eitaa logo
پیروان امام خامنه ای 🇮🇷
2.1هزار دنبال‌کننده
26.6هزار عکس
17.8هزار ویدیو
14 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰 اگر حقایق جامعه را روایت نکنید دشمن آنرا ۱۸۰ درجه خلاف واقع روایت میکند/ حادثه‌ تسخیر لانه‌ی جاسوسی را روایت نکردیم، دشمن آنرا دروغ روایت کرده است! 🔻 رهبر انقلاب، صبح امروز: شما روایت کنید حقایق جامعه‌ی خودتان و کشور خودتان و انقلابتان را. اگرشما روایت نکنید دشمن روایت میکند؛ شما اگر انقلاب را روایت نکنید دشمن روایت میکند؛ شما اگر حادثه‌ی دفاع مقدس را روایت نکنید دشمن روایت میکند، هرجور دلش میخواهد. توجیه میکند، دروغ میگوید، ۱۸۰ درجه با این خلاف واقع، جای ظالم و مظلوم را عوض میکند. شما اگر حادثه‌ی تسخیر لانه‌ی جاسوسی را روایت نکنید که متأسفانه نکردید، دشمن روایت میکند و کرده. دشمن روایت کرده، روایتهای دروغ. این کاری است که ما باید انجام بدهیم، این وظیفه‌ی جوانهای ما است. ۱۴۰۰/۹/۲۱ @Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸 بسم الله الرحمن الرحيم 🌹 آيه 140 سوره نساء 🌸 وَقَدْ نَزَّلَ عَلَيْكُمْ فِي الْكِتاَبِ أَنْ إِذَا سَمِعْتُمْ ءايَاتِ اللَّهِ يُكْفَرُ بِهَا وَيُسْتَهْزَأُ بِهَا فَلَا تَقْعُدُواْ مَعَهُمْ حَتَّى يَخُوضُواْ فِى حَدِيثٍ غَيْرِهِ إِنَّكُمْ إذاً مِّثْلُهُمْ إِنَّ اللَّهَ جَامِعُ الْمُناَفِقِينَ وَالْكاَفِرينَ فِى جَهَنَّمَ جَمِيعا 🍀 ترجمه: همانا خداوند در کتاب (قرآن) بر شما نازل كرده است كه هرگاه شنیدید آیات خدا مورد كفر یا تمسخر قرار مى گیرد با آنان، همنشینى نكنید تا به سخن دیگرى مشغول شوند، وگرنه شما هم مانند آنان خواهید بود. همانا خداوند همه ى منافقان و كافران را در جهنم جمع مى كند. 🌷 : هر گاه شنیدید 🌷 : مورد تمسخر قرار می گیرد 🌷 : همنشينی نکنید 🌷 : مشغول شوند 🔴 : این آیه همانند سایر آیات سوره نساء در مدينه نازل شده است. از ابن عباس نقل شده كه: جمعى از منافقان در جلسات علماى يهود مى‌ نشستند، جلساتى كه در آن نسبت به آيات قرآن استهزاء می شد. آيه 140 سوره نساء نازل شد و عاقبت شوم اين عمل را روشن ساخت. 🌸 در سوره انعام آيه 68 صريحاً به پيامبر صلّى اللّه عليه و آله دستور داده است كه: اگر مشاهده كنى كسانى نسبت به آيات استهزاء مى ‌كنند و سخنان ناروا مى‌ گويند، از آنها اعراض كن اين آيه بار ديگر اين حكم اسلامى را تأكيد می کند و به هشدار مى‌دهد كه: وَ قَدْ نَزَّلَ عَلَيْكُمْ فِي الْكِتابِ أَنْ إِذا سَمِعْتُمْ آياتِ اللّهِ يُكْفَرُ بِها وَ يُسْتَهْزَأُ بِها فَلا تَقْعُدُوا مَعَهُمْ حَتّى يَخُوضُوا فِي حَدِيثٍ غَيْرِهِ: همانا خداوند در کتاب قرآن بر شما نازل کرده است که هر گاه شنیدید آیات خدا مورد کفر یا تمسخر قرار می گیرد با آنان ، همنشینى نکنید تا به سخن دیگری مشغول شوند. 🌸 چهارمین سوره قرآن است و سوره انعام ششمین سوره قرآن است ولی از لحاظ ترتیب نزول سوره انعام زودتر از سوره نساء نازل شده است. سوره انعام از لحاظ ترتیب نزول سوره 55 است و سوره نساء از لحاظ ترتيب نزول سوره 92 است. به اين خاطر در این آیه، موضوع آیه 68 سوره انعام را تأکید کرده است. سپس نتيجه اين كار را چنين بيان مى ‌كند كه اگر شما در اين گونه شركت كرديد همانند آنها خواهيد بود و سرنوشت شما مانند سرنوشت آنها خواهد بود که می فرماید: إنَّكُمْ إِذاً مِثْلُهُمْ: و گرنه شما هم مانند آنها خواهید بود. شركت در اين گونه جلسات نشانه روح است. و در پایان آیه می فرماید: إِنَّ اللّهَ جامِعُ الْمُنافِقِينَ وَ الْكافِرِينَ فِي جَهَنَّمَ جَمِيعاً: همانا خداوند همه منافقان و کافران را در جهنم جمع می کند. 🔹پيام های آیه 140 سوره نساء 🔹 ✅ ، در برابر گفته هاى ناحقّ دیگران نباید بى تفاوت باشد. ✅ نشستن و سكوت در جلسه گناه، گناه است. ✅ یا محیط را عوض كنید، یا از آن محیط خارج شوید. ✅ تنها گناه نكردن و مستقیم بودن كافى نیست، باید بساط را به هم زد و جلو انحراف دیگران را هم گرفت. ✅ به بهانه و عنوان آزادى بیان، خوش اخلاقى، مدارا، حیا، مردم دارى، و امثال این ها، نباید در مقابل تمسخر دین کرد. ✅ تعصّب و غیرت دینى و موضع گیرى و برخورد شرط ایمان واقعى است. ✅ تشویق و تقویت و استهزاى دین، به هر نحو كه باشد هرچند به صورت سیاهى لشكر حرام است. ✅ شرط همنشینی با دیگران، آن است كه ضرر فكرى و مكتبى نداشته باشد. ✅ كسى كه راضى به دیگران باشد، شریک گناه است. ✅ سكوت در برابر یاوه گویى هاى كفّار، نوعى است. ✅ همنشینى هاى ، جزاى همنشینى هاى دنیوى است. تفسیر_یک_دقیقه_ای_قرآن 🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴باقری: ما قطعا با چیزی کمتر از توافق برجام رضایت نمی‌دهیم و این حتما خط قرمز ایران خواهد بود! 🔹 این یعنی اولا طرف مقابل به دنبال امتیاز فرابرجامی (همچون مذاکرات ۶ دور گذشته) نباشد و درثانی باید تعهدات برجامی اش را (این بار) مو به مو اجرا و مطالبات معوق کشورمان (که بخاطر توجیهات و رفتارهای منفعلانه دولت قبل هیچ گاه پیگیری نشد) را نیز تسویه کند؛ تمام تلاش تیم مذاکره کننده، کاستن از خسارت‌های برجام (تاحد امکان) و بالا بردن سطح انتفاع کشورمان از آن (بعنوان یک چک بلامحل) است! ✍️مهدی قاسم زاده @Emam_kh
8.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
استاد شجاعی 👶🏻👧🏻 بچه‌م خیلی شلوغ می‌کنه... 🔻 بی‌ادبه... لجبازه... حرف گوش نمی‌کنه... باهاش چیکار کنم؟! @Emam_kh
♦️سردار حاجی زاده: غربی‌ها در حوزه نظامی هیچ غلطی نمی‌توانند بکنند 🔹فرمانده نیروی هوافضای سپاه: غربی‌ها به این نتیجه رسیده اند که در حوزه نظامی و امنیتی نمی‌توانند هیچ غلطی بکنند و روش‌های ضربه زدنشان نیز متفاوت با گذشته است. @Emam_kh
🍃🌷 ﷽ 📜 عاشق زنِ شوهر دار❗️🤦‍♂ گوهر شاد یکی از زنان باحجاب بوده همیشه نقاب به صورت داشته و خیلی هم مذهبی بود. او می خواست در کنار حرم امام رضا (ع) مسجدى بنا کند . به همه کارگران و معماران اعلام کرد دستمزد شما را دو برابر مى دهم ولى شرطش این است که فقط با وضو کار کنید و در حال کار با یکدیگر مجادله و بد زبانى نکنید و با احترام رفتار کنید. او به کسانى که به وسیله حیوانات مصالح و بار به محل مسجد می‌آورند علاوه بر دستور قبلى گفت سر راه حیوانات آب و علوفه قرار دهید و این زبان بسته ها را نزنید و بگذارید هرجا که تشنه و گرسنه بودند آب و علف بخورند . بر آنها بار سنگین نزنید و آنها را اذیت نکنید . اما من مزد شما را دو برابر مى دهم .. گوهرشاد هر روز به سرکشی کارگران به مسجد میرفت؛ روزى طبق معمول براى سرکشى کارها به محل مسجد رفت بود در اثر باد مقنعه و حجاب او کمى کنار رفت و یک کارگر جوانى چهره او را دید . جوان بیچاره دل از کف داد و عشق گوهرشاد صبر و طاقت از او ربود تا آنجا که بیمار شد و بیمارى او را به مرگ نزدیک کرد. چند روزی بود که به سر کار نمی رفت و گوهر شاد حال او را جویا شد . به او خبر دادند جوان بیمار شده لذا به عیادت او رفت.. چند روز گذشت و روز به روز حال جوان بدتر می‌شد . مادرش که احتمال از دست رفتن فرزند را جدى دید تصمیم گرفت جریان را به گوش ملکه گوهرشاد برساند . وگفت اگر جان خودم را هم از دست بدهم مهم نیست. او موضوع را به گوهرشاد گفت و منتظر عکس العمل گوهرشاد بود. ملکه بعد از شنیدن این حرف با خوشرویى گفت: این که مهم نیست چرا زودتر به من نگفتید تا از ناراحتى یک بنده خدا جلوگیرى کنیم؟ و به مادرش گفت برو به پسرت بگو من براى ازدواج با تو آماده هستم ولى قبل از آن باید دو کار صورت بگیرد . یکى اینکه مهر من چهل روز اعتکاف توست در این مسجد تازه ساز . اگر قبول دارى به مسجد برو و تا چهل روز فقط نماز و عبادت خدا را به جاى آور. و شرط دیگر این است که بعد از آماده شدن تو . من باید از شوهرم طلاق بگیرم . حال اگر تو شرط را مى پذیرى کار خود را شروع کن. جوان عاشق وقتى پیغام گوهر شاد را شنید از این مژده درمان شد و گفت چهل روز که چیزى نیست اگر چهل سال هم بگویى حاضرم . جوان رفت و مشغول نماز در مسجد شد به امید اینکه پاداش نماز هایش ازدواج و وصال همسری زیبا بنام گوهرشاد باشد . روز چهلم گوهر شاد قاصدى فرستاد تا از حال جوان خبر بگیرد تا اگر آماده است او هم آماده طلاق باشد . قاصد به جوان گفت فردا چهل روز تو تمام مى شود و ملکه منتظر است تا اگر تو آماده هستى او هم شرط خود را انجام دهد . جوان عاشق که ابتدا با عشق گوهرشاد به نماز پرداخته و حالا پس از چهل روز حلاوت نماز کام او را شیرین کرده بود جواب داد : به گوهر شاد خانم بگوید اولا از شما ممنونم و دوم اینکه من دیگر نیازى به ازدواج با شما ندارم. قاصد گفت منظورت چیست؟ مگر تو عاشق گوهرشاد نبودى ؟؟ جوان گفت آنوقت که عشق گوهرشاد من را بیمار و بى تاب کرد هنوز با معشوق حقیقى آشنا نشده بودم ، ولى اکنون دلم به عشق خدا مى تپد و جز او معشوقى نمى خواهم . من با خدا مانوس شدم و فقط با او آرام میگیرم. اما از گوهر شاد هم ممنون هستم که مرا با خداوند آشنا کرد و او باعت شد تا معشوق حقیقى را پیدا کنم . و آن جوان شد اولین پیش نماز مسجد گوهر شاد و کم کم مطالعات و درسش را ادامه داد و شد یک فقیه کامل و او کسی نیست جز آیت اله شیخ محمد صادق همدانی. گوهرشاد خانم(همسر شاهرخ میرزا و عروس امیر تیمور گورکانی) سازنده ی مسجد معروف گوهرشاد مشهد است . @Emam_kh
اذکار نماز اذکار نماز رابایدطوری بخواند که تلفظ به آن محسوب شود،ونشانه ی آن این است که بتواند خودش آنچه را می خواند وبرزبان جاری می کند،اگر دچار سنگینی گوش یا سر وصدای محیط نیست، بشنود. واجب است تمام ذکرهای واجب ومستحب در حال استقرار وآرامش بدن خوانده شود،ودرصورتی که بخواهدکمی جلو یا عقب برود یا بدن را کمی به راست وچپ حرکت دهد، بایدذکری راکه به خواندن آن مشغول است در حال این حرکت قطع کند.ولی گفتن ذکر به قصد ذکر مطلق درحال حرکت اشکال ندارد. منبع: رساله آموزشی امام خامنه ای @Emam_kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
رمان قسمت شصتوهفتم ناراحت شدم ... - اي بابا پس زنعمو پروانه داغون میشه... - آره بیچاره خیلی وابسته ي داراست ... لب فشردم ... دلم میسوخت براي دارایی که هم درد خودم بود زمانی ... اي کاش اوهم از من متنفر شود... شاید این دوري برایش بهتر باشد اصلا ... سري تکان دادم ... - نمیره بمونه که همیشه میاد سر میزنه ... - آره ... اخمی کرد ... و دست به کمر شد- ..وایسا ببینم ... تو مگه حالت بد نبود؟؟؟ نفس عمیقی کشیدم ... والامحسن صبح اومد باهام حرف زد ... حالم ازونموقع خوب خوب شده... چهره اش سرخ شدم من ریز ریز خندیدم ... - با بالشت تو سرم کوبید ... - مرگ... به چی میخندي... دلم را گرفتم و بلند خندیدم ... - واي ساحل خجالت میکشی قیافت خیلی مسخره میشه... چپکی نگاهم کرد... منهم نگاه موذي انداختم ... - آره ... اومده بود بگه از یه دختره خوشش اومده ... با مامان اینا حرف بزنم ... دیدم که بادش خوابید و مات من شد... خنده ام را خوردم ... - دختره ام هم خوشگله هم خونواده داره به نظرم آقاجون با کله قبول کنه... - با حسودي شکلکی دراورد ؟؟ خیلی سعی میکرد بی تفاوت نشان دهد خودش را ... اما اشک حلقه زده ي چشمانش را قلبش را لو میداد... - تو از کجا دیدي حالا؟؟ لبخندي زدم ... - باهاش زندگی کردم ... دوستمه ... همدممه ... نفسم به نفس بنده... الانم رو به روم نشسته... مات حرف هاي من شد... در آغوش کشیدمش ... - خوشحال شدم برات ساحل ... خداروشکر که تو مثل من گرفتار به عشق سراب نشدي ... خداروشکر که محسن دوست داره .. حرفی نمیزد ... اما خیسی شانه ام خبر از اشک شوقش میداد... جدا شد ... - تو خیلی خوبی محیا... لبخندي زدم ... و اشکم را پس زدم ... اخمی کرد- .. اما محیا انگار یه چیزي درست نیست ... تو ... و چشمات انگار ... چشماي محیا نیست ... یه جوریه ... خندیدم ... - چه جوریه ... و دعا میکردم بی فروغی چشمانم را نبیند... ه پیشانی اش زد ... ولش کن دارم چرت میگم... نفس راحتی کشیدم ... براي آنکه بحث را عوض کنم ... با بدجنسی رو به ساحل کردم ... - راستی ساحل ... هیچوقت اینجوري موقع فکر کردن لباتو غنچه نکن جلو محسن... نگران گفت... - چرا ؟؟ خیلی زشت میشم؟؟؟ !!!دم گوشش گفتم ... نه... خیلی خوردنی میشی... میترسم به گناه بیفته داداشم... و پقی زیر خنده زدم ... از آن خنده هاي مستانه ... میخواستم خنده هایم به گوش عالم برسد... از آن خنده هایی که دل هر کسی را میلرزاند ... حرصی روي تخت هلم داد و شروع کرد به قلقلک دادنم ... تنها کسی بود که میدانست نقطه ضعفم را ... میان جیغ ها و خنده هایم التماسش میکردم ... صداي در شنیدم انگار .. به نفس نفس افتاده بودم ... سا .. ساحل به خدا ... ادامه دارد... 💖 🧚‍♀●◐○❀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا