eitaa logo
پیروان امام خامنه ای 🇮🇷
2.1هزار دنبال‌کننده
26.4هزار عکس
17.5هزار ویدیو
14 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
💎مهم‌ترین ویژگى‌هاى یاران حضرت مهدى عجّل اللّه تعالى فرجه الشّریف ✨ صبر و بردباری یاران حضرت در راه تحقق آرمان های جهانی امام مهدی(علیه السلام) مشکلات و مصائب فراوانی را به جان می‌خرند ولی از سر اخلاص و تواضع، عمل خود را هیچ می‌پندارند و به جهت هجوم سختی‌ها و تحمل مشقت‌ها، بر خداوند منت نمی‌گذارند. 💚امام علی(علیه السلام) می‌فرمایند: 💎«قوم … لم یمنّوا علی الله بالصّبر و لم یستعظموا بذل أنفسهم فی الحق»؛ 💎«یاران مهدی(علیه السلام) کسانی اند که به جهت بردباری شان بر خداوند منت نمی گذارند و از این که نقد جان خوش را در کف اخلاص نهاده اند، احساس بزرگی نمی‌کنند».۱ خلاصه کلام اینکه تدبر در روایات یاد شده معلوم می‌کند که آنان افرادی معمولی نیستند. بلکه انسان‌هایی الهی و نیروهایی زبده، لایق و کاردان، اصحاب سرّ امام زمان(علیه السلام) هستند. 📚 ۱ - ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه ج ۹. 🍃🌸اللهم عجل لولیک الفرج🌸🍃 🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سرم را برمی گردانم. هیچ کس نیست! وجودم می لرزد. سمت راه پله اولین قدم را که بر می دارم باز صدایت را می شنوم: ریحانه!…ریحانه من…! این بار حتم دارم خودت هستی. توهم و خیال نیست. اما کجایی..؟ به دور خودم می چرخم و یک دفعه نگاهم روی اتاقت خشک می شود. از زیر در… درست بین فاصله ای که تا زمین دارد، سایه کسی را می بینم که پشت در، داخل اتاقت ایستاده…! احساس ترس و تردید می کنم. با احتیاط یک قدم به جلو برمی دارم… باز هم صدای تو می آید. – بیا!… آب دهانم را به زور از حلق خشکیده ام پایین می دهم. با حالتی آمیخته از درماندگی و التماس زیر لب زمزمه می کنم: “خدایا… چرا اینجوری شدم!؟” سایه حرکت می کند. مردد به سمت اتاقت حرکت می کنم. دست راستم را دراز می کنم و دستگیره را به طرف پایین آرام فشار می دهم. در با صدای تق کوچک و جیر کشیده ای باز می شود. هوای خنک به صورتم می خورد. طعم تلخ و خنک عطرت در فضا پیچیده. دستم را روی سینه ام می گذارم و پیراهنم را در مشتم جمع می کنم. چه خیال شیرینی است خیال تو!…سمت پنجره اتاقت می آیم… یاد بوسه ای که روی پیشانی ام نشست می افتم. چشمانم را می بندم و با تمام وجود تجسم می کنم لمس زبری چهره مردانه ات را… تبسمی تلخ… سرم می سوزد از یاد تو! یک دفعه دستی روی شانه ام قرار می گیرد و کسی از پشت به قدری نزدیکم می شود که نفس هایش را احساس می کنم. دست از روی شانه ام به دورم حلقه می شود. قلبم دیوانه وار می تپد. صدای تو در گوشم می پیچد: دل بکن ریحانه… از من دل بکن! بغضم می ترکد. تکانی می خورم و با دو دستم صورتم را می پوشانم. با زانو روی زمین می افتم و در حالیکه گریه می کنم، اسمت را پشت هم تکرار می کنم. همان لحظه صدای زنگ تلفن همراهم را از اتاق فاطمه می شنوم. بی خیال گوش هایم را می گیرم. نمی خواهم هیچ چیز بشنوم… هیچ چیز! فقط تو را می خواهم. زنگ تلفن قطع می شود و دوباره مخاطب سمج شانسش را امتحان می کند. عصبی به اتاق فاطمه می روم. صفحه گوشی ام روشن و خاموش می شود. نگاهم به شماره ناشناس می افتد. تماس را رد می کنم. “برو بابا…” کمتر از چند ثانیه می گذرد که دوباره همان شماره روی صفحه ظاهر می شود. “اَه! چقدر سیریشه!” بخش سبز روی صفحه را سمت تصویر تلفن می کشم. – بله؟ – سلام زن داداش! با تردید می پرسم: آقا سجاد؟ – بله خودم هستم… خوب هستید؟ دلم می خواهد فریاد بزنم خوب نیستم، اما اکتفا می کنم به یک کلمه: خوبم. – می خوام ببینمتون! متعجب درحالی که دنبال جواب برای چند سؤال می گردم، می گویم: چیزی شده؟ – نه! اتفاق خاصی نیفتاده. “اتفاق خاصی نیفتاده! پس چرا صدایش می لرزد؟” – مطمئنید؟….من الآن خونه خودتونم! – جدی؟ پس تا پنج دقیقه دیگه می رسم. – می شه یه کم از کارتون رو بگید؟ – نه!…میام می گم فعلاً یاعلی زن داداش. و پیش از آنکه جوابی بدهم بوق اِشغال در گوشم می پیچد. آنقدر تعجب کرده بودم که وقت نشد بپرسم شماره ام را از کجا آورده؟ با فکر اینکه الآن می رسد، به طبقه پایین می روم. حسین آقا با هیجان علی اصغر را کول کرده و در حیاط می دود. هر از گاهی هم از کمر درد، ناله می کند. به حیاط می روم و سلام نسبتاً بلندی به پدرت می کنم. می ایستد و گرم با لبخند و تکان سر جوابم را می دهد. زهرا خانوم روی تخت نشسته و هندوانه بزرگی را قاچ می دهد. مرا که می بیند می خندد و می گوید: بیا مادر! شام حاضری داریم. گوشه لبم را به جای لبخند کج می کنم. فاطمه هم کنارش قالب های کوچک پنیر را در پیش دستی می گذارد. زنگ در خانه زده می شود. – من باز می کنم. این را در حالی می گویم که چادرم را روی سرم می اندازم. حتم دارم که سجاد است، ولی باز هم می پرسم: کیه؟ – منم. خودش است. در را باز می کنم. چهره آشفته و موهای بهم ریخته. وحشت زده می پرسم: چی شده؟ آهسته می گوید: هیچی! خیلی طبیعی برید تو خونه… قلبم می ایستد. تنها چیزی که به ذهنم می رسد می گویم: علی!…علی چیزیش شده؟ دستی به لب و ریشش می کشد. – نه. برید تو… پاهایم را به سختی روی زمین می کشم و سعی می کنم عادی رفتار کنم. حسین آقا می پرسد: کیه بابا؟ – آقا سجاده. و پشت بند حرفم، سجاد وارد حیاط می شود. سلام علیکی گرم می کند و به سمت خانه می رود. با چشم اشاره می کند بیا… “پشت سرش برم که خیلی ضایع است!” به اطراف نگاه می کنم. چیزی به سرم می زند. – مامان زهرا!؟ آب آوردید؟ فاطمه چپ چپ نگاهم می کند. – آب بعد از نون پنیر؟ – خب پس شربت! – آره. شربت آبلیمو می چسبه… بیا بشین برم درست کنم. از فرصت استفاده می کنم و سمت خانه می روم. – نه! بذارید یه کم هم من دختری کنم واسه این خونه. – خداحفظت کنه.
در راهرو می ایستم و به هال سرک می کشم. سجاد روی مبل نشسته و پای چپش را با استرس تکان می دهد. – بیایید آشپزخونه. نگاهش در تاریکی برق می زند. بلند می شود و به دنبالم به آشپزخانه می آید. یک پارچ از کابینت برمی دارم. – من تا شربت درست می کنم کارتونو بگید! و بعد انگار تازه متوجه چیزی شده باشم می پرسم: اصلاً چرا نباید خانواده بفهمن؟ سمتم می آید. پارچ را از دستم می گیرد و زل می زند به صورتم. این اولین بار است که این قدر راحت نگاهم می کند. – راستش…اولاً حلال کنید من قایمکی شماره شما رو ظهر از گوشی فاطمه پیدا کردم. دوم فکر کردم بهتره اول به شما بگم. شاید خود علی راضی تر باشه. اسمت را که می گوید دست هایم می لرزد. خیره به لب هایش منتظر می مانم. – من خودم نمی دونم چه جوری به مامان یا بابا بگم. حس کردم همسر از همه نزدیک تره. طاقتم تمام می شود. – می شه سریع بگید؟ سرش را پایین می اندازد. با انگشتان دستش بازی می کند. یک لحظه نگاهم می کند. “خدایا چرا گریه می کنه؟” لب هایش بهم می خورد. چند جمله را به هم قطار می کند که فقط همین را می شنوم. – امروز… خبر رسید که علی … علی شهید… و کلمه آخرش را خودم می گویم: شهید شده؟ تمام بدنم یخ می زند. سرم گیج و مقابل چشم هایم سیاهی می رود. برای حفظ تعادل به کابینت ها تکیه می دهم. احساس می کنم چیزی در وجودم می میرد. نگاه آخرت!… جمله ی بی جوابت… پاهایم تاب نمی آورند. روی زمین می افتم. می خندم و بعد مثل دیوانه ها خیره می شوم به نقطه ای دور… و دوباره می خندم. چیزی نمی فهمم… “دروغ می گه!… تو برمی گردی… مگه من چند وقت.. چند وقته… تو رو داشتم؟” گفته بودی منتظر یک خبر باشم… زیر لب با عجز می گویم: خیلی بدی علی… خیلی! ادامه_دارد 💐شادے ارواح طیبہ شهدا صلوات 🍂اللّهمَّ‌عَجِّلْ‌لِوَلِیِّڪَ‌الفَرَج🍂
☀️ صـــــــ📿ـــلوات خاصه ی حضرت علی بن موسی الرضا به نيت خشنودي آن حضرت و بر آورده شدن حاجــــــــــات.☀️ ⚜اللهّمَ صَلّ عَلی عَلی بنْ موسَی الرّضا المرتَضی⚜ الامامِ التّقی النّقی ⚜ و حُجَّّتکَ عَلی مَنْ فَوقَ الارْضَ⚜ و مَن تَحتَ الثری⚜ الصّدّیق الشَّهید ⚜صَلَوةَ کثیرَةً تامَةً⚜ زاکیَةً مُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَه⚜ کافْضَلِ ما صَلّیَتَ‌عَلی‌اَحَدٍ مِنْ اوْلیائِک⚜ َ ✍ترجمه: ☀️خدایا رحمت فرست بر علی بن موسی الرضا☀️ امام با تقوا و پاک ☀️و حجت تو بر هر که روی زمین است ☀️و هر که زیر خاک، ☀️رحمت بسیار و تمام با برکت ☀️و پیوسته و پیاپی و دنبال هم چنان ☀️بهترین رحمتی که بر یکی از اولیائت فرستادی☀️ 💫زیــــ🕌ــــــارتش در دنیا و شفاعتش در عقبی نصیبمان بگردان💫 الهـــــــــــــے آمیݧ التمــــــــــاس دعــــــــــا ✨اݪّلهُمَّ صَݪِّ عَݪے مُحَمَّد وَ آݪِ مُحَمَّد وَ عَجِّݪ فَرَجَهُمْ✨ 📿🕌📿🕌📿🕌📿🕌📿 @Emam_kh
76 🌹استاد پناهیان خدمت آموزش و پرورشیان عزیز بودم گفتند ما چه جوری تعلیمات دینی یاد بچه هامون بدیم ❓ گفتم خواهش میکنم ، تو رو خدا شما تعلیمات دینی یاد بچه ها ندین ، ⭕️❌😒 شما یه کار دیگه انجام بدین ، یکی از کارایی که انجام میدید این باشه که ، به بچه من مستقل بودن و یاد بدین ، ✅💯 بچه ی من از مدرسه بیرون اومد ، بگه یعنی که چی ❓آدم مثل بقیه باشه ❓ نه اینکه تا یکی مسخره ش کرد ، بترسه ، جابخوره . جابزنه . بخاطر لبخند چهار تا رفیقش دنبال هرزگی بیفته . مستقل بشه... 👏👏 به بچه من استقلال یاد بده☝️✅ خدا خیلی راحت ، عین هلو که میاد میپره تو گلو ، میره تو دلش . کاری نداره ، خدا پرستی . ✅✅ 💠 رفتند آمار گرفتند خیلی از خانمهایی که از حجاب دست برداشتند ، چادر و برداشتند تبدیل کردند به حجاب ضعیفتر. ♨️♨️♨️ پرسیدند چرا حجابتون ضعیفتر شده ❓ ⁉️⁉️ 70% گفتند از ترس تمسخر دیگران . آخه تو چیکار داری به تمسخر دیگران❓ مستقل باش .✅ سفت باش ، رو پای خودت وایسا .✅ رگ خواب شما رضایت اهل بیته ، بخدا قسم به هر کدوم شما بگن کاراتون مورد رضایت امام زمان (عج )نیست دق میکنید . کاری کن که کارهات مورد رضایت امام زمان (عج) باشه . ادامه دارد.. 🍂اللّهمَّ‌عَجِّلْ‌لِوَلِیِّڪَ‌الفَرَج🍂
... یکسال رفت ... تــو آقا نیامدی چشمان ما ... سپید شد ... اما نیامدی @Emam_kh
🔴 از بانک ژنتیک تا جنگ بیولوژیک ‏یادتان هست سلبریتی‌های بی‌وطن از مردم کشورمان خواسته بودند گوش‌پاک‌کن را آغشته به بزاق دهان‌شان کنند و برای تکمیل بانک ژنتیک ایرانیان ارسال کنند؟ نتیجه بانک ژنتیک دیروز را در جنگ بیولوژیک امروز ببینید. "احمد قدیری" @Emam_kh
⭕️کرونا سلاح نامرئی آمریکا 🔰جنگ بیولوژیکی 🔹این نوع سلاح با سلاح های شیمیایی یا هسته ای فرق دارد اما نوعی از آنها به حساب می آید که کشورها برای تحقق منافع خود در جنگ از آنها استفاده می کنند. در این راستا بد نیست بدانیم که آمریکا برنامه ساخت سلاح بیولوژیک را از زمان جنگ جهانی دوم و به طور مشخص تر از سال 1941 آغاز کرده است. 🔸با افزایش توانمندی های آمریکا در زمینه تولید این نوع سلاح ها و استفاده مکرر از آنها در تاریخ جدید، اصطلاح تروریسم بیولوژیکی نیز مطرح شده است. با پیدایش ویروس کرونا (CONVID 19) و شیوع آن در کشورهای جهان و هرج و مرج و وحشت ناشی از آن، منطقی است که شیوع این ویروس را با جنگ بیولوژیکی آمریکا مرتبط بدانیم. 🔹این ویروس از جمله ویروس هایی است که از نظر بیولوژیکی تغییر یافته تا قدرت شیوع بیشتری بین انسان ها داشته باشد و همین امر آن را به عنوان یک سلاح بیولوژیکی تهاجمی مطرح کرده است. 🔸 "فرانسیس بویل"، کارشناس سلاح های بیولوژیکی در مصاحبه ای، پرده از مسائل مهمی در این خصوص بر داشته است. بویل ابتدا به موضوع سلاح های بیولوژیک(ویروس ها) اشاره می کند که در آزمایشگاه های خاصی معروف به سطوح سلامت بیولوژیکی یا BSL در 4 سطح ساخته می شود. 🔹بویل افزود که آمریکا دارای 12 آزمایشگاه جنگ بیولوژیک است و ویروسهایی مانند کرونا از آزمایشگاههای تسلیحات بیولوژیک در دانشگاه کارولینای شمالی به بیرون سرایت کرده است. 🔸متخصصین این آزمایشگاه توانستند ویروسهایی مانند میرس و کرونا را در چارچوب جنگ بیولوژیک تولید و آن را در میان انسانها منتشر کنند. 🔹موضوع مهم آن است که متخصصین، این آزمایشات را تحت نظر سازمان "فورت دیتریک" یا ستاد پزشکی ارتش آمریکا انجام دادند که از سال 1969 تا زمان حاضر در زمینه تولید تسلیحات بیولوژیک فعالیت دارد. 🔸برای درک بهتر موضوع می توان رویدادهای فعلی جهان در رابطه با کرونا را همسو با تبلیغات گسترده رسانه های غربی و منطقه ای درباره آن بررسی نمود که هدف از آن ایجاد جنگ روانی و سوء استفاده سیاسی از کرونا علیه دشمنان آمریکا است. 🔹جهان شاهد جنگی نوین به نام جنگ بیولوژیک(زیستی) است که خسارات سنگینی به ویژه برای اقتصاد کشورها دارد. @Emam_kh
🔴 | جایگزینی برای کرونا 🔻‏همزمان با انگشت اشاره چین،روسیه و ایران مبنی بر احتمال ‎ بودن ‎، آمریکا دهها مقر حشدالشعبی عراق را به صورت بی سابقه بمباران کرد رسانه ها و شخصیت های کشورهای آسیب دیده از کرونا نباید بگذارند آمریکا با خلق سوژه،جایگزینی برای کرونا در افکار عمومی جهان بتراشد ‏البته شاید با مدل تولد القاعده و داعش بشود تحلیلش کرد عبدالله گنجی @Emam_kh
بشتابید از کرونا به رَبِّ کرونا❣ این روزها ولوله عجیب در مورد کرونا جهان را فرا گرفته !! هیچ کوچه و خانه، گروه و کانالی نیست که از کرونا حرفی نباشد این وسط به سازندهٔ کرونا هیچ‌گونه توجهی نمی‌شود آسایش فردی و اجتماعی را ربوده و مردم در بهت و حیرتی بزرگ افتاده‌اند اما ناگهان به ذهنم آمد اگر رابطه‌ای صمیمانه با سازندهٔ کرونا داشته باشیم نیازی به این همه ترس، وحشت و واهمه نیست! ما در دنیا به چه چالش‌های بزرگی که روبرو نشده‌ایم و چه بسا قرار بوده مصیبت‌های کلانی که وارد چرخ زندگی ما بشود و چرخش زندگیمان را با اختلال روبرو کند همه آنها را الله به لطف و بزرگی‌اش مهار کرده و از مسیر زندگی ما انحراف به کج داده است پس چه چیزی مانع قبول شدن دعای ما می‌شود وقتی دست به سوی الله ببریم تا ما را از این ویروس مهلک نیز نجات دهد؟!! بله عزیزان باور بفرمائید بجای ترس از ویروس از خالق ویروس بترسیم استغفار کنیم دعا کنیم که دامن گیرمان نشود صفر تا صد این ویروس در قدرت الله هست با دعا و نیایش و رعایت اصول بهداشتی خودمان را بیمه الله کنیم هر وقت اسمی از کرونا شنیدیم با جملهٔ زیبای حَسبُنَا الله از پس تهدید کرونا در آئیم به راستی الله کافیست اگر به الله اعتماد کنیم اگر الله را ذات کفایت کننده بدانیم اگر دامن پشیمانی از گناه در بارگاه الله پهن کنیم و اشک توبه به بارگاهش بچکانیم بدون تردید ویروس کرونا آزمایشی‌ست بسیار خطر ناک اما خداوند از کرونا بزرگتره درسته کرونا جان خیلی‌ها را گرفته ولی مطمئن باشید با نیایش و دعا در بارگاه الله و با خواست الله کنترل شده و خنثی می‌گردد برگردیم از کرونا به ربِّ کرونا کرونا هر چقدر هلاک کننده باشد فراموش نکنید خداوند بیش از آن شافی و نجات دهنده هست از کرونا غفلت نکنید اما نه صرفاً با ترس و واهمه، بلکه با بازگشت به خدا از کرونا خود را نجات دهیم، خدا مهم هست نه کرونا خدارو صدا بزنیم گریه و زاری کنیم خدا را برای نجات از گناهانی که به والله خطرناکتر از کرونا هستند صدا بزنیم و طلب عفو کنیم کرونا می‌تواند روی زندگی دنیای ما خط قرمز بکشد ولی گناهان ما در دنیا و آخرت ما را غرق خاک سیاهی می‌کنند! ⚠️ بترسید از کرونای حقیقی❗️ ▪️بی نمازی ▪️بی حیایی ▪️چشم چرانی ▪️سخن چینی و غیبت ▪️دزدی و کلاه برداری ▪️مال حرام و رشوه گیری ▪️نافرمانی والدین ▪️شراب خوری ▪️دروغ‌گویی ▪️تهمت زدن ▪️تجسس در امور دیگران ▪️و ... و ... و ... همهٔ اینها باور بفرمائید خطرناکتر از ویروس کرونا هستن اینها دنیا و آخرتمان را تاریک و سیاه می‌کنند ذلت و خواری، در به دری و رسوایی را برای ما به بار می‌آورند پناه ببریم از کرونا به ربِّ کرونا❣
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا