آن #روزها که #یونس در دلِ #ماهی بود؛ #دلش تنگ #نمیشد؟!
دلش #نمیگرفت؟!
#روزهایش را چگونه به #شب رساندی خدا؟!
#تنهایی هاش را..
دلِ #گرفته اش را..
#اشک هایش را...
#ورژنِ خداییِ تو که #عوضنمیشود...
نسخه ی #ارتقا یافته که #نیستی که مثلا نسبت به نسخه ی قبلی یک سری #معایب داشته باشی و یک سری #مزایا...
مثلا بگوییم خدایِ ورژن #یونس تا توی #دلنهنگ هم #آنتن میداد ولی به #زمانِ #محمدﷺ که رسید باید میرفت روی قله ی #کوه....
توی #غار چند روز #معتکف میشد تا خدایش #آنتن بدهد....
نه تو همانِ خدایِ #یونسی...
همان خدایِ پاهایِ #اسماعیل..
همان خدایِ نگرانِ #ساره...
تو همان خدایِ #موسی در #رودی...
همان خدایی که #زینب را #صبر داد...
[دلِ منِ به دامِ نهنگ افتاده را آرام کن:)]
#بهوقتِدیروقت
#دلِوامانده
آن #روزها که #یونس در دلِ #ماهی بود؛ #دلش تنگ #نمیشد؟!
دلش #نمیگرفت؟!
#روزهایش را چگونه به #شب رساندی خدا؟!
#تنهایی هاش را..
دلِ #گرفته اش را..
#اشک هایش را...
#ورژنِ خداییِ تو که #عوضنمیشود...
نسخه ی #ارتقا یافته که #نیستی که مثلا نسبت به نسخه ی قبلی یک سری #معایب داشته باشی و یک سری #مزایا...
مثلا بگوییم خدایِ ورژن #یونس تا توی #دلنهنگ هم #آنتن میداد ولی به #زمانِ #محمدﷺ که رسید باید میرفت روی قله ی #کوه....
توی #غار چند روز #معتکف میشد تا خدایش #آنتن بدهد....
نه تو همانِ خدایِ #یونسی...
همان خدایِ پاهایِ #اسماعیل..
همان خدایِ نگرانِ #ساره...
تو همان خدایِ #موسی در #رودی...
همان خدایی که #زینب را #صبر داد...
[دلِ منِ به دامِ نهنگ افتاده را آرام کن:)]
#دلِواماندھ