#مقالات_مناسبتی
※ موضوع: نقش معرفت نفس در دریافت تقدیرات عالی
✍️ چند سؤال مهم وجود دارد که تمام پیامبران و اوصیای آنان برای پاسخ به همین سؤالات مبعوث شدند!
چه بخواهیم و چه نخواهیم پاسخ این سؤالات اثر چشمگیری در کیفیت و عاقبت حیات ما دارد.
• انسان موجودی فعال و اجتماعی است، که به عرصههای مختلف و متنوعی وارد میشود. اگر جواب این سؤالات را نداند و از زیر و بم ساختار وجودش آگاه نباشد، نمیتواند موضع درستی در مورد ارتباطات و تصمیمات آینده خود بگیرد.
• مقاله را در لینک زیر مطالعه بفرمایید تا با این سؤالات کلیدی و نقش فهم آنها در جذب تقدیرات عالی در شبهای قدر آشنا شوید👇:
blog.montazer.ir/the-role-of-self-knowledge-in-receiving-great-destiny/
تنظیم و تولید مقاله: استودیو نویسندگی #انسان_تمام
@ostad_shojae
📢 استجابت، توجه و التفات خداست
✏️ رهبر انقلاب: هيچ دعایی بی استجابت نيست. استجابت بمعنای اين نيست كه خواسته انسان حتما برآورده شود. استجابت، توجه و التفات خداست؛ ولو آن خواسته اي كه داريم تحقق هم پيدا نكند؛ اما همين «يا الله» شما بی گمان لبيكی به دنبال خواهد داشت.
🌙 #بهار_معنویت | روز بیست و سوم ماه مبارک رمضان ۱۴۴۵
💮کمال ادب
🌼امام صادق(ع):
کمال ادب و مروت در هفت چیز است: خردمندى،
بردبارى،
شکیبایى،
ملایمت،
خاموشى،
نیکخویى و
مدارا.
مستدرک الوسائل/ج9/ص38/ح10141
🌼امام صادق علیه السلام:
اگر میان مردم دادگری شود، همه بی نیاز می شوند، آسمان روزی خود را فرو می ریزد و زمین به اذن پروردگار متعال، برکت خویش را بیرون می آورد.
کافی/ج 3/ص 568/ح 6
کم فروشی، گران فروشی، کم کاری، عدم تکریم یکدیگر، تمسخر دیگران، عدم شهادت به حق و... از مصادیق بیداد و عدم اجرای عدالت و در نتیجه بی برکتی مال است.
5.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
فیلم| مادر شهید صالحی روزبهانی: پسرم میگفت اگر شهید و دوباره زنده شوم همین راه را ادامه میدهم
🔹مادر شهید صالحی روزبهانی در گفتوگو با فارس گفت: پسرم میگفت اگر شهید و دوباره زنده شوم همین راه را ادامه میدهم. به داشتن چنین فرزندی افتخار میکنم.
🔹شهید سید علی صالحی روزبهانی در حمله تروریستی روز گذشته رژیم صهیونیستی به کنسولگری ایران در دمشق به همراه 6 تن دیگر به شهادت رسید.
https://farsnews.ir/lorestan/1712056035452531475
💢 عشقت به دست طوفان
خواهد سپرد ما را -۱
مقارنه زمین و آسمان نزدیک است. این شب ها زمین به آسمان از همیشه نزدیکتر میشود؛ چندان نزدیک که شاید بتوان ابراهیموار در ملکوت آسمانها نگریست. «و کذلک نری ابراهیم ملکوت السماوات و الارض و لیکون من الموقنین». زمین و زمان، آن حصار و حجابی است که دیده ما را از ملکوت مستور داشته و این شب ها جرعهای از ملکوت را میچشانند تا بیتاب و بیقرارمان کنند. یک شب قدر از مبارکی، هزارماه میشود و این جرعه یعنی که هستی ذاتا ملکوت است و زمین و زمانبردار نیست. یعنی که جاودانگی و فرا زمانی زیستن تقدیر آدمی است، حتی اگر دچار هبوط شده و در حصار زمین و زمان و تن گرفتار آمده باشد.
لحظه تحویل سال و حال و جان نزدیک است. این شب ها زمین به آسمان از همیشه نزدیکتر میشود تا بهار جان بدمد. «انّ لربکم فیایام دهرکم نفحات الا فتعرضوا لها». درست است که زندگی همواره از آسمان به سوی زمین میبارد و جاری میشود و آفتاب زندگی همواره بر ما میتابد و جان میبخشد. اما این بار ماجرا رویاییتر است. راست گفت خداوند تبارک وتعالی که «هوالذی یصلّی علیکم و ملائکته لیخرجکم من الظّلمات الی النور... او کسی است که خود و فرشتگانش بر شما درود و تحیت میفرستند تا از تاریکیها به سمت نور خارج کنند» (احزاب/43). این نزول حیات و تحیت، لاینقطع است اما حکایت شب قدر حکایت دیگری است. آنک فرشتگان رحمت الهی فرود میآیند و در بارگاه امام عصر و صاحب زمان(عج) -حضرت ربیع الأنام و نضرهًْ الأیام- به ادب زانو میزنند و بهترین درود و تحیتها و سلام و سلامتیها را تقدیم میکنند. این چنین سزاوار است اگر بیقراران، امشب بیتابتر از همیشه بانگ برآرند که «این السبب المتصل بین الارض و السماء». شب قدر لب به خنده گشوده است و دیده از باران بیقراری، تر.
عاشق شو ار نه روزی کار جهان سرآید
ناخوانده نقش مقصود از کارگاه هستی
... عشقت به دست طوفان خواهد سپرد ما را
چون برق از این کشاکش، پنداشتی که رستی
حقیقت همان است که خداوند به پیامبر(ص) فرمود. «بگو پروردگارم برای شما هیچ ارزش و اعتباری قائل نیست اگر دعایتان نباشد» (فرقان/77) و «ای کسانی که ایمان آوردهاید خداوند و فرستاده او را اجابت کنید آن هنگام که شما را میخوانند تا زنده کنند و بدانید که خداوند میان انسان و قلب او حائل است و اینکه به سوی او محشور میشوید.» (انفال/24). اگر ادب بندگی و زندگی را به انسان- ظلوم جهول- نمیآموختند، او بیدست و پاتر از آن بود که به سلامت به سر آورد. «انت کهفی حین تعیینی المذاهب... تو سر پناه منی آن هنگام که راهها مرا به رنج و سختی افکند. و تو از سر رحمت آفریننده منی حال آن که از آفرینش من بینیازی بودی. و اگر رحمت تو نبود، هر آینه من از هلاک شدگان بودم. و تو با یاری من بر دشمنانم، تأیید کننده منی و اگر یاری تو نبود، هر آینه من از رسواشدگان بودم». (دعای نیمه رجب و مشابه آن، دعای 51 صحیفه سجادیه). ما از نسل آدم و حواییم که زبان به اعتراف گشودند و « قالا ربنا ظلمنا انفسنا و ان لم تغفرلنا و ترحمنا لنکونن من الخاسرین» (اعراف/23). ما به زیانکاری خویش اگر مورد مغفرت و عطوفت حق قرار نگیریم اذعان داریم و با این همه زبان به شکر گشوده که «الحمدلله الذی دَلَّنا علی التوبه التی لم نفدها الا من فضله. سپاس خدایی را که ما را به توبه و بازگشت دلالت فرمود، توبهای که آن را از فضل خدا یافتیم». (دعای اول صحیفه سجادیه).
«آنِ» لیلهًْ القدر همچنان که هنگام وسعت یافتن زمان است، فرصت اتساع ظرفیتها و تحملها و قابلیتهاست. زمینهها و محاسبات متصلب و منجمد مادی در این هنگام قابلیت تغییر و دگرگونی پیدا میکنند. جهان، جهان تقدیر و تدبیر است؛ مجال تنگ اندازهها و محدوده تدبیرهای نارسای بشر است. اما در میدان اسباب و علل میتوان گونهای دیگر از تقدیر را تدبیر کرد و برگزید. «تقطعت بهم الاسباب» حکایت بیچارگی آنهاست که چشم از آسمان برداشتند و خود را مبدأ اسباب و علل پنداشتند و از چشم پروردگار افتادند. ما پناه میبریم به خدا از اینکه ازچشم عنایت حضرتش بیافتیم. «و لاترم بیکَرَمْیِ من سقط من عین رعایتک... و مرا مانند کسی که از چشم عنایت تو افتاده و جامه خواری و بدبختی از جانب تو بر او پوشیده شده، از درگاه خود دور مساز بلکه دستم را بگیر و از سقوط بیدینان و دلهره گمراهان و لغزش فریبخوردگان و ورطه هلاک شدگان نجات ده... مرا به حیات طیبه زنده بدار... و از شماتت دشمنان و پیشامد بلا و ذلت و خواری پناه بده... و مرا سرگشته در وادی طغیان و سرکشی رها مکن و مایه عبرت دیگران نخواه... و دیگری را جایگزین من نکن و نام مرا از دفتر نیکان تغییر نده». (دعای 47 صحیفه سجادیه).
💢 ادامه دارد
💢 عشقت به دست طوفان
خواهد سپرد ما را -۲
لحظه سال تحویل جان، شب تقدیر مختار و هنگام اختیار بهترین تقدیرهاست. کلید گشایش تنگناها و بهانه بهرهمندیهای ماورای حساب عادی بشر را باید در غیب عالم جست: «وعنده مفاتح الغیب». هستی، با محاسبه تمام پیش میرود و نظام سبب و اسباب بر آن حاکم است. اما در این میان یک اَبَر محاسبه وجود دارد که عین حساب و محاسبه و تدبیر و تقدیر است. گمان و پندار آدمی که همه محاسبه نیست. «و من یتّقالله یجعل له مخرجاً و یرزقه من حیث لایحتسب و من یتوکل علی الله فهو حسبه انّ الله بالغ امره قدجعلالله لکل شی قدراً» (طلاق/3و2). قدر و اندازهها دست خداست و هم اوست که قبض و بسط میدهد. تنها اوست که خواسته خود را به سرانجام میرساند و چنین خدایی برای سپردن امور به وی کفایت میکند. تقوای خداست که گشایشگر و بنبستشکن است. و تقواست که آدمی را بهرهمند میسازد از آنجا که هیچ محاسبه نکرده و گمان نمیبرد. گشایشها و مضیقهها به دست اوست و سر آغاز این وسعت، در دل و جان آدمی است. به تعبیر امیرمومنان آنچه آدمی را قیمتی میکند، همین گنجایش دل و جان اوست. «یا کمیل! هذه القلوب اوعیهًٌْ فخیرُها اوعاها. ای کمیل این دلها مانند ظرف است و بهترین آنها پرگنجایشترین آنهاست» (حکمت 147 نهجالبلاغه). ما باید اراده کنیم و بخواهیم تا دعای«حول حالنا الی احسن الحال» مستجاب شود. تا تصمیم و کوشش نباشد، کشش و گشایش نیز در کار نخواهد بود و تغییر اصلی آدم و عالم رخ نخواهد داد.
زمین و زمانی که انسان ظلوم جهول در آن سر کرد، به غایت رازآلود است. آدمی قرنها به نام تغییر در جا زد، به اسم پیشرفت عقب رفت، به نام سعادت در کام بدبختی افتاد، به اسم آزادی خویشتن را در اسارت یافت و به سودای کامجویی و دستیابی به خواستهها و آرزوها تلخکام شد. چرا؟ مصیبت از آنجا آغاز شد که اراده و اشتها و خواستههای آدمی- به هوای داشتن آزادی و اختیار- روی موج باطل افتاد و نافرمانی به جای اطاعت و سرسپردگی نفس جای حرّیت نشست. تن بر جان غالب شد و صدای اولیای شرافت و کرامت را بلند کرد که «الا حُرٌّ یدع هذه اللُماظه لاهلها؟... آیا آزادهای نیست که این ته مانده غذا کنار دندان (دنیا) را برای اهل آن واگذارد؟ همانا جانهای شما را قیمت و بهایی جز بهشت نیست، پس جز به همین قیمت نفروشید» (حکمت 456 نهجالبلاغه). و شگفتا که انسان چگونه در خویش پیله کرده بود و نتوانست سربلند کند و به افق بالاتر بنگرد.
همین چند روز پیش بود که مردم را فراخواند و به خطبه ایستاد در حالی که لباسی پشمین بر تن و نعلینی از لیف خرما به پا و علامت سجده بر پیشانی داشت. «الحمدلله الذی الیه مصائر الخلق و عواقب الامر. سپاس خدایی را که سرنوشت مخلوقات و سرانجام کار به سوی اوست. او را به خاطر احسان بزرگ و برهان روشن و فضیلت فزایندهاش سپاس میگوییم». و با وجود سنگینی غمی که بر قلب نازنین خویش احساس میکرد، این حمد و سپاس را به غایت و نهایت رساند. آنگاه فرمود «بندگان خدا! شما را به تقوای پروردگاری که لباس بر شما پوشاند و زندگی را ارزانی کرد، سفارش میکنم. پس اگر کسی میتوانست نردبانی به سوی بقا یا راهی برای راندن مرگ پیدا کند، همانا سلیمان پسر داود علیهالسلام بود که در کنار نبوت و عظمت نزدیکی به پروردگار، مالکیت جن و انس به تسخیر او درآمده بود. پس آن هنگام که روزی خود را به تمامی گرفت و مدت عمر وی کامل شد، کمانهای فنا، تیرهای مرگ را به طرف او نشانه رفت... و سرزمین و خانه او را قوم دیگری به ارث بردند. و همانا برای شما در قرون گذشته عبرت است. کجا رفتند عمالقه و فرزندان آنها؟ کجایند فرعونها و فرزندانآنها؟ کجایند اصحاب شهرهای رس که پیامبران را کشتند و سنتهای الهی را خاموش نمودند و بدعتهای جباران را زنده کردند؟».
داغ دل امام تازه شده بود. «شما را به خدا! آیا انتظار امامی غیر از من را میکشید؟... بدانید بندگان برگزیده خدا عزم کوچیدن از این دنیا را کردند و اندک این دنیا را که باقی نمیماند فروختند و بسیار آخرت را که فنا نمیپذیرد خریدند. برادران ما که خون آنها در صفین ریخت، زیان نکردند که امروز زنده نیستند تا غصهها بخورند و زهر جانسوز اندوه بیاشامند. به خدا سوگند خداوند را ملاقات کردند و پاداش آنها را به تمامی داد. کجایند برادرانم که راه را در پیش گرفتند و با حقطلبی راه سپردند. کجاست عمار؟ و کجاست ابنتیهان؟ و کجاست ذوالشهادتین؟ و کجایند همانندهای آنان از برادرانشان که با یکدیگر پیمان مرگ بستند و سرهای آنان را برای فاجران هدیه بردند». آنگاه دست بر محاسن مبارک کشید... دیگر تاب نیاورد و با زبان روزه چون ابر بهاری گریست. و باز از برادرانی که تلاوت و تدبر و احیای قرآن پیشهشان بود و مبارزه با بدعت رسمشان، یاد کرد و سرانجام فرمود «الجهاد الجهاد عبادالله!...» (خطبه 182 نهجالبلاغه).
💢ادامه دارد