مسابقه #من_کاوه_هستم(۲)🌿
#شهادت_کاظمی
2⃣
با ماشین های گذری به "پادگان قلموت آباد" ارتش رفتم.استیشن را برداشتم و آمدم پادگان "پیرانشهر". ماشین را جلوی ساختمان فرماندهی گذاشتم و رفتم داخل.لحظاتی بعد"ولی نژاد" وارد شد. حال دگرگونی داشت.بدون مقدمه گفت:" دیدی کاظمی هم شهید شد!" گفتم:"چی؟" گفت:"کاظمی شهید شد."🌿
مغزم قفل کرده و چیزی جز این نتوانستم بپرسم:"شما که جلوتر از من راه افتادین.کجا شهید شده؟" جواب داد:"یه کم که از شما دور شدیم،سر سه راهی نیمچه،نرسیده به جاده اصلی پیرانشهر-سردشت از لابه لای درخت های سپیدار، یه خشاب رومون خالی شد،یه تیر مستقیم خورد تو سر کاظمی،یه تیر هم خورد به مقدم."🍀
گفتم:"الان کجان؟" گفت:"بیمارستان پیرانشهر." سریع به اتفاق او به طرف بیمارستان حرکت کردیم.رفتم بالای سرِ کاظمی.هنوز زنده بود و نفس داشت.داد زدم:"این که هنوز زنده ست.پس چرا کاری نمی کنین؟" یکی از عوامل بیمارستان گفت:"این جا کاری نمی شه کرد."🍃
تماس گرفتیم هلی کوپتر بیاد."آن شب هلی کوپتر نیامد و "ناصرکاظمی" فرمانده "تیپ ویژه شهدا" به همراه "سبقت الله مقدم" مسئول مخابرات تیپ به شهادت رسیدند.شبانه آمدیم پادگان، ولی به"#کاوه" حرفی نزدیم.فردا صبح، من و "مهدی اصغرزاده" مامور شدیم تا خبر شهادت "کاظمی" را به او بدهیم.کار بسیار سختی بود.🌱
ادامه دارد
راوی:جواد نظامپور
📚#من_کاوه_هستم
@Emdadbanovanfatemi
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•