eitaa logo
انقلاب آرمان ها
1هزار دنبال‌کننده
16.2هزار عکس
16.2هزار ویدیو
95 فایل
شهید بهشتی:ما انقلاب کردیم که واقعیت ها را تغییر دهیم نه آنکه آنها را بپذیریم. انقلاب ما "انقلاب آرمان ها" است نه انقلاب واقعیت ها. رسانه مردمی انقلاب اسلامی برای زمینه‌سازی ظهور (ان شاءالله) ادمین: @hkashani تبادل و تبلیغات: @mahedin
مشاهده در ایتا
دانلود
🔷 روز عرفه، سالروز شهادت شهید مدافع حرم مرتضی عطایی (ابوعلی) گرامی باد. ♦️خادم حرم امام رضا (ع) و برادر دینی شهید سید مصطفی صدرزاده بود و همانند او با هویت افغانستانی به سوریه رفت. 🔸 هر دوی آنها به هم قول می دهند که هر کدام زودتر شهید شد از امام حسین (ع) نامه شهادت دیگری را بگیرد. مرتضی به مصطفی می گوید تو زودتر از من می پری و چنین شد! 🔸بالاخره روز عرفه می رسد. چند روز قبل از آن مرتضی خواب دیده که مصطفی سیبی را به دو نیم تقسیم و در حالی که خندان است یکی از آن نیمه ها را به او می دهد و می گوید: «ابوعلی جان این هم سهمیه شما!» 🔸«وَيَستَبشِرونَ بِالَّذينَ لَم يَلحَقوا بِهِم مِن خَلفِهِم _ شهدا به کسانی که هنوز به آنها ملحق نشده‌اند از جانب خود بشارت می دهند. 🔸شهادت مرتضی را با توجه به بشارت مصطفی قطعی دانستند. در روز «عرفه» عملیات شروع شد اما او را به خط مقدم نبردند تا مانع شهادتش شوند! ظهر شد و خبر شهید شدن نیروها را از پشت بیسیم شنید. به خط مقدم می‌رود و لحظاتی بعد خبر می آید: «بسم رب الشهدا و صدیقین. مرتضی عطایی به خیلی عظیم شهدای مدافع حرم پیوست.» 🇮🇷 https://eitaa.com/joinchat/620691458C49eb718cea 🇮🇷 https://rubika.ir/joinc/BHAAICCC0ZHOBKYPSUGPKHXHKKEUVBCJ
🔷 عنایت حضرت زهرا (س) به فرزندش شهید سید مرتضی آوینی! 🔹روزی در خصوص مطالب چند شماره از مجله سوره که سید مرتضی آوینی سردبیرش بود به او نامه تندی نوشتم که مضمونش این بود که تو هم دیگر انقلابی نیستی و به دلایل سیاسی از آرمان هایت پا پس کشیده ای و من با تو قطع همکاری می کنم! حالم خیلی خراب بود. حسابی شاکی بودم. 🔹پلک که روی هم گذاشتم، بی بی فاطمه (س) را در خواب دیدم و شروع کردم به عرض حال و نالیدن از مجله، که بی بی با ناراحتی فرمودند: با بچه‌ من چه کار داری؟ من باز از دست حوزه هنری و سید مرتضی نالیدم، باز بی بی با ناراحتی فرمودند: با بچه من چه کار داری؟ من باز ادامه دادم اما برای بار سوم که این جمله را از زبان مبارک بانوی دو عالم شنیدم، از خواب پریدم. وحشت سراپای وجودم را فرا گرفته بود و اصلا به خود نبودم تا اینکه نامه ای از سید دریافت کردم! 🔹سید در جواب نامه من نوشته بود: یوسف جان! دوستت دارم. هر جا می خواهی بروی، برو! هر کاری که می خواهی بکنی، بکن! ولی بدان برای من پارتی بازی شده و اجدادم هوایم را دارند. 🔹دیگر طاقت نیاوردم و راه افتادم به سمت حوزه هنری و خطاب به سید مرتضی عرض کردم: پیش از اینکه نامه ات برسد، خبر داشتن پارتی ات را فهمیدم و خواب آن شبم را برایش تعریف کردم. 🔸منبع: «یوسفعلی میرشکاک، مصاحبه با سایت جماران، تاریخ ۱۴۰۰/۱/۲۰، کد خبر ۱۵۰۴۴۲۵) 🇮🇷 https://eitaa.com/joinchat/620691458C49eb718cea 🇮🇷 https://rubika.ir/joinc/BHAAICCC0ZHOBKYPSUGPKHXHKKEUVBCJ