فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امام باقر (ع):
مضطر وافعی مهدی ماست
#مقالات_مناسبتی
※ موضوع: نقش معرفت نفس در دریافت تقدیرات عالی
✍️ چند سؤال مهم وجود دارد که تمام پیامبران و اوصیای آنان برای پاسخ به همین سؤالات مبعوث شدند!
چه بخواهیم و چه نخواهیم پاسخ این سؤالات اثر چشمگیری در کیفیت و عاقبت حیات ما دارد.
• انسان موجودی فعال و اجتماعی است، که به عرصههای مختلف و متنوعی وارد میشود. اگر جواب این سؤالات را نداند و از زیر و بم ساختار وجودش آگاه نباشد، نمیتواند موضع درستی در مورد ارتباطات و تصمیمات آینده خود بگیرد.
• مقاله را در لینک زیر مطالعه بفرمایید تا با این سؤالات کلیدی و نقش فهم آنها در جذب تقدیرات عالی در شبهای قدر آشنا شوید👇:
blog.montazer.ir/the-role-of-self-knowledge-in-receiving-great-destiny/
تنظیم و تولید مقاله: استودیو نویسندگی #انسان_تمام
@ostad_shojae
📢 استجابت، توجه و التفات خداست
✏️ رهبر انقلاب: هيچ دعایی بی استجابت نيست. استجابت بمعنای اين نيست كه خواسته انسان حتما برآورده شود. استجابت، توجه و التفات خداست؛ ولو آن خواسته اي كه داريم تحقق هم پيدا نكند؛ اما همين «يا الله» شما بی گمان لبيكی به دنبال خواهد داشت.
🌙 #بهار_معنویت | روز بیست و سوم ماه مبارک رمضان ۱۴۴۵
💮کمال ادب
🌼امام صادق(ع):
کمال ادب و مروت در هفت چیز است: خردمندى،
بردبارى،
شکیبایى،
ملایمت،
خاموشى،
نیکخویى و
مدارا.
مستدرک الوسائل/ج9/ص38/ح10141
🌼امام صادق علیه السلام:
اگر میان مردم دادگری شود، همه بی نیاز می شوند، آسمان روزی خود را فرو می ریزد و زمین به اذن پروردگار متعال، برکت خویش را بیرون می آورد.
کافی/ج 3/ص 568/ح 6
کم فروشی، گران فروشی، کم کاری، عدم تکریم یکدیگر، تمسخر دیگران، عدم شهادت به حق و... از مصادیق بیداد و عدم اجرای عدالت و در نتیجه بی برکتی مال است.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فیلم| مادر شهید صالحی روزبهانی: پسرم میگفت اگر شهید و دوباره زنده شوم همین راه را ادامه میدهم
🔹مادر شهید صالحی روزبهانی در گفتوگو با فارس گفت: پسرم میگفت اگر شهید و دوباره زنده شوم همین راه را ادامه میدهم. به داشتن چنین فرزندی افتخار میکنم.
🔹شهید سید علی صالحی روزبهانی در حمله تروریستی روز گذشته رژیم صهیونیستی به کنسولگری ایران در دمشق به همراه 6 تن دیگر به شهادت رسید.
https://farsnews.ir/lorestan/1712056035452531475
💢 عشقت به دست طوفان
خواهد سپرد ما را -۱
مقارنه زمین و آسمان نزدیک است. این شب ها زمین به آسمان از همیشه نزدیکتر میشود؛ چندان نزدیک که شاید بتوان ابراهیموار در ملکوت آسمانها نگریست. «و کذلک نری ابراهیم ملکوت السماوات و الارض و لیکون من الموقنین». زمین و زمان، آن حصار و حجابی است که دیده ما را از ملکوت مستور داشته و این شب ها جرعهای از ملکوت را میچشانند تا بیتاب و بیقرارمان کنند. یک شب قدر از مبارکی، هزارماه میشود و این جرعه یعنی که هستی ذاتا ملکوت است و زمین و زمانبردار نیست. یعنی که جاودانگی و فرا زمانی زیستن تقدیر آدمی است، حتی اگر دچار هبوط شده و در حصار زمین و زمان و تن گرفتار آمده باشد.
لحظه تحویل سال و حال و جان نزدیک است. این شب ها زمین به آسمان از همیشه نزدیکتر میشود تا بهار جان بدمد. «انّ لربکم فیایام دهرکم نفحات الا فتعرضوا لها». درست است که زندگی همواره از آسمان به سوی زمین میبارد و جاری میشود و آفتاب زندگی همواره بر ما میتابد و جان میبخشد. اما این بار ماجرا رویاییتر است. راست گفت خداوند تبارک وتعالی که «هوالذی یصلّی علیکم و ملائکته لیخرجکم من الظّلمات الی النور... او کسی است که خود و فرشتگانش بر شما درود و تحیت میفرستند تا از تاریکیها به سمت نور خارج کنند» (احزاب/43). این نزول حیات و تحیت، لاینقطع است اما حکایت شب قدر حکایت دیگری است. آنک فرشتگان رحمت الهی فرود میآیند و در بارگاه امام عصر و صاحب زمان(عج) -حضرت ربیع الأنام و نضرهًْ الأیام- به ادب زانو میزنند و بهترین درود و تحیتها و سلام و سلامتیها را تقدیم میکنند. این چنین سزاوار است اگر بیقراران، امشب بیتابتر از همیشه بانگ برآرند که «این السبب المتصل بین الارض و السماء». شب قدر لب به خنده گشوده است و دیده از باران بیقراری، تر.
عاشق شو ار نه روزی کار جهان سرآید
ناخوانده نقش مقصود از کارگاه هستی
... عشقت به دست طوفان خواهد سپرد ما را
چون برق از این کشاکش، پنداشتی که رستی
حقیقت همان است که خداوند به پیامبر(ص) فرمود. «بگو پروردگارم برای شما هیچ ارزش و اعتباری قائل نیست اگر دعایتان نباشد» (فرقان/77) و «ای کسانی که ایمان آوردهاید خداوند و فرستاده او را اجابت کنید آن هنگام که شما را میخوانند تا زنده کنند و بدانید که خداوند میان انسان و قلب او حائل است و اینکه به سوی او محشور میشوید.» (انفال/24). اگر ادب بندگی و زندگی را به انسان- ظلوم جهول- نمیآموختند، او بیدست و پاتر از آن بود که به سلامت به سر آورد. «انت کهفی حین تعیینی المذاهب... تو سر پناه منی آن هنگام که راهها مرا به رنج و سختی افکند. و تو از سر رحمت آفریننده منی حال آن که از آفرینش من بینیازی بودی. و اگر رحمت تو نبود، هر آینه من از هلاک شدگان بودم. و تو با یاری من بر دشمنانم، تأیید کننده منی و اگر یاری تو نبود، هر آینه من از رسواشدگان بودم». (دعای نیمه رجب و مشابه آن، دعای 51 صحیفه سجادیه). ما از نسل آدم و حواییم که زبان به اعتراف گشودند و « قالا ربنا ظلمنا انفسنا و ان لم تغفرلنا و ترحمنا لنکونن من الخاسرین» (اعراف/23). ما به زیانکاری خویش اگر مورد مغفرت و عطوفت حق قرار نگیریم اذعان داریم و با این همه زبان به شکر گشوده که «الحمدلله الذی دَلَّنا علی التوبه التی لم نفدها الا من فضله. سپاس خدایی را که ما را به توبه و بازگشت دلالت فرمود، توبهای که آن را از فضل خدا یافتیم». (دعای اول صحیفه سجادیه).
«آنِ» لیلهًْ القدر همچنان که هنگام وسعت یافتن زمان است، فرصت اتساع ظرفیتها و تحملها و قابلیتهاست. زمینهها و محاسبات متصلب و منجمد مادی در این هنگام قابلیت تغییر و دگرگونی پیدا میکنند. جهان، جهان تقدیر و تدبیر است؛ مجال تنگ اندازهها و محدوده تدبیرهای نارسای بشر است. اما در میدان اسباب و علل میتوان گونهای دیگر از تقدیر را تدبیر کرد و برگزید. «تقطعت بهم الاسباب» حکایت بیچارگی آنهاست که چشم از آسمان برداشتند و خود را مبدأ اسباب و علل پنداشتند و از چشم پروردگار افتادند. ما پناه میبریم به خدا از اینکه ازچشم عنایت حضرتش بیافتیم. «و لاترم بیکَرَمْیِ من سقط من عین رعایتک... و مرا مانند کسی که از چشم عنایت تو افتاده و جامه خواری و بدبختی از جانب تو بر او پوشیده شده، از درگاه خود دور مساز بلکه دستم را بگیر و از سقوط بیدینان و دلهره گمراهان و لغزش فریبخوردگان و ورطه هلاک شدگان نجات ده... مرا به حیات طیبه زنده بدار... و از شماتت دشمنان و پیشامد بلا و ذلت و خواری پناه بده... و مرا سرگشته در وادی طغیان و سرکشی رها مکن و مایه عبرت دیگران نخواه... و دیگری را جایگزین من نکن و نام مرا از دفتر نیکان تغییر نده». (دعای 47 صحیفه سجادیه).
💢 ادامه دارد
💢 عشقت به دست طوفان
خواهد سپرد ما را -۲
لحظه سال تحویل جان، شب تقدیر مختار و هنگام اختیار بهترین تقدیرهاست. کلید گشایش تنگناها و بهانه بهرهمندیهای ماورای حساب عادی بشر را باید در غیب عالم جست: «وعنده مفاتح الغیب». هستی، با محاسبه تمام پیش میرود و نظام سبب و اسباب بر آن حاکم است. اما در این میان یک اَبَر محاسبه وجود دارد که عین حساب و محاسبه و تدبیر و تقدیر است. گمان و پندار آدمی که همه محاسبه نیست. «و من یتّقالله یجعل له مخرجاً و یرزقه من حیث لایحتسب و من یتوکل علی الله فهو حسبه انّ الله بالغ امره قدجعلالله لکل شی قدراً» (طلاق/3و2). قدر و اندازهها دست خداست و هم اوست که قبض و بسط میدهد. تنها اوست که خواسته خود را به سرانجام میرساند و چنین خدایی برای سپردن امور به وی کفایت میکند. تقوای خداست که گشایشگر و بنبستشکن است. و تقواست که آدمی را بهرهمند میسازد از آنجا که هیچ محاسبه نکرده و گمان نمیبرد. گشایشها و مضیقهها به دست اوست و سر آغاز این وسعت، در دل و جان آدمی است. به تعبیر امیرمومنان آنچه آدمی را قیمتی میکند، همین گنجایش دل و جان اوست. «یا کمیل! هذه القلوب اوعیهًٌْ فخیرُها اوعاها. ای کمیل این دلها مانند ظرف است و بهترین آنها پرگنجایشترین آنهاست» (حکمت 147 نهجالبلاغه). ما باید اراده کنیم و بخواهیم تا دعای«حول حالنا الی احسن الحال» مستجاب شود. تا تصمیم و کوشش نباشد، کشش و گشایش نیز در کار نخواهد بود و تغییر اصلی آدم و عالم رخ نخواهد داد.
زمین و زمانی که انسان ظلوم جهول در آن سر کرد، به غایت رازآلود است. آدمی قرنها به نام تغییر در جا زد، به اسم پیشرفت عقب رفت، به نام سعادت در کام بدبختی افتاد، به اسم آزادی خویشتن را در اسارت یافت و به سودای کامجویی و دستیابی به خواستهها و آرزوها تلخکام شد. چرا؟ مصیبت از آنجا آغاز شد که اراده و اشتها و خواستههای آدمی- به هوای داشتن آزادی و اختیار- روی موج باطل افتاد و نافرمانی به جای اطاعت و سرسپردگی نفس جای حرّیت نشست. تن بر جان غالب شد و صدای اولیای شرافت و کرامت را بلند کرد که «الا حُرٌّ یدع هذه اللُماظه لاهلها؟... آیا آزادهای نیست که این ته مانده غذا کنار دندان (دنیا) را برای اهل آن واگذارد؟ همانا جانهای شما را قیمت و بهایی جز بهشت نیست، پس جز به همین قیمت نفروشید» (حکمت 456 نهجالبلاغه). و شگفتا که انسان چگونه در خویش پیله کرده بود و نتوانست سربلند کند و به افق بالاتر بنگرد.
همین چند روز پیش بود که مردم را فراخواند و به خطبه ایستاد در حالی که لباسی پشمین بر تن و نعلینی از لیف خرما به پا و علامت سجده بر پیشانی داشت. «الحمدلله الذی الیه مصائر الخلق و عواقب الامر. سپاس خدایی را که سرنوشت مخلوقات و سرانجام کار به سوی اوست. او را به خاطر احسان بزرگ و برهان روشن و فضیلت فزایندهاش سپاس میگوییم». و با وجود سنگینی غمی که بر قلب نازنین خویش احساس میکرد، این حمد و سپاس را به غایت و نهایت رساند. آنگاه فرمود «بندگان خدا! شما را به تقوای پروردگاری که لباس بر شما پوشاند و زندگی را ارزانی کرد، سفارش میکنم. پس اگر کسی میتوانست نردبانی به سوی بقا یا راهی برای راندن مرگ پیدا کند، همانا سلیمان پسر داود علیهالسلام بود که در کنار نبوت و عظمت نزدیکی به پروردگار، مالکیت جن و انس به تسخیر او درآمده بود. پس آن هنگام که روزی خود را به تمامی گرفت و مدت عمر وی کامل شد، کمانهای فنا، تیرهای مرگ را به طرف او نشانه رفت... و سرزمین و خانه او را قوم دیگری به ارث بردند. و همانا برای شما در قرون گذشته عبرت است. کجا رفتند عمالقه و فرزندان آنها؟ کجایند فرعونها و فرزندانآنها؟ کجایند اصحاب شهرهای رس که پیامبران را کشتند و سنتهای الهی را خاموش نمودند و بدعتهای جباران را زنده کردند؟».
داغ دل امام تازه شده بود. «شما را به خدا! آیا انتظار امامی غیر از من را میکشید؟... بدانید بندگان برگزیده خدا عزم کوچیدن از این دنیا را کردند و اندک این دنیا را که باقی نمیماند فروختند و بسیار آخرت را که فنا نمیپذیرد خریدند. برادران ما که خون آنها در صفین ریخت، زیان نکردند که امروز زنده نیستند تا غصهها بخورند و زهر جانسوز اندوه بیاشامند. به خدا سوگند خداوند را ملاقات کردند و پاداش آنها را به تمامی داد. کجایند برادرانم که راه را در پیش گرفتند و با حقطلبی راه سپردند. کجاست عمار؟ و کجاست ابنتیهان؟ و کجاست ذوالشهادتین؟ و کجایند همانندهای آنان از برادرانشان که با یکدیگر پیمان مرگ بستند و سرهای آنان را برای فاجران هدیه بردند». آنگاه دست بر محاسن مبارک کشید... دیگر تاب نیاورد و با زبان روزه چون ابر بهاری گریست. و باز از برادرانی که تلاوت و تدبر و احیای قرآن پیشهشان بود و مبارزه با بدعت رسمشان، یاد کرد و سرانجام فرمود «الجهاد الجهاد عبادالله!...» (خطبه 182 نهجالبلاغه).
💢ادامه دارد
💢 عشقت به دست طوفان
خواهد سپرد ما را -۳
مقارنه آسمان و زمین بود. شب قدر علی(ع) فرا رسیده بود. شهید مطهری در کتاب حماسه حسینی پایان ماجرا را چنین روایت میکند؛ «علی بنابیطالب آن وقتی که تیغ بر فرقش فرود آمده و تا نزدیک ابرویش شکافته، این طور حرف میزند: والله ما فجأنی من الموت واردٌ کرهته... به خدا قسم مرگ ناگهانی و ضربت ناگهانی که بر من خورد، یک ذره مورد کراهت من نیست، من افتخار میکنم و آرزوی چنین روزی را داشتم، به خدا قسم مثل من مثل آن عاشقی است که به معشوق خود رسیده باشد. به قول شاعر؛ دیدار یار غائب دانی چه ذوق دارد ]ابری که در بیابان بر تشنهای ببارد[. مثل من در حال این ضربت خوردن، مثل همان مردمی است که در شبهای تاریک دنبال آب میگردند و ناگهان به آب میرسند».
خداوندا ما نیز از زبان امیرمومنان تو را میخوانیم. «نسألالله منازل الشهدا و معایشهًْ السعداء و مرافقهًْ الانبیاء. خداوندا جایگاه شهیدان و زندگی سعادتمندان و همنشینی پیامبران را از تو مسئلت میکنیم». امشب نام ما را نیز در زمره سعیدان و شهیدان اهل یقین و مومن به غیب بنویس!
@IMANI_mohammad
🔻🌼 علی علیه السلام
در ساعات آخر عمر
مجموعه آثار استاد شهید مطهری
، ج۲۳، ص: ۱۶۰
شگفت انگیزترین دورههای زندگی علی علیه السلام در حدود چهل و پنج ساعت است. علی علیه السلام چند دوره زندگی دارد: از تولد تا بعثت پیغمبر، از بعثت پیغمبر تا هجرت، از هجرت تا وفات پیغمبر که دوره سوم زندگی علی علیه السلام است و شکل و رنگ دیگری دارد، از وفات پیغمبر تا خلافت خودش (آن بیست و پنج سال) دوره چهارم زندگی علی علیه السلام است، و دوره خلافت چهارسال و نیمهاش دوره دیگری از زندگی اوست. علی علیه السلام یک دوره دیگری هم دارد که این دوره از زندگی او کمتر از دو شبانه روز است و شگفت انگیزترین دورههای زندگی علی علیه السلام است، یعنی فاصله ضربت خوردن تا وفات. انسان کامل بودنِ علی علیه السلام اینجا ظاهر میشود، یعنی در لحظاتی که مواجه با مرگ شده است «۲». اولین عکس العمل علی علیه السلام در مواجهه با مرگ چه بود؟ ضربت که به فرق مبارکش وارد شد، دو جمله از او شنیده شد. یک جمله اینکه: «این مرد را بگیرید» و دیگر اینکه: فُزْتُ وَ رَبِّ الْکَعْبَةِ قسم به پروردگار کعبه که رستگار شدم؛ به شهادت نائل شدم، شهادت برای من رستگاری است. علی علیه السلام را آوردند و در بستر خواباندند. طبیبی به نام اثیربن عمروتحصیل کردههای جندی شاپور و عرب بود و در کوفه میزیست- برای معاینه زخم امیرالمؤمنین آوردند. حضرت را با وسایل آن زمان معاینه کرد. نوشتهاند رگی از شُش گوسفند را که گرم بود لای زخم گذاشت و با این آزمایش فهمید که زهر وارد خون حضرت شده است. لذا اظهار عجز کرد. [معمولًا احوال مریض لاعلاج را] «۱» به خود مریض نمیگویند، به کسان او میگویند، ولی او میدانست که علی علیه السلام کسی نیست که لازم باشد احوالاتش را به کسان او بگوید. پس عرض کرد: یا امیرالمؤمنین! اگر وصیتی دارید بفرمایید. وقتیامّ کلثوم سراغ آن لعین ازل و ابد (ابن ملجم) میرود، شروع میکند به بدگویی کردن به او که پدر من با تو چه کرده بود که چنین کاری کردی؟ بعد به او میگوید: امیدوارم که پدرم سلامت خود را بازیابد و روسیاهی برای تو بماند. تا این جمله راامّ کلثوم گفت، ابن ملجم شروع به صحبت کرد و گفت: خاطرت جمع باشد، من آن شمشیر را به هزار درهم (یا دینار) خریدم و هزار درهم (یا دینار) دادم تا مسمومش کردند و من سمّی به این شمشیر خورانیدهام که اگر بر سر همه مردم کوفه یکجا وارد میشد، همه را از بین میبرد. مطمئن باش پدر تو زنده نمیماند. شگفتیهای علی علیه السلام و معجزههای «۲» انسانی او در اینجا ظهور میکند. جزء وصایاش میگوید: با اسیرتان مدارا کنید. و بعد میفرماید: یا بَنی عَبْدِ الْمُطَّلِبِ لا الْفِیَنَّکُمْ تَخوضونَ دِماءَ الْمُسْلِمینَ خَوْضاً، تَقولونَ قُتِلَ امیرُالْمُؤْمِنینَ قُتِلَ امیرُ الْمُؤْمِنینَ. الا لا تَقْتُلُنَّ بیالّا قاتِلی «۳». اولاد عبدالمطّلب! نکند وقتی که من از دنیا رفتم، بین مردم بیفتید و بگویید امیرالمؤمنین شهید شد، فلان کس محرّک بود، فلان کس دخالت داشت و این و آن را متهم کنید؛ نمیخواهم دنبال این حرفها بروید، قاتل من یک نفر است. به امام حسن علیه السلام فرمود: فرزندم حسن! بعد از من اختیار او با توست. میخواهی آزادش کنی آزاد کن، و اگر میخواهی قصاص کنی توجه داشته باش که او به پدر تو فقط یک ضربه زده است، به او یک ضربه بزن. اگر کشته شد، شد و اگر کشته نشد، نشد. باز هم سراغ اسیرش را میگیرد: آیا به اسیرتان غذا دادهاید؟ آیا به او آب دادهاید؟ آیا به او رسیدگی کردهاید؟ کاسهای شیر برای مولی میآورند؛ مقداری مینوشد، میگوید: باقی را به این مرد بدهید تا بنوشد و گرسنه نماند. رفتارش با دشمن این گونه است که باعث شده مولوی بگوید:
در شجاعت شیر ربّانیستی
در مروّت خود که داند کیستی
اینها مردانگی های علی علیه السلام است، انسانیت های علی علیه السلام است. علی علیه السلام در بستر افتاده و ساعت به ساعت حالش وخیمتر میشود و سموم روی بدن مقدس او بیشتر اثر میگذارد.
💢 ادامه دارد
.
اصحاب ناراحتند، گریه میکنند، ناله میکنند ولی میبینند لبهای علی خندان و شکفته است، میفرماید: وَ اللَّهِ ما فَجَأَنی مِنَ الْمَوْتِ وارِدٌ کَرِهْتُهُ وَلا طالِعٌ انْکَرْتُهُ، وَ ما کُنْتُ الّا کَقارِبٍ وَرَدَ وَ طالِبٍ وَجَدَ «۱». به خدا قسم آنچه بر من وارد شده است چیزی که برای من ناپسند باشد نیست. شهادت در راه خدا همیشه آرزوی من بوده و برای من چه از این بهتر که در حال عبادت شهید شوم. وَ ما کُنْتُ الّا کَقارِبٍ وَرَدَ وَ طالِبٍ وَجَدَ. مَثَلی میآورد که عرب با این مثل خیلی آشنا بود. عرب در بیابانها و بهطور فصلی زندگی میکرد و وقتی در یک جا آب و علف برای حیوانات و حشمش پیدا میشد، تا وقتی که آب و علف بود در آنجا میماند، بعد در جای دیگری آب و علف پیدا میکرد و میرفت. چون روزها خیلی گرم بود، گاهی شبها برای پیدا کردن نقطهای که آب داشته باشد میرفتند، یعنی شبها دنبال آبگردی بودند (قارب به چنین کسی میگویند). حضرت به مردم میگوید: ای مردم! برای کسی که در شب تاریک دنبال آب بگردد و ناگهان آب را پیدا کند، چه سرور و شعفی دست میدهد؟ مَثَل من مَثَل عاشقی است که به معشوق خود رسیده و مثل کسی است که در یک شب ظلمانی آب پیدا کرده باشد
دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
وندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند
چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی
آن شب قدر که این تازه براتم دادند
این بیت همان فُزْتُ وَ رَبِّ الْکَعْبَة را میگوید. «از غصه نجاتم دادند» یعنی فُزْتُ وَ رَبِّ الْکَعْبَة. پر حرارت ترین سخنان علی علیه السلام آنهایی است که در همین چهل و پنج ساعت (تقریباً) از ایشان صادر شده است. علی علیه السلام اندکی بعد از طلوع فجر روز نوزدهم ضربت خورد و در نیمههای شب بیست و یکم روح مقدسش به عالم بالا پرواز کرد. در لحظات آخر، همه دور بستر علی علیه السلام جمع بودند. زهر به بدن مبارکش خیلی اثر کرده بود و گاهی وجود مقدسش از حال میرفت و به حال اغما در میآمد. ولی همینکه به هوش میآمد باز از زبانش دُر میریخت، حکمت و نصیحت و پند و موعظه میریخت. آخرین موعظه علی علیه السلام همان موعظه بسیار بسیار پرحرارت و پرجوشی است که در بیست ماده بیان کرده است. اول حسن و حسین و بعد بقیه اهل بیتش را مخاطب قرار میدهد: حسنم! حسینم! همه فرزندانم و همه مردمی که تا دامنه قیامت سخن من به آنها میرسد، با شما هستم. (یعنی ما و شما هم مخاطب علی علیه السلام هستیم). در این کلمات، جامعیت اسلام را بیان میکند: اللَّهَ اللَّهَ فِی الْایْتامِ، اللَّهَ اللَّهَ فِی الْقُرْآنِ، اللَّهَ اللَّهَ فی جیرانِکُمْ، اللَّهَ اللَّهَ فی بَیْتِ رَبِّکُمْ، اللَّهَ اللَّهَ فِی الصَّلوةِ، اللَّهَ اللَّهَ فِی الزَّکوةِ «۱». .. یک یک بیان میکند: خدا را، خدا را درباره یتیمان؛ خدا را، خدا را درباره قرآن؛ خدا را، خدا را درباره همسایه هاتان؛ خدا را، خدا را ... وقتی آن مطالبی را که در نظر داشت بگوید گفت، آنها که چشمشان به لبهای علی بود دیدند که حال مولی بیشتر منقلب شد و عرقی به پیشانی مقدسش آمد و دیگر توجهش را از مخاطبین سلب کرد. چشمها و گوشها متوجه لبهای علی بود تا ببینند علی دیگر چه میخواهد بگوید. یک وقت دیدند صدای علی علیه السلام بلند شد: اشْهَدُ انْ لا الهَ الّا اللَّهُ وَ اشْهَدُ انَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسولُهُ. و لا حول و لا قوّة الّا باللَّه العلیّ العظیم.
@IMANI_mohammad
.
یهود شویی!
♦️چرا باید یک فعال سیاسی برخلاف اسناد تاریخی، در یهودی بودن قاتل امیر مومنان (ع) تشکیک کند؟ عباس عبدی، محکوم پرونده "فروش اطلاعات به بیگانگان" در دوره موسوم به اصلاحات است.
🔹نقشی که جریان یهود در سنگ اندازی مقابل نهضت پیامبر (ص)، جنگ افروزی، نفوذ و اختلاف افکنی میان مسلمین، انحراف نهضت و خانه نشینی و شهادت ائمه معصومین (ع) ایفا کرد، محدود به یکی دو مورد نیست که بشود انکار کرد.
♦️بررسی های تاریخ نشان میدهد ابن ملجم مرادی در سرپرستی زنی یهودی قرار داشت (علامه مجلسی، بحارالانوار، ج۴۲، ص۲۶۲). امام (ع) بعد از ضربت خوردن فرمود: "قَتَلَنِی ابْنُ مُلْجَمٍ قَتَلَنِی اللَّعِینُ ابْنُ الْیَهُودِیَّةِ". (بحار الأنوار، ج۴۲، ص۲۸۱ تا ۲۸۴).
🔹علی بن الحسن ابن عساکر، در جلد ۴۲ کتاب تاریخ مدینة نقل می کند که امیر مومنان (ع) مدت ها قبل از شهادت فرمود: «رسول خدا (ص) به من خبر داد قاتل من فردی شبیه یهود است». (به نقل از اندیشکده مطالعات یهود)
♦️این غیر از نفوذ و نقش آفرینی یهود در دربار امویان و عباسیان -از جمله امثال سندی بن شاهک- است و جنایات متعددی که مرتکب شدند.
______________________
🖌#پی_نوشت:
📌#برجام_شناسنامه گوساله های سامری یهود از قاجاریه تا پهلوی که یهود برای نابودی ایران بر سر کار آورد تا امروز اصلاح طلبان را؛ که 32 سال دولت در چنگالشان بود و تا توانستند از طریق سازمان ملل نقشه های یهود صهیونیست را در مملکت پیاده کردند و مصائب فراوان فرهنگی اقتصادی و سیاسی برای ملت ایران به ارمغان آوردند