا می خواهد
🌟 از طرف دیگر ، عمو راضی نمی شود
🌟 این بار بی واسطه ، به پیش عمو رفتم
🌟 رفتن من مصادف با سالروز تولد عشقم بود
🌟 آن روزی بود که دختر عمو ، تازه سیزده ساله شده بود
🌟 با عمو و زن عمو صحبت کردم
🌟 اما باز هم مخالفت کردند
🌟 دلیل عمو ، اصلا قانع کننده نبود
👈 مثل کوچکی سن یا اجتماعی نبودن دختر و...
🌟 هر آدم عاقلی می فهمید که اینها فقط بهانه است
🌟 بنده خیلی ناراحت شدم
🌟 احترام گذاشتم و به اهواز برگشتم
🌟 تا مدتها ، حرف از عروسی نزدم
🌟 عید نوروز سال 1389 شد .
🌟 شادی عید دوامی نداشت
🌟 عمو مجید ، مدتی بود که سرطان داشت
🌟 این بیماری بی رحم و بی مروت ،
🌟 روز به روز شدیدتر می شد و ما را محزون تر می کرد .
🌟 26 فروردین شد
🌟 خبر دادند که حال عمو مجید ، خیلی خراب است
🌟 اول صبح به بیمارستان رفتیم
🌟 کسی را نمی گذاشتند داخل شود
🌟 با اصرار فراوان ، یک نفر داخل شد
🌟 یک دفعه به یاد علیزاده هم خدمتی خودم افتادم که در بیمارستان امام کار می کند
🌟 به او زنگ زدم و خواهش کردم که با نگهبان صحبت کند و بگذارد ما برویم ، عمو را ببینیم
🌟 او هم لطف کرد ، با نگهبان صحبت کرد
🌟 نگهبان ، اجازه داد که به دیدن عمو برویم
🌟 نفسای عمو تندتر می زد
🌟 انگار او هم ، مثل قلبِ عاشق و دلتنگ من ، دیگه از این دنیا خسته شده بود .
🌟 وقتی عمو را دیدم ، دلم پریشان شد
🌟 همه به حال او گریه می کردند
🌟 و من به حالِ زارِ خودم
🌟 بدنش ، لاغر شده بود
🌟 صورتش ، مثل گچ سفید
🌟 انگار با نفسهای آخرش ،
🌟 داشت از بچه هایش خداحافظی می کرد
🌟 چشمانش را بست
🌟 و به سوی جانان ، پر زد .
🌟 معشوقه و همدم و همسرش را ، داغدار کرد و رفت .
🌟 عمو مجید یک دفعه رفت ، راحت شد
🌟 ولی همسرش ، تاکنون با بدی ها و بلاهای این دنیای بی وفا ، در حال جنگ است .
🌟 یک روز ،
🌟 آنقدر خسته و بی حواس و دل گرفته بودم
🌟 که دوربین فیلمبرداری ام را
🌟 در یکی از ماشین ها ، جا گذاشتم
🌟 وقتی به خانه رسیدم
🌟 متوجه شدم که دوربین نیست ،
🌟 و این حادثه ، بدتر حالم را گرفت
🌟 فردای همان روز ، با موتور ، به استودیو رفتم
🌟 در فلکه کنار مغازه ام ، ماشینی مرا زد
🌟 تصادف کردم و نقش زمین شدم
🌟 خون زیادی از من رفته بود .
🌟 به خانواده و پدر و برادرانم ، زنگ زدم ، کسی گوشی را برنداشت
🌟 به خانه دایی زنگ زدم ، خاموش بود
🌟 راننده خودش مرا به بیمارستان برد
🌟 خانواده ام بعد از ما آمدند
🌟 دوست نداشتم کسی را ناراحت کنم
🌟 به خاطر همین ،
🌟 با آن حال تصادف و لنگان لنگان راه رفتن ، شوخی هم می کردم و می خندیدم
🌟 اما دلم پر از آه و غصه و غم بود .
🌟 دریایی از اندوه بود
🌟 طوفانی از بلا بود
🌟 کوهی از اشک بود...
🌷 داستان " از عشق تا حوزه "
🌷 فصل ۲ 🍁 ق ۴
🌟 جواب رد عمو ، داغونم کرده بود
🌟 نمی دونستم چکار کنم
🌟 برای حل مشکلم به امام رضا متوسل شدم
🌟 به سرعت ، به طرف مشهد راه افتادم
🌟 من تا آن وقت ، اصلا مشهد نرفته بودم
🌟 برای اولین بار ، آن هم نه برای زیارت بلکه برای ازدواج ، دارم پیش امام رضا می روم
🌟 چون از یکی از منبری ها شنیده بودم
🌟 که ایشان در بحث ازدواج ، خیلی زود حاجت میدهند
🌟 من هم به این دلیل به مشهد رفتم
🌟 روبروی ضریح ایستادم
🌟 بغضم ، نای حرف زدن نمی دهد
🌟 آرام آرام اشکم جاری شد
🌟 ناگهان به گریه و هق هق افتادم
🌟 بعد از اینکه آرام شدم
🌟 نگاهی به ضریح کردم و گفتم :
🌹 آقاجان !
🌹 من عاشق کور و بی مغز نیستم
🌹 به چیزی هم که مال من نیست ، اصرار نمی کنم
🌹 اگر دختر عمو ، قسمت من نیست
🌹 باشه ، ولی خواهشا دلم و آرام کن
🌟 احساس آرامش ، همه وجودم را گرفت
🌟 فرداش ، بازم به سمت حرم رفت
🌟 به ضریح چسبیدم و گفتم :
🌹 آقا جان ، خودت یک بانوی متدین و با حیا به من بده .
🌟 به اهواز برگشتم
🌟 و چند روز بعد هم ، به قم سفر کردم
🌟 تا وضع خانه ها و اجاره ها را بدانم
🌟 دیگه نمی خواستم اهواز بمانم
🌟 هوای اهواز ، برام سنگین و خفه کننده شده بود
🌟 در اولین فرصت به قم آمدم
🌟 نهار را در منزل آقای حسین ساجد پور ، خوردم و شب به سمت حرم رفتم
🌟 به صورت اتفاقی ، پسر دایی محسن و مصطفی را ، در حرم دیدم
🌟 آقا محسن ، طلبه آنجا بود
🌟 و آقا مصطفی ، برای دوره آموزشی از طرف سپاه ، آمده بود
🌟 شب را ، در حوزه و حجره آقا محسن ، خوابیدم
🌟 فرداش ، ۲۸ مهر ۱۳۸۹ بود
🌟 به سراغ بنگاه های املاکی رفتم و قیمت خانه ها را گرفتم
🌟 خیابان ها ، شلوغ و پر از عکسهای امام خامنه ای بود
🌟 شیشه های مغازه ها ، شیشه های ماشین ها و در و دیوار ، پر از پوستر های رهبری بودند
🌟 از راننده ها پرسیدم چه خبر است ؟
🌟 گفتند : دو روز دیگر ، قرار است امام خامنه ای ، به قم بیایند
🌟 خیلی دوست داشتم که بمانم و رهبر عزیزم رو ببینم
🌟 ولی چون کار داشتم ، نتوانستم بمانم و آقای عزیزتر از جانم را ببینم .
🌟 همان روز به اهواز برگشتم
🌟 من رفتن به مسجد و شرکت در نماز جماعت را ، خیلی دوست داشتم
🌟 یک روز ، مثل همیشه ، به مسجد و نماز جماعت رفتم
🌟 ناگهان ، یک پسر خوش سیمایی را ، در مسجد دیدم
🌟 تاکنون در مسجد ، او را ندیده بودم
🌟 و نمی دانستم ، پسر کیست
🌟 نگاهم ، حرکات و شیطنت های او را تعقیب می کرد
🌟 مات و مبهوت ، نگاهش می کردم
🌟 با لبخندی ، ته دلم گفتم
🇮🇷 اگر این پسر ، خواهر دارد
🇮🇷 بروم خواستگاری و او را بگیرم ،
🇮🇷 حتما خواهرش مثل خودش ، زیبا و تودل برو هست .
🌟 پدر ، چندتا دختر نشان کرده بود
🌟 و مادر هم چندتایی را
🌟 مادر بزرگ و بعضی عمه ها هم ،
🌟 هر کدام ، یکی را برای من ، زیر سر داشتند .
🌟 به خاطر اینکه دل هیچ کدام نشکند
🌟 یک سری شرط گذاشتم .
🌟 با توجه به آن شرایط ،
🌟 عمه منا ، یکی از شاگردان خود را ،
🌟 که در آرایشگاه زنانه کار می کند
👈 به پدر معرفی کرد .
🌟 که بعدها فهمیدم
🌟 آن دختر ، خواهر رفیقم در دوران مدرسه هست ،
🌟 یک زمانی ، با آن پسر ، همکلاسی بودیم
🌟 با اوصافی که عمه گفته بود ، پدر پسندید
🌟 دوم آذرماه بود
🌟 به خانه آنها ، برای خواستگاری رفتیم
🌟 همین که وارد شدیم
🌟 یک پسری در را باز کرد
🌟 که از دیدنش ، تعجب کرد بودم
👈 خدای من باورم نمیشه....
🍁 ادامه دارد ......
📝 نویسنده : حامد طرفی
5.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یاامام_الرئوف🌺
بیمارم و دنبـال شفـا آمده ام
محتاجم و در پے عطا آمده ام
سوگند بہ تڪ تڪ ڪبـوترهـایٺ
با آرزوی ڪرب_و_بلا آمده ام
🕊 صـلوات_خاصه ( امام_رضا_علیه السلام) ✵به نيت خشنودي آن حضرت ✵و بر آورده شدن حاجات✵.
بِسْمِ_اللّٰهِ_الرَّحْمٰنِ_الرَّحیٖم
•❥•➼═❧═───┄✧✦
۩﷽• #اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى عَلِيِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا الْمُرْتَضَى الْإِمَامِ التَّقِيِّ النَّقِيِ ๑۩﷽
•❥• بارالها درود و رحمت فرست بر على بن موسى الرضا پسنديده پيشواى پارسا و منزه
•❥•➼═❧═───┄✧✦
۩﷽• وَحُجَّتِكَ عَلَى مَنْ فَوْقَ الْأَرْضِ وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرَى الصِّدِّيقِ الشَّهِيدِ ๑۩﷽
•❥• وحجت تو بر هر كه روى زمين است و هر كه زير خاك بسيار راستگو و شهيد
•❥•➼═❧═───┄✧✦
۩•﷽ صَلاَةً كَثِيرَةً تَامَّةً زَاكِيَةً مُتَوَاصِلَةً مُتَوَاتِرَةً مُتَرَادِفَةً كَأَفْضَلِ مَا صَلَّيْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ أَوْلِيَائِك َ๑۩﷽
•❥• درود و رحمتى فراوان و كامل و با بركت و متصل و پيوست و پياپى و دنبال هم همچون بهترين رحمتى كه بر يكى از اوليائت فرستادى.
•❥•➼═❧═───┄✧✦
✵ خدایازیارتش در دنیا و شفاعتش در عقبی نصیبمان بگردان
❁ الهـے آمیݧ التمـاس دعـا❁
صلوات
@Emam_kh
🌸🍃﷽🌸🍃
✍ شکستِ جذاب
اگر تو زندگیت؛↶
☜به چیزی نرسیدی یا چیزی رو از دست دادی،
☜یا درگیرِ یک مشکلی شدی،
❌اصلا نگو؛↶🤐
😣 چقدر من بدشانسم❗️
😥 چقدر من بدبختم❗️
😭 خدا منو دوست نداره❗️
✅ تو اینجور موقعها به جای تکرارِ این کلمات، برو آیه ۲۱۶ سوره بقره رو خوب با خودت مرور کن.
👇👇👇
🕋 وعَسَی أَنْ تَکْرَهوا شَیئاً وَ هُوَ خَیرٌ لَکُمْ و عَسَی أَنْ تُحِبُّوا شَیئاً وَ هُوَ شَرٌّ لَکُمْ.
✨چه بسا چیزی را دوست نداشته باشید و در آن خیر شما باشد.
✨و چه بسا چیزی را دوست داشته باشید، حال آنکه خیرِ شما در آن نیست.
👇👇👇
✅ اگر این آیه رو برای خودت تکرار کنی و با اعماق وجودت درکِش کنی، خیلی از شکستها برات جذاب و شیرین میشه.😌
🔚 و به این نتیجه میرسی که؛↶
خوشبختی و خوششانسی، به معنیِ رسیدن به خواستهها نیست.❌
🗣 باید تسلیمِ فرمانِ خدایی باشیم، که #خیر و صلاح ما رو میدونه.👇
🕋 وأللّهُ یَعْلَمُ أَنْتُمْ لا تَعْلَمُونْ
✨«و خدا میداند، و شما نمیدانید»
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اگه خوشتان اومد....
برای تعجیل فرج مهدی فاطمه (سلام الله) صلوات بر محمد وآل محمد.
🌸🍃 اللهم_صل_علی_محمد_وآل_محمدوعجل_فرجهم🌸🍃
@Emam_kh
🔴 از رفراندوم حاج قاسم تا رفراندوم ابومهدی
🔹واقعیت این است جوامع اسلامی طی دو سه قرن گذشته، بعلت گرفتاری به حکام فاسد و بیعرضه در مواجهه با تمدن جدید غرب و نظامهای استعماری، دچار انفعال و وابستگی شدید سیاسی و اقتصادی و فرهنگی شدهاند.
🔸تفکر و تز "توسعه وابسته" نه فقط در ایران که در سراسر کشورهای مسلمان همچون مصر، #عراق، حجاز و عربستان، ترکیه و سایر ممالک اسلامی نهادینه شده است و طیفی در جوامع اسلامی شکل گرفته است که عمدتاً دانشآموخته دانشگاههای اروپایی است و معتقد است برای حل مشکلات اقتصادی و اجتماعی راهی جز پیروی از غرب و نسخههای غربی و کپی برداری از ساختارهای غربی نیست!
🔹جمهوری اسلامی با هدف قرار دادن همین تز، ایده جدیدِ "ما می توانیم" را مطرح ساخت و موجب امیدواری سایر ملتها شد و این ما میتوانیم را در خیلی از عرصهها به نمایش گذاشت. اما آن تفکر بیمارگونه، هنوز در دنبالههای غرب در ایران جاری و ساری است تا جائیکه امروز نماینده این طیف در کسوت ریاست جمهوری ایران بعد از دستاویز شدن ۶،۷ ساله به غرب، به صراحت میگوید: " #من_بلد_نیستم بدون ارتباط با دنیا[آمریکا و اروپا] مشکلات اقتصادی کشور را حل کنم"!
🔸سالهاست ما در ایران گرفتار این جریان فکری هستیم؛ با همین نظر ، از قدرت هستهای کشور عبور کردند و سالها حرف از رفراندوم میزدند برای عبور از قدرت موشکی و اقتدار منطقهای ایران پیشنهاد رفراندم میدادند!
🔹تشییع چندده میلیونی #حاج_قاسم_سلیمانی به عنوان نماد اقتدار بینالمللی و نفوذ منطقهای ایران نشان داد که مردم ایران به هیچ وجه از اقتدار دفاعی و منطقهای خود نخواهند گذشت و در احترام به نماد این سیاست راهبردی تمام قد میایستند!
🔸بعد از شهادت حاج قاسم سلیمانی و ابومهدی المهندس فرمانده حشدالشعبی، نه تنها ایران بلکه حس انتقام از آمریکا را در سراسر جهان اسلام بالاخص عراق بوجود آمد. مطالبه خروج آمریکا از عراق به مطالبه اول گروه های سیاسی عراق تبدیل و طرح آن در مجلس تصویب و دولت ملزم به اجرای این تصمیم شد.
🔹تجمع میلیونی مردم عراق علیه حضور نظامی آمریکا در این کشور را میتوان رفراندوم ابومهدی دانست. حاج قاسم و ابومهدی رفراندوم بزرگی در ایران و عراق برگزار کردند که دولتها و خاک کشورهای مسلمان، نباید وابسته به آمریکا و قدرتهای استکباری باشد. آیا این رفراندوم را میبینید؟
🔸آیا غربگرایان ایران و عراق حاضرند و این تنفر عمومی ملتها از آمریکا را ببینند؟
داوود_مدرسی_یان
@Emam_kh
تکنیک درمان واریس_پا
✍ اگر رگها ریز باشنـد شبی ۱ قاشق مربا خوری اسپند خوراکی با ۱ لیوان آب بخورید (به مدت ۴۰ شب)
🔺نکته:
⇦✨ اسپند را نباید اصلا جوید باید قورت داده شود
@Emam_kh
سس شکلاتی کاربردهای زیادی داره از جمله برای روی کیک، تزیین دسرها و روی بستنی، تزیین میوه هایی مثل توت فرنگی و موارد متعدد دیگه
سس شکلات
شیر 1 پیمانه
پودر کاکائو 25 گرم
آرد سفید 2 ق چ
شکر دانه ریز 70 گرم
کره 30 گرم
وانیل یه ذره
نمک یه ذره
آرد و پودر کاکائو رو الک کنید و توی ظرفی بریزید. شکر رو اضافه و مخلوط کنید. بعد شیر سرد و وانیل و نمک رو بریزید و خوب هم بزنید. روی حرارت کم بذارید و 4 دقیقه مرتب هم بزنید تا شکر حل بشه..بعد کره رو اضافه و به هم زدن ادامه بدین تا کره آب بشه. از روی حرارت بردارید.
کمی که از داغی افتاد بذارید توی شیشه دربسته توی یخچال.
نکته:
چند ساعت قبل از مصرف از یخچال بیرون بیارید تا روان تر بشه.
اگر غلظتش براتون زیاده میتونید کمی شیر اضافه کنید.
این سس را در شیشه دربسته توی یخچال میتونید تا یک ماه نگهداری کنید.