۱۰ دی ۱۴۰۲
🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸
بسم الله الرحمن الرحيم
🌹 آیه 199 سوره آل عمران
🌸 وَإِنَّ مِنْ أَهْلِ الْكِتاَبِ لَمَن يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَمَآ أُنْزِلَ إِلَيْكُمْ وَمَآ أُنْزِلَ إِلَيْهِمْ خَاشِعِينَ لِلَّهِ لَا يَشْتَرُونَ بِاَيَاتِ اللَّهِ ثَمَناً قَلِيلاً أُولَئِكَ لَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ إِنَّ اللَّهَ سَرِيعُ الْحِسَاب
ِ
🍀 ترجمه: و همانا بعضى از اهل كتاب، كسانى هستند كه به خداوند و آنچه به شما نازل شده و آنچه به خودشان نازل شده، ایمان مى آورند و در برابر خدا خاشعند. آیات الهى را به بهاى اندک معامله نمى كنند. آنها هستند كه برایشان نزد پروردگارشان پاداش است. همانا خداوند سریع الحساب است.
🔴 شأن_نزول: بعضى مفسّران معتقدند كه این آیه درباره كسانى از اهل كتاب نازل شده است كه به #اسلام گرویدند. آنها عبارت بودند از چهل نفر از اهل نجران، سى و دو نفر از حبشه و هشت نفر از روم. امّا بعضى دیگر از مفسّران گفته اند كه آیه درباره ى نجاشى، پادشاه حبشه است كه در سال نهم هجرى در ماه رجب وفات یافت . وقتى رسول خدا صلى الله علیه وآله مطلع شد، به مردم فرمود: یكى از برادران شما در خارج از حجاز وفات یافته، حاضر شوید تا به پاس خدمات او بر وى #نماز بخوانیم. پرسیدند: او كیست؟ فرمود: نجاشى. آنگاه مسلمانان به همراه رسول خدا صلى الله علیه وآله به قبرستان بقیع رفته بر او نماز گزاردند.
🌸 خیلی ها یهودی و نصرانی بودند اما وقتی حقیقت پیامبر و حقیقت اسلام و حقیقت آیات قرآن را دیدند شیفته ی اسلام شدند و با جان و دل ایمان آوردند. این آیه درباره آن عده ای از اهل کتاب است که دعوت پیامبر را اجابت کردند و برای آنها پنج صفت ممتاز بیان می کند:
1⃣ صفت_اول: و إن من أهل الكتاب لمن یؤمن بالله: و همانا بعضى از اهل کتاب، کسانی هستند که به خداوند ایمان دارند.
2⃣ صفت_دوم: و مآ أنزل إليكم: و آنچه بر شما نازل شده. منظور قرآن است که آنها به آن ایمان آوردند.
3⃣ صفت_سوم: و ما أنزل إليهم: و آنچه بر آنها نازل شده است. ایمان آنها به پیامبر اسلام، از ایمان واقعی به کتاب آسمانی خودشان و بشارت های که در آن آمده است سرچشمه می گیرد.
4⃣ صفت_چهارم: خاشعین لله: در برابر فرمان خدا خاشع هستند.
5⃣ صفت_پنجم: لا یشترون بایات الله ثمناً قلیلاً: آيات خدا را به بهاى اندک معامله نمی کنند.
🌸 آنها همانند بعضی از علمای یهود نیستند که به خاطر حفظ موقعیت خود و گرفتن بهایی ناچیز آیات خدا را تحریف می کردند. أولئك لهم أجرهم عند ربهم: آنها هستند که برایشان نزد پروردگارشان پاداش است . إن الله سريع الحساب: همانا خداوند سریع الحساب است.
🔹 پيام های آیه199سوره آل عمران 🔹
✅ باید انصاف را مراعات كرد و از خوبان اهل كتاب ستایش نمود.
✅ هر مكتبى، ریزش و رویش دارد. اگر گروهى ایمان نمى آورند و حقایق را كتمان مى كنند، در عوض گروهى با خشوع ایمان مى آورند.
✅ هر بهایى در برابر دین فروشى پرداخت شود، كم و ناچیز است.
آیه 199🌹ازسوره آل عمران 🌹
وَ إِنَّ =و همانا
مِنْ=از
أَهْلِ الْكِتابِ= اهل کتاب
لَمَنْ =قطعا کسانی اند که
يُؤْمِنُ =ايمان میآورد
بِاللَّهِ=به الله
وَ ما =و آنچه
أُنْزِلَ=فروفرستاده شده است
إِلَيْكُمْ =به سوی شما
وَ ما=و آنچه
أُنْزِلَ=فروفرستاده شده است
إِلَيْهِمْ=به سوی آنان
خاشِعِينَ=درحالی که فروتنند
لِلَّهِ=برای الله
لا يَشْتَرُونَ =نمی فروشند
بِآياتِ=آیات
اللَّهِ=الله را
ثَمَناً =به بهایی
قَلِيلًا=اندک
أُولئِكَ =آنان
لَهُمْ=برایشان است
أَجْرُهُمْ=مزدشان
عِنْدَ=نزد
رَبِّهِمْ =پرودگارشان
إِنَّ=همانا
اللَّهَ=الله
سَرِيعُالْحِسابِ=حساب رس سریع است
🌹🍃🌹🍃🌹
۱۰ دی ۱۴۰۲
۱۰ دی ۱۴۰۲
📣 رهبر انقلاب، ساعتی پیش:
مهمترین نقش و خدمت حاج قاسم سلیمانی، احیای جبهه مقاومت در منطقه بوده است
📸 تصاویری از دیدار خانواده شهید سلیمانی با رهبر انقلاب
@Emam_kh
۱۰ دی ۱۴۰۲
۱۰ دی ۱۴۰۲
22.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 شش دقیقه جنجالی از مستند "خارج از دید"
⭕️ از نماز جمعه مختلط هاشمی رفسنجانی با ادعای تقلب تا برکناری اسفندیار رحیم مشایی با فرمان صریح رهبری!!!
@Emam_kh
۱۰ دی ۱۴۰۲
۱۰ دی ۱۴۰۲
💠 حکم بلند خواندن حمد و سوره برای زنان
🔹 زن میتواند حمد و سوره نمازهای صبح، مغرب و عشاء را بلند یا آهسته بخواند ولی اگر نامحرم صدای او را میشنود، بهتر است آهسته بخواند.
🔸 بر مرد و زن واجب است حمد و سوره نمازهای ظهر و عصر و تسبیحات اربعه نمازها را آهسته بخوانند.
📚 پینوشت:
رساله نماز و روزه آیتالله خامنهای، مسأله 190و 191
@Emam_kh
۱۰ دی ۱۴۰۲
🌹امام صادق (علیه السلام) فرمودند:
✳️اگر یک نماز صبحت قضا شود،
حتی اگر کل دنیا طلا شود و آن را در راه خدا و اسلام بدهی..
🔴 جبران نمی شود....
@Emam_kh
۱۰ دی ۱۴۰۲
۱۰ دی ۱۴۰۲
رمان واقعی«تجسم شیطان»
قسمت_هفتاد_سوم
یک سال از ازدواج روح الله و فاطمه میگذشت، یک سالی که سرشار از عذاب هایی بود که فتانه برای محمود و بچه هاش داشت، درست است که روح الله در آلونک خود ساکن شده بود و سعی داشت نزدیک خانه پدری و هم خانه منور نشود، اما تیر ترکش فتانه، از دور هم که شده بر زندگی اش مینشست و عاطفهٔ بیچاره هر روزش جهنمی پر از آتش بود، فتانه در جبهه های مختلف می جنگید و انگار خستگی ناپذیر بود او به مدد نیروهای شیطانی، زندگی همه را تحت تاثیر قرار داده بود.
عاطفه در تمام این یک سال هر روز و هر ساعت و هر ثانیه اش از گزند فتانه در امان نبود و انگار تمام زندگی اش جهنم شده بود و فتانه به خاطر اینکه محمود قصد داشت از او جدا شود، حکم کرده بود که مسعود ، خواهر زاده اش او را طلاق دهد و مسعود هم که انسانی بد طینت بود، عاطفه را که کودکی کوچک داشت مدام مورد آزار و اذیت قرار میداد تا اینکه یک روز صبح زود تلفن همراه روح الله به صدا درآمد و پشت سرش صدای هیجان زدهٔ عاطفه در گوشی پیچید: الو سلام! روح الله عصری میتونی بیای روستا؟!
روح الله همانطور که چشمانش کلمه های کتاب را دنبال میکرد گفت: سلام عزیزم، چی شده که با این هول و ولا حرف میزنی؟ چی شده که وسط هفته اونم با اون اوضاع قمر در عقرب خونه فتانه من پاشم بیام روستا؟!
عاطفه نفسش را محکم بیرون داد و گفت: آخه بعد از یکسال اذیت و آزار فتانه، امروز مسعود اومده میگه که خاله اش راضی شده بی سروصدا از زندگی بابا بره بیرون، فقط یه شرط گذاشته ،اون شرط هم اینه که بابا، باغی را که تو آباد کردی بزنه به نام فتانه، تلفنی زنگ زدم به بابا هم گفتم، بابا را راضی کردم قبول کنه و شر فتانه کم بشه بلکه اذیت هاش هم برای من کمتر بشه و دست از سر زندگیم برداره، امروز عصر بابا قرار شد از شهر بیاد و یکراست بره باغ، من و مسعود و فتانه و بچه هاش هم میریم باغ تا همونجا بابا یه دست نوشته بده که باغ مال فتانه باشه و تمااام.. حالا بابا میگه چون زحمت اون باغ را تمام و کمال روح الله کشیده، تو هم باشی بهتره
روح الله که خوب فتانه را میشناخت گفت: یعنی فکر کردین فتانه به همین راحتی دست از سر بابا و زندگی تو برمیداره؟! خواهر من! فتانه الان یه مار زخمی چه عرض کنم،یه اژدهای زخمی هست و تا زهرش را به همهٔ ما و علی الخصوص بابا نریزه دست بردار نیست، من که نمیام اما از من به شما نصیحت، گول فتانه و مسعود را نخورین، نه خودت برو باغ و نه بذار بابا بره، من حس خوبی ندارم، فکر میکنم این سناریو همه اش یه نقشه است، یه دام هست که براتون پهن کردن...
عاطفه که انگار می خواست به هر طریقی روح الله را راضی به آمدن کند گفت: روح الله! اینبار به حرف من اعتماد کن و بیا، فکر میکنم فتانه خودش هم از این وضعیت خسته شده، آخه الان یک سال هست که بابا پاش را توی خونه فتانه نذاشته، نه به اون نه به بچه هاش سری نزده، خوب هرکی باشه خسته میشه، حالا فتانه میخواد فاتحه زندگی با بابا را بخونه منتها میخواد دست پر از اینجا بره و باغ را شرط کرده، اگر قلبا راضی هستی بیا دیگه، به خاطر من بیا...
روح الله آه کوتاهی کشید و گفت: من فاتحه این باغ را یک سال پیش خوندم، چرا که هیچ وقت ازثمر باغ به من هیچی نرسید فقط زحمتش پای من بود، یادمه یه روز کنار دیوار بالایی باغ ایستادم و نفرین کردم که باغ از رونق بیافته، الانم نمیام و به خاطر تو نمیام...چون میدونم اومدنم کاری اشتباه هست، فتانه اونی نیست نشون میده عاطفه جان!
تو که عمری زیر دستشون بودی باید بفهمی، نمی دونم چرا روی این کار اشتباه اینقدر پافشاری میکنی؟
عاطفه که به واقعیت حرفهای روح الله ایمان داشت اما حسی درونی او را مجبور میکرد که ناخواسته تن به خواستهٔ فتانه دهد، پس تصمیم داشت اگر روح الله هم حاضر به آمدن نشد، حتما با پدرش به باغ برود و کار را تمام کند
ادامه دارد..
📝به قلم:ط_حسینی
براساس واقعیت
🌼🍂🌼🍂🌼🍂🌼🍂
۱۰ دی ۱۴۰۲