9.44M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
قبل از اینکه به بچههاتون نماز خوندن یاد بدید، یه کار مهمتر هست که اولویت با اونه...
داستان خوندن❗️
استادپناهیان
🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸
بسم الله الرحمن الرحيم
🌹 آیه 86 سوره نساء
🌸 وَإِذَا حُيِّيْتُمْ بِتَحِيَّةٍ فَحَيُّواْ بِأَحْسَنَ مِنْهَآ أَوْ رُدُّوهَآ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلَى كُلِّ شَىْءٍ حَسِيبا
ً
🍀 ترجمه: و هنگامی که به شما سلام و تحیت گویند، پس شما به بهتر از آن سلام و تحیت گویید یا همانند آن را بگویید كه قطعا خداوند همواره بر هر چیزى حسابرس است.
🌷 #تحیت: سلام كردن به دیگران، یا هر امر دیگرى است كه با آرزوى حیات و سلامتى و شادى دیگران همراه باشد، همانند هدیه دادن.
🌷 #أحسن: بهتر
🌷 #منها: از آن
🌷 #ردوها: آن را باز گردانید
🌷 #حسیب: حسابرس
🌸 این آیه همانند سایر آیات سوره نساء در مدينه نازل شده است. این آیه یک حکم کلی و عمومی است در زمینه تمام تحیت ها و اظهار محبت هایی که از طرف افراد مختلف می شود، در آغاز می فرماید: و إذا حييتم بتحية فحيوا بأحسن منهآ أو ردوهآ: و هنگامی که به شما #سلام و #تحیت گویند، پس شما به بهتر از آن، سلام و تحیت گویید یا همانند آن را بگویید. در #اسلام، تشویق به سلام به دیگران شده، چه آنان را بشناسیم یا نشناسیم. و #بخیل كسى شمرده شده كه در سلام بخل ورزد. و پیامبر به هر كسی مى رسید حتّى به كودكان، #سلام مى داد. در نظام تربیتى اسلام، تحیّت تنها از كوچک نسبت به بزرگ نیست، خدا، پیامبر و فرشتگان، به مؤمنان سلام مى دهند.
🌸 #مستحب است جواب سلام، بهتر پاسخ داده شود. برای مثال اگر بگویند #سلام در جواب بگوییم سلام علیکم و یا اگر بگویند سلام علیکم در جواب بگوییم سلام علیکم و رحمة الله و يا اگر بگویند سلام علیکم و رحمة الله بگوییم سلام علیکم و رحمة الله و برکاته و در پایان آیه برای اینکه مردم بدانند چگونگی تحیت ها و پاسخ ها و برتری یا مساوات آنها، در هر حد و مرحله ای بر #خداوند پوشیده و پنهان نیست که می فرماید: إن الله كان على کل شیء حسیبا: قطعا خداوند همواره بر هر چیزی حسابرس است.
🔹 پيام های آیه 86 سوره نساء 🔹
✅ رابطه ى #عاطفى خود را نسبت به یكدیگر گرمتر كنید.
✅ ردّ احسانِ مردم نارواست، باید آن را پذیرفت و به نحوى #جبران كرد.
✅ پاسخ محبّت ها و هدیه ها را نباید تأخیر انداخت.
✅ پاداش بهتر در #اسلام مستحب است.
✅ در پاسخ نیكى هاى دیگران، ابتدا به سراغ پاسخ بهتر روید، اگر نشد، پاسخى مشابه بدهید.
✅ اگر مردم پاسخ تحیت ها را ندهند، #خداوند حساب آن را دارد.
تفسیر_یک_دقیقه_ای_قرآن
🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸
6.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💛شایدچادرڪلمهایستعربی!
ولۍعربڪه‹چ›ندارد!
پسشاید
بهجای‹چ›باید‹ج›گذاشت..
‹ج›گذاشتوگفتجادر!
یعنیجاۍدُر..!🙃
یعنیتودُرهستیهمانمروارید
همانیڪهجایشدرصدفاست..😇
همانمرواریدزیبادرصدفڪهگرانقیمت
تریناستدربیندُرها!
پسچادرهمانصدفاست
صدفیبرایمحفوظماندنمنوتو..!
صدفیبمان:))♥️
@Emam_kh
✳️یارو نشسته بوده پشت بنز آخرین سیستم، داشته صد و هشتاد تا تو اتوبان میرفته، یهو میبینه یک موتور گازی ازش جلو زد!😳
خیلی شاکی میشه، پا رو میگذاره رو گاز، با سرعت دویست از بغل موتوره رد میشه.
یهو میبینه دوباره موتور گازیه قیییییژ ازش جلو زد!😱
پا رو تا ته میگذاره رو گاز، با دویست و چهل تا از موتوره جلو میزنه.
باز یهو میبینه، موتور گازیه مثل تیر از بغلش رد شد!!
طرف کم میاره،به موتوریه علامت میده بزنه کنار.
دوتایی وامیستن.به موتوریه، میگه: فقط بگو چطور با این موتور گازی کل مارو خوابوندی؟!
موتوریه با رنگ پریده، نفس زنان میگه: والله ... داداش.... خدا پدرت رو بیامرزه که واستادی... آخه ... کش شلوارم گیر کرده به آینه بغلت !!!!🤣🤣🤣
✅اگه با این سرعت سه چرخه قراضه رفتار و کارای ما بخوایم به دل خدا برسیم، هزاااار سااااال نمیشه.
باید خودمون رو بند یکی کنیم که با آخرین سرعت داره میره و همه ازش عقبن.اگه خودمون رو بچسبونیم به اون دیگه نونمون تو نوتلاست.
هر چی اون تند تر بره ما هم تند تر.
❇️اون کیه؟
يَآ أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ
ای كسانی كه ایمان دارید....با صادقان باشید (۱۱۹)توبه
یعنی با اهل بیت باش که هر کی با اونا باشه سرعت رفتنش تو دل خدا اینقد بالاس که سال نوری براش صدم ثانیه ست😜
@Emam_kh
#استفتائات_امام_خامنهای_مدظله_العالی
‼️قرائت اشتباه در نماز
🔷س 98: بنده در تلفظ لغات در نمازخیلی دقت می کنم وسعی می کنم که درست تلفظ کنم.
چندی در نماز یومیه سوره کوثر را می خواندم و فکر می کردم عبارت «وانحر» با "ه" می باشد، برای همین آن را به صورت "ه" تلفظ می کردم. حکم نمازهای گذشته ی من چیست؟
✅ج: نمازهایی را که با اعتقاد به صحت به صورت مذکور خوانده اید، صحیح است.
📕منبع: رساله آموزشی امام خامنهای
@Emam_kh
♥️ده خصلت در نماز ♥️
پیامبر اکرم صلیاللهعلیهواله فرمود:👇
🔸نماز ستون دین است و در آن ده خصلت است:
💎۱- زینت صورت و آبروی نمازگزار است؛
💎۲- نور و روشنی دل است؛
💎۳- باعث و سبب راحتی بدن است؛
💎۴- سبب نزول رحمت است؛
💎۵- چراغ آسمان است. جایی که نماز خوانده می شود برای آسمان ها مانند ستاره ای می درخشد.
💎۶- سبب سنگینی عمل در ترازوی اعمال است؛
💎۷- سبب خشنودی پروردگار است؛
💎۸- بهای بهشت است؛
💎۹- اُنس در قبر است؛
💎۱۰- حجاب و پرده ای از آتش جهنم است.
و کسی که نماز را به پا داشت دین را بپا داشت. و کسی که نماز را ترک کند دین را نابود کرد.
📚مواعظ العددیّه،صفحه ۲۲۴
رمان #بغض_محیا
قسمت پانزدهم
هه دکتر ...
یادش رفته چطور مرا غرق در خون رها کرد ...
یادش رفته بود بوسه هایم را بی جواب گذاشت و روحم را زخمی کرد ...
یادش رفته بود بی تفاوتی هایش را.....
.
حالا ...
نگران بلندشدنم و راه رفتنم بود ...
؟؟؟ رو به من کرد ...
بی آنکه نگاهم کند...
- شما برو بشین ...
و آقاجون هم تاییدش کرد ...
آره دخترم برو بشین ضعیف شدي ...
رنگ و روت بدجور پریده ...
مادر هم به تایید حرف آقاجون نگاهی به من انداخت ...
بیا اینجا یه چیز شیرین بدم بخوري رنگ به روت نمونده ...
به همراه مادر رفتم ...
آب قندي را که درست میکرد را هم میزد و به طرفم می آمد...
- بگیر ...
راستی دیشب چی گفت دکتر به خدا حواس برام نمونده یادم رفت بپرسم ازت ...
سرم را پایین انداختم ...
چه عجب یادش افتاد تنها کمی مادرانه صدقه بدهد به دخترش...
پاره ي تنش...
دروغ ها را پشت هم ردیف کردم و هر لحظه بیشتر از خودم بیزار شدم...
- چیزي نبود یه کم افت فشار بود مادر ...
جرعه ي کوچکی نوشیدم و با اجازه اي گفتم وبیرون زدم ...
سفره هم پهن شده بود ...
رفتم و بی صدا گوشه اي از سفره نشستم ...
بقیه هم می آمدند اما میلم نمیکشید به غذا اصلا ...
محسن برایم برنج کشید و کمی هم قورمه سبزي رویش ریخت و جلویم گذاشت ...
..
.
بازي میکردم با غذا بی انکه قاشقی به دهان ببرم این ور و آنور میکردم نگاهم به نگاه ساحل خورد
که اشاره به غذایم زد و اخمی کرد و لب زد ...
- بخور دیگه ...
به دستورش قاشقی به دهان بردم ...
همان موقع صداي آقاجون آمد که رو به امیر عباس کرد...
- فردا بریم پیش همون حاج آقایی که صیغتون کرد فسخش کنیم پسرم فقط ساعت دو محضر باش...
راستش آقاجون من فردا خیلی کار دارم اگر میشه بزاریم براي هفته ي بعد ...
آقاجون با تحکم گفت...
- نه پسر جان فردا وقتتو خالی کن آخر هفته وعده گرفتم براي خواستگاریت نمیشه که زن داشته
باشی و بري زن بگیري...
.
سرش را پایین انداخت و چیزي نگفت ...
آقاجون هم سرش را پایین انداخت و زیر لب گفت...
- تکلیفتو با خودت مشخص کن پسر ...
نعیم مثل همیشه که کارش تغییر دادن جو سنگین بود گفت ...
- آقاجون با اجازتون بعد از شام با دخترا بریم یه دور بزنیم ...
آقاجون سري تکان داد و مشغول شدیم...
منهم به همان قاشقی که به خواست ساحل به دهانم گذاشتم بسنده کردم ...
.
از جا بلند شدم که محسن رو به من گفت ...
محیا توام بپوش باهم بریم...
سري تکان زادم و باال رفتم ...
فکر خوبی بود...
کمی شبگردي به همراه عزیزانم...
به اتاقم رفتم ...
شلوار تنگ مشکی را به همراه مانتوي زرشکی بلندم و شال زرشکی ام روي تخت انداختم...
صورتم راشستم ...
میخواستم کمی از رنگ پریدگی دربیایم ...
کمی کرم و رژ گونه زدم خط نازکی هم پشت پلکم زدم ...
برق لب هم اضافه کردم ...
..
لباسهایم را پوشیدم و کش چادر ساده ي مشکی را روي شالم انداختم خوب بود که یکم دور از هواي
او نفس بکشم تا بلکه بتوانم کمی...
تنها کمی از هوایش بیرون آیم ...
کیف مشکی و کفش عروسکی ستش راهم دستم گرفتم و پایین رفتم ...
نعیم و دارا و دانیال به همراه محسن داخل حیاط منتظر بودند و باهم شوخی میکردند...
خبري هم از بزرگترها نبود...
دانیال با دیدنم سوتی کشید و به شانه دارازد ...
- اووووو ببین دختر عمو چه کرده ...
محسن هم خندید و دستم را گرفت ...
- خواهر منه دیگه.،...
نعیم خندید...
- همینه خواستگارات صف کشیدن بابا به فکر جووناي مردم باش...
خندیدم و آمدم جوابش را بدهم که با صداي محکمش حرف تو دهنم ماسید...
ادامه دارد...