eitaa logo
آستان مقدس امامزاده موسی و علی(علیهما السلام)
800 دنبال‌کننده
9.3هزار عکس
1.6هزار ویدیو
45 فایل
🕌حرم مطهر امامزاده موسی و علی(علیهما السلام) 🔶امام خامنه ای: اگر از فضای مجازی غافل شویم اگر نیروهای مؤمن و انقلابی این میدان را خالی کنند مطمئنا ضربه خواهیم خورد ارتباط با ما: 🔷 @astan_media 💠شهرستان سراب،خ امام(ره)،هم جوار گلزار شهدا
مشاهده در ایتا
دانلود
‍ 👌🏻 ✍🏻یه نفرمیگفت:پدربزرگم یه نیسان داشت که گفته میشد اولین نیسانیه که وارد ایران شده. با راست و دروغش کار ندارم،خیلی نیسانشو دوست داشت و روشم تعصب داشت و باهاش هم تو جاده کار میکرد .یادمه یه بار نشستم کنارش گفتم من هیچی نمی بینم اینقد که شیشه شکسته شده و خورد شده شما چجوری رانندگی میکنی؟ گفت به این خوبی دیده میشه چی رو نمی بینی؟ گفتم چجوری این شکلی شد؟ 🍃🌸گفت یه بار داشتم تو جاده رانندگی میکردم که یه تیکه سنگ کوچیک از ماشین کناری پرت شد اولش یه ترک کوچیک بود بعد کم کم بر اثر زمستون و تابستون و سرماگرما،بزرگ و بزرگ تر شد تا اینکه کل شیشه رو گرفت میگفت پدربزرگم حاضر نبود قبول کنه که ترک داره و تعمیرش کنه بس که دوسش داشت. 🍃🌸ما آدمام اینجوریم...عیبامونو قبول نمی کنیم،ایرادامونو نمی پذیریم و اصلاحش نمیکنیم تا اینکه بزرگ و بزرگ تر میشن... 🍃🌸میگفت اگه میخواید عاقبت پدربزرگمو بدونید،یکی از همون شب ها تو جاده بدلیل دید کم تصادف کرد و فوت کرد. همین عیبامون باعث نابودیمون میشن...همینایی که نمی پذیریمشون! @emamzadeh_sarab
🌹🌹 فرشتگان سراغش را از خدا گرفتند و خدا هر بار به فرشتگان این گونه می‌گفت: می‌آید، من تنها گوشی هستم که غصه هایش را می شنود و یگانه قلبی هستم که دردهایش را در خود نگه می دارد؛ سرانجام گنجشک روی شاخه ای از درختان دنیا نشست. فرشتگان چشم به لبهایش دوختند، گنجشک هیچ نگفت و خدا لب به سخن گشود: با من بگو از آنچه باعث سنگینی سینه توست. گنجشک گفت: لانه کوچکی داشتم، آرامگاه خستگیهایم بود و سرپناه بی کسی ام؛ تو همان را هم از من گرفتی! این طوفان بی موقع چه بود؟! چه می‌خواستی از لانه محقرم؟! کجای دنیا را گرفته بود؟! و سنگینیِ بغض، راه بر کلامش بست. سکوتی در عرش طنین انداز شد. فرشتگان همه سر به زیر انداختند. خدا گفت: ماری در راه لانه ات بود؛ خواب بودی؛ باد را گفتم تا لانه ات را واژگون کند؛ آنگاه تو از کمین مار پر گشودی. گنجشک خیره در خداییِ خدا مانده بود. سپس خدا گفت : چه بسیار بلاها که به واسطه محبتم از تو دور کردم و تو ندانسته به دشمنی ام برخاستی! اشک در دیدگان گنجشک نشسته بود؛ ناگاه چیزی در درونش فرو ریخت و گریه هایش ملکوت خدا را پر کرد. @emamzadeh_sarab