👌👌👌
‼️#قضاوت_های_امیرالمومنین علی (ع)
👈جوانى خدمت على(عليه السلام) رسيد و عرض كرد:
على جان!
پدرم مردى ثروتمند بود، همراه عدّه اى به سفر رفت، اكنون همراهان پدرم بازگشته اند، امّا پدرم برنگشته است. از آنها پرسيدم: پدرم چه شد؟
مى گويند: از دنيا رفت. پرسيدم: اموالش چه شد؟
مى گويند: اطّلاعى از اموالش نداريم. يا اميرالمؤمنين!
من به اين افراد مشكوكم. لطفاً حقّ مرا از آنها بگيريد.
‼️حضرت نگاهى به جوان كرد و فرمود: فردا به مسجد بيا، #چنان در #موردمشكل_تو_داورى كنم كه در تاريخ، #جزدرزمان_حضرت_داود(عليه السلام) #سابقه_نداشته است. سپس به متّهمين نيز ابلاغ كرد كه فردا در مسجد حاضر شوند، و از مردم هم دعوت كرد كه ناظر و شاهد قضاوت وى باشند. لحظه موعود فرا رسيد، حضرت هر يك از متّهمين را در كنار ستونى قرار داد، و با پارچه چشمانشان را نيز بست. به مردم اشاره كرد كه هر زمان من تكبير گفتم شما هم تكبير بگوييد. سپس دستور داد نفر اوّل را چشم بسته نزد وى آورند.
❓ پرسيد: پدر اين جوان به مرگ طبيعى مرد، يا كشته شد؟ متّهم عرض كرد: فوت كرد. پرسيد: اموالش چه شد؟
عرض كرد: نمى دانم اموالش چه شد. پرسيد: چه روزى فوت كرد؟
پاسخ داد (مثلاً) روز شنبه. حضرت خطاب به كاتب فرمود: تمام اين اظهارات را يادداشت كن. سپس پرسيد: او را در كجا دفن كرديد؟ عرض كرد: فلان مكان. پرسيد: چه كسى بر او نماز خواند؟ جواب داد: فلان شخص. پرسيد: بر اثر چه بيمارى فوت كرد؟ پاسخ داد: فلان بيمارى. حضرت جزئيّات ديگرى نيز از وى پرسيد و كاتب همه را يادداشت مى كرد. اگر متّهم راست گفته باشد بايد بقيّه هم مثل او جواب بدهند، و اگر دروغ گفته پاسخ بقيّه حداقل در بعضى موارد متفاوت خواهد بود. بازجويى از وى تمام شد، حضرت #تكبيرى گفت، و جمعيّت حاضر نيز تكبير گفتند. #متّهمان با #شنيدن صداى #تكبيردلشان_خالى_شد، با خود گفتند حتماً دوستمان اعتراف كرد و همه ما را لو داد. حضرت متّهم نفر دوّم را طلبيد. خطاب به او فرمود: «آنچه رفيقت بايد بگويد گفت، تو حقيقت را بگو» حضرت بدون آن كه دروغى گفته باشد با يك جمله دو پهلو دل او را بيشتر خالى كرد، و اين باعث شد كه وى به واقعيّت اقرار كند. عرض كرد: يا اميرالمؤمنين! من به تنهايى قاتل نبودم، بلكه اين جنايت توسّط همه ما رقم خورد! با اعتراف متّهم دوّم، حضرت تكبير گفت و مؤمنان حاضر نيز تكبير گفتند.
👈حضرت خطاب به فرزند مقتول فرمود: با اينها چه مى كنى؟ عرض كرد: يا على به حرمت تو از آنها گذشتم، آن گاه حضرت آنان را يكى پس از ديگرى فراخواند. همه آنان به قتل و تصرف اموال پدر آن جوان اقرار كردند. آن گاه فرد اوّل را كه اقرار نكرده بود بازگرداند و او هم اقرار كرد. على(عليه السلام) آنان را به پرداخت مال و قصاص خون ملزم ساخت.
📓 الكافي، كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق / مصحح: غفارى، على اكبر، آخوندى، محمد، دار الكتب الإسلامية، تهران، 1407 قمری، چاپ چهارم، ج 7، ص 371، باب (النوادر).
#اللّهم_صلّ_علی_محمّدوآل_محمّدوعجّل_فرجهم
💎فضایل مولایمان را به همه بگوییم
#امام_زمان
👈کپی آزاد
@Emmam_Ali