فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
از روی احساسات مادرانهای که داشتم خیلی گریه کردم، شاید منصرف شود.
اما بابک تصمیم خودش را گرفته بود، گفت: «من حضرت زینب را در خواب دیدهام و دیگر نمیتوانم اینجا بمانم باید به سوریه بروم. این قضیه رفتنم هم مال امروز و دیروز نیست مادر، من چند ماه است که تصمیمم را گرفته ام.»
حتی شنیدم که به او گفتهاند که چطور میخواهی مادرت را تنها بگذاری و بروی، پسرم بابک هم گفته مادر همه ما آنجا در سوریه است، من بروم سوریه که بیمادر نمیمانم، پیش مادر اصلیمان حضرت زینب میروم...
راوی: مادر شهید 💚
#شهید_بابک_نوری 🕊🌱
رفاقت تا شهادت
┄┅─✵🕊✵─┅┄