◾️ شخصیت زینب کبری(سلاماللهعلیها)
▪️ رهبر انقلاب: #زینب_کبری دارای شخصیت چند بُعدی است؛ دانا و خبیر و دارای معرفت والا و یک انسان برجسته است که هر کس با آن بزرگوار مواجه میشود، در مقابل عظمتِ دانایی و روحی و معرفت او احساس خضوع میکند. شاید مهمترین بُعدی که شخصیت #زن_مسلمان میتواند آن را در مقابل چشم همه قرار دهد - تأثیری که از اسلام پذیرفته - این بُعد است. شخصیت زن اسلامی به برکت #ایمان و دل سپردن به رحمت و عظمت الهی، آنچنان سعه و عظمتی پیدا میکند که حوادث بزرگ در مقابل او، حقیر و ناچیز میشود. در زندگی زینب کبری، این بُعد از همه بارزتر و برجستهتر است. حادثهای مثل روز عاشورا نمیتواند زینب کبری را خرد کند. ۸۴/۳/۲۵
@khamenei_reyhaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 فَقُتِلَ الْحُسين...
☝ مرثیهخوانی حضرت آیتالله خامنهای به زبان ترکی درباره سيدالشهدا (ع) در اردبیل
https://virasty.com/Mahdijamshidi
،،،،،،،
۱. اکنون زمانیست که باید آشکارا، از حضور نیروی انتظامی در خیابان «دفاع» کنیم. پشتوانهی تداوم این حضور، «حمایت صریح» ماست.
۲. سکوت ما، به معنی «بیطرفی» در نبرد با حرام شرعی و سیاسی است.
۳. تا این لحظه، حجم انبوه آتش رسانهای دشمن بر «روایتسازی منفی»، متمرکز شده است. «پاسخ بههنگام» بدهیم.
https://eitaa.com/sedgh_mahdijamshidi
🔻از تحقیر تبلیغ تا استحالۀ فرهنگی
🖊 مهدی جمشیدی
۱. تأکید اخیر رهبر انقلاب بر امر «تبلیغ»، حاکی از این واقعیت است که نیروهای فکری و معرفتی، بیش از آنکه «عرصۀ عمومی» را دریابند و در پی «ذهنیتپردازی اجتماعی» باشند، درگیر مطالعات تخصصی و فنی شدهاند و جامعه را تا حد زیادی به حال حویش رها کردهاند. به بیان دیگر، علم و مقامات معطوف به آن، به هدف اصالی و و نهایی تبدیل شده و جامعه به فراموشی سپرده شده است. در نظام ذهنیِ بسیاری از کنشگران معرفتی، چه در حوزه و چه در دانشگاه، علم به یک امر خودبسنده و قائم به ذات تبدیل شده است که پرسش دربارۀ نتایج عینی و بیرونی آن، به حاشیه رفته است. در حقیقت، مراکز معرفتی به جای آنکه به مسألههای اجتماعی و بیرونی بپردازند، مسألههای خویش را بر صدر نشاندهاند و علایق انتزاعی و سلایق نظریِ خود را ترجیح دادهاند. البته روشن است که باید پارهای از مطالعات، جنبههای بنیادی داشته باشند و نباید به طور مطلق، به بنیانآفرینی و مبادیپردازی بیاعتنا بود، اما وضع کنونی به صورتی رقم خورده است که تعادل از دست رفته است. بدین جهت است که امر تبلیغ، تنازل کرده و منزلت فروتر و دوّمی یافته است.
۲. جامعه به «نیروهای فکریِ پیشران» نیاز دارد و همواره باید کسانی باشند که دستِ ذهن جامعه را بگیرند و اسباب هدایت آن را فراهم کنند. در غیر این صورت، نیروهای رقیب یا معارض، میدانداری خواهند کرد و در همین امتداد، ذهنیت جامعه تغییر خواهد کرد. اندیشۀ مردم در اختیار همین نیروهای پیشران است و آنها میتوانند به افکار عمومی، جهت بدهند و به نظام ارزشها تداوم ببخشند. ازاینرو، چنانچه اهمال شود و نیروهای فکری به گونهای ناموزن و افراطی، علم را بر فرهنگ ترجیح بدهند و علم را نیز بر تأملات خودبسنده و منقطع از وضع تاریخی و تمدنی حمل کنند، جامعه در اختیار «دیگریهای معرفتی و فرهنگی» قرار خواهد گرفت و از خود و اصالتهای هویتیاش، بیگانه خواهد شد. این حالت در هنگامی رخ میدهد که نیروهای فکری، عرصۀ فرهنگ عمومی و ذهنیت اجتماعی را سبک و سخیف انگاشته و سرگرم مطالعات عالی و فاخر گشتهاند و سخنی برای مردم ندارند.
۳. حاصل نهایی اینچنین وضعی «استحالۀ فرهنگی» است. استحالۀ فرهنگی به این معنی است که جامعه دچار جابجایی «ارزشها» و «ضدارزشها» میشود و به غیرخود و ناخود تبدیل میگردد. در مرحلههای آغازین، رگههای از شکاف و گسست نمایان میشوند که شاید بیشتر جنبۀ عینی و رفتاری دارند، اما بهتدریج، زاویهها و فاصلهها به لایۀ اعتقادی و بینشی نیز راه مییابد و فرد از نظر فرهنگی و معنایی، دچار استحاله میشود. چنین جامعهای که گرفتار سقوط فرهنگی شده، کار بهسامانکردنش بسیار دشوار و دیریاب است. مرحلۀ استحالۀ فرهنگی، مرحلهای است که در آن، جامعه در جبهۀ مقابل قرار گرفته و دیگر تابع و هوادار ارزشها نیست، بلکه ارزشهای پیشین را ضدارزش قلمداد میکند. روشن است که بازگرداندن اینچنین جامعهای به وضع نخست، محتاج مقدّمات و زمینههای فراوانی است. از طرف دیگر، تا روند استحاله به نقطههای پایانی نرسد، بسیاری از آن مطلع نخواهند شد و وضع، حملبرصحت میشود و انحرافها و لغزشها، موردی و محدود انگاشته میشود. آنگاه نیز که کار به لایۀ قطعیّت رسید، دیگر باید آن را تمامشده انگاشت و معطوف به این حالت منجمدشده و نهاییگشته، چارهاندیشی کرد.
۴. امر «تبلیغ»، حلقهای است که «علم» را به «فرهنگ» پیوند میدهد و «عالم» را در کنار «مردم» مینشاند و «مراکز معرفتی» را با «مسألههای جامعه»، دستبهگریبان میکند. تبلیغ، همانند «نقطۀ تماس» عمل میکند و نیروهای معرفتی را از جهان ذهنیِ پیشساخته و انتزاعیشان خارج میسازد و تعهدِ ایجاد تغییر در واقعیت عینی و بیرونی را در دل و جان آنها بیدار میگرداند. «مسألهها» در میدان بیرونی و عرصۀ عمومی متولد میشوند و «پاسخها» در مراکز معرفتی؛ حالآنکه در نگاه رایج، هم مسألهها و هم پاسخها متعلق به مراکز معرفتی هستند. در این تصویر، جامعه هیچ شأن و مکانتی ندارد و هرکه عالمتر باشد بیشتر و بیشتر از عرصۀ عمومی فاصله میگیرد و در دغدغههای علمی و ذهنی خویش فرو میرود. ازاینرو، عزلت نسبت به جامعه و نپرداختن به عینیّت و سطح واقعیت روزمرّه، به «فضیلت علمی» تبدیل میشود و حتی بهتدریج، تمام روح و شخصیت نیروهای معرفتی نیز از مردم و تعلقات اجتماعی، بیگانه میگردد و زبان مشترک و منطق واحد میان آنها و جامعه به زوال میرود. در اینجاست که نیروهای سخیف و بیمایه، جایگزین میشوند و کسانی بهعنوان سلبریتی، پرچم جهتدهی به افکار عمومی را در دست میگیرند.
https://virasty.com/Mahdijamshidi
،،،،،،،،،
زنی که با «سر برهنه» به مجلس و اجتماع عزای حسینبنعلی پا میگذارد، قداست و حرمت محفلش را آشکارا میشکند. سر حسین برای استقرار ارزشهای دین - که یکی از آنها حجاب است - نیزهنشین شد. با «سر برهنه»، به جنگ «سر نیزهنشین» نروید و بر قلب زخمخوردهی حسین، زخم تازه ننشانید. امام مظلوم ما، داغدار است.
🖇 تعلیقه:
۱. عرقخور، حق ندارد با شیشهی عرق وارد مجلس اهل بیت بشود. مکشفه هم با حالت برهنگی سر. مجلس حسین، «مجلس معصیت» نیست. کشف حجاب خیابانی، «تجاهر به فسق» است که از خود «فسق»، بدتر است؛ به خصوص در درون «حریم اهلبیت» که قداست مطلق دارد. همه معصیتکار هستیم ولی در مجلس اهلبیت، «تظاهر به معصیت» میکنیم؟!
۲. چرا اینان را از مجلس «برانیم»؟! باید به حجاب «بخوانیم»! بیتفاوت نباشیم و حرام را به رسمیت نشناسیم. اگر کشف حجاب در «خیابان»، حرام شرعی و سیاسی است، در «مجلس اهل بیت»، حرمت مضاف نخواهد داشت؟! امربهمعروف و نهیازمنکر کنیم؛ این امر، فلسفهی قیام حسینبنعلی بود، ولی ما امروز آن را رها کردهایم و رضایت و تکثر و تمایز را بر سعادت و هدایت و اصلاح، ترجیح میدهیم. باید گفت تا عادیسازی صورت نگیرد و معصیت، همچنان معصیت انگاشته شود.
https://eitaa.com/sedgh_mahdijamshidi