eitaa logo
ایثار345
107 دنبال‌کننده
7.8هزار عکس
6.9هزار ویدیو
37 فایل
🥀ای آنکه گذرت بر خاک من است، بدان که من طعمه مرگ نیستم...
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴صدا و سیما عامل اغتشاش 💠کانال یازهــــــــرا | رسانه حجـــــــــاب
صبور باش. گاهی باید بدترینا سرت بیاد تا به بهترینا برسی...
🔻رخنه‌ی لیبرالیسم در جبهه‌ی انقلاب ۱. برخی نیروهای تجدیدنظرطلب در درون جبهه‌ی انقلاب، نسبت به غیرانقلابی‌ها، ملایم و منعطف و مدارایی‌اند اما انقلابی‌های اصیل را به‌شدت، طرد و‌ نفی و سرکوب می‌کنند. اگر اینان به انقلابی‌های اصیل بگویند «سوپرانقلابی»، اختلاف و انشقاق ایجاد نکرده‌اند، ولی اگر انقلابی‌های اصیل به آنها بگویند «صورتی»، گسست‌آفرین و وحدت‌شکن هستند. در واقع، سیئات انقلابی‌های اصیل، حسنات اینان است. پس با معیارهای دوگانه و خودخواهانه مواجه هستیم. ۲. تعبیر دقیق‌تر و‌ زیباتری که می‌توان درباره‌ی اینان به کار برد، «انقلابی نمایشی» است؛ چون انقلابی‌گری‌شان، از برخی ظواهر و صورت‌ها فراتر نمی‌رود و عمق هویتی ندارد. وانمود می‌کنند که انقلابی‌اند، اما دچار چرخش و دگردیسی شده‌اند. ۳. شاید اولین برچسب را به این جماعت، شهید بهشتی زد که به آنها گفت «نیروهای بینابینی». یعنی هم این طرف هستند و هم آن طرف. آدم‌های دوشخصیتی که هنوز تصمیم نگرفته‌اند چه باشند.‌ ۴. در دهه‌ی اخیر، عده‌ای رفتند زیر پرچم «اسلام رحمانی». آیت‌الله خامنه‌ای هم‌ در مقابل‌شان گفت اسلام رحمانی، همان معارف نشأت‌گرفته از «لیبرالیسم» است. این هم از برچسب غلیظ ایشان. بعد از مطهری و بهشتی، دیگر چندان اصطلاح «التقاط» را به کار نمی‌برند. من اینان را التقاطی می‌دانم؛ همان «اسلام رحمانی» که ترکیب اسلام و لیبرالیسم است. ۵. برخی از انقلابی‌ها کوشیدند ادای اصلاح‌طلبان درآورند. شدند کپی کپی. از اصالت‌ها بریدند و به اصیل‌ها گفتند تندرو.  البته درباره صورت مشترک و مخرج مشترک داشتن‌شان با اصلاح‌طلبان، هیچ‌گاه توضیح ندادند. نرم‌نرمک چرخیدند. ۶. درباره‌ی «برجام» و «فضای مجازی» و‌ «حجاب»، مانند خاتمی و اصلاح‌طلبان فکر می‌کنند. فقط مشکل اینجاست که برخلاف اصلاح‌طلبان، تعبیر «حضرت آقا» را هم ضمیمه‌ی استدلال‌های اقتباسی خود می‌کنند. ۷. حاج‌قاسم را نیز از آن خود می‌دانند؛ همان کسی‌که می‌گفت دختر شهید، فقط به قصد «هدایت» می‌تواند با دختر بدحجاب، ارتباط داشته باشد نه به قصد «رفاقت»؛ یعنی حتی رفاقت با اینان را نیز نمی‌پسندید. نمی‌دانند سیاست حاج‌قاسم، «سیاست هدایت» بود نه «سیاست تمایز». هم برجام را تصمیم نظام می‌دانستند و هم فتوحات منطقه‌ای حاج‌قاسم را می‌طلبیدند. ۸. رهبر انقلاب از سه مرحله سخن گفته‌اند: خودسازی، جامعه‌سازی و تمدن‌سازی. اینان چون در مرحله‌ی خودسازی، شکست خورده‌اند، اراده‌ی انقلابی ندارند و به‌جای جامعه‌سازی، در پی جامعه‌سنجی هستند تا مطابق ذائقه، حکومت کنند. ۹. در اغتشاش سال گذشته دیدید که «مواضع دوپهلو» داشتند. هرچه فریاد داشتند بر سر نظام و نوع حکمرانی کشیدند؛ مانند خاتمی. دوگانه‌ی نظام/ مردم را پذیرفته بودند؛ همانند اصلاح‌طلبان. ۱۰. حداقل یک دهه است که کسانی در درون جبهه‌ی انقلاب، التقاطی شده‌اند. کلیدواژه‌هایی هم دارند: وحدت/ خلوص، همبستگی/ دوقطبی‌شدن، عقلانیت/ تندروی، فرهنگ/ امنیت، جذب حداکثری/ طرد، و ... . از همه‌ی اینها روایت غلط دارند. ۱۱. از اصول بریده‌اند اما انتظار دارند که همچنان در هسته‌ی مرکزی گفتمان انقلاب باشند. به ما می‌گویند «تنگ‌نظری» نکنید ولی مسأله این است که خودشان «تجدیدنظر» کرده‌اند. دایره‌‌ی انقلاب و خودی نیز باید متناسب با بازاندیشی‌های دوره‌ای آنها گشاد شود؛ چون معیار، اینانند نه ارزش‌ها. ۱۲. به همان معنا که امام خمینی به بازرگان، «برچسب لیبرال» زد، من هم این اصطلاح را به اصول‌گرایی نسبت می‌دهم. روح بازرگان در بخش عمده اصول‌گرایان، حلول کرده است. «اسلام رحمانی»، فصل مشترک اصول‌گرایان و اصلاح‌طلبان شده است. اسلام رحمانی، یعنی لیبرالیسم و هر کس به مؤلفه‌های آن معتقد باشد، دچار التقاط شده است؛ چه اصلاح‌طلب و‌ چه انقلابی. ۱۳. جالب اینکه میان «بدنه» و «بالایی‌ها»، تفاوت آشکار وجود دارد؛ بدنه‌ی انقلابی که در کف هستند، وفادارند اما هرچه فراتر می‌رویم و به نخبگان می‌رسیم، موارد استحاله بیشتر می‌شوند. گویا وضع اجتماعی (قدرت) و وضع فکری (حقیقت)، تا حدی با یکدیگر نسبت عکس دارند. ازاین‌رو، جماعت از راه انقلاب بازگشته و به تفکر اصلاحات پیوسته، اکثریت نیستند که «واسازی فکری‌»ام به «واگرایی اجتماعی» برسد. ۱۴. از هرچه که واسازی‌شان کند متنفرند؛ مثل همین متن! دربی‌درنگ، واکنش منفی نشان می‌دهند و برآشفته می‌شوند. نگرانند که مبادا نسبت‌های فکری و هویتی پنهان‌شان با اصلاح‌طلبان آشکار شود. می‌گویند خودمان هستیم ولی تاریخ اصلاحات می‌گوید تکرار آنهایند. تجدیدنظرطلبی را از سطر نخست آغاز کرده‌اند. ۱۵. راه «بازسازی انقلابی» از «واسازی اصول‌گرایی» می‌گذرد. اینان برای تداوم قدرت خویش، امکان‌های انقلاب را به زنجیر بسته‌اند و مردم را در انتظار جهش تاریخی، دلسرد کرده‌اند.
صـــــــورتی.......... یک رنگ نیست! صورتی یک مکتب است که همانند ماهیت رنگش (که یواش است!!) دینت را خواهد برد و حساسیت و غیرت دینیت را کمرنگ خواهد کرد. حساسیتت که کم شد، پذیراییت نسبت به گناه بالاتر خواهد رفت. در مکتب ، تذکر به گناهکار، گناه محسوب می‌شود.... ، خطرناکتر از هستند.
27.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
زائرین کربلاست این کلیپ را حتما گوش کنید پر از پند و نصیحت با روایات👌 فوق العاده عالی👌
تا انقلاب مهدی از نهضت خمینی محافظت بفرما 🇮🇷جمعه۳شهریور شب۶۴نهضت تحصن 🔸کانال رسمی تحصن مردمی: 💠 https://eitaa.com/joinchat/1751056830Cb65afeb0e0
خودسازی خیلی عالیه. اما نباید گول بخوریم که به بهانه اینکه بعدااااا خودسازی کنیم، عمل به یه واجب رو ترک کنیم!! امربه‌معروف کن تا خودت هم اهل همون معروف بشی
بسم الله الرحمن الرحیم... توجه زائرین امام هادی عليه السلام.... موردتوصیه امام هادی علیه السلام درکنار مزار مطهرشان روایت : مُحمّد بن احمد نقل کرده است که عموی پدرم ابو موسی برایم تعریف کرد: روزی خدمت امام علیّ ألنقی حضرت هادی علیه السلام رسیدم و به آن حضرت عرض کردم: ای سرور من، این مرد ( مُتوکل عبّاسی خلیفه ی جائر در آن زمان) مرا از خود دور نموده و روزی مرا قطع کرده و مرا ملول و دلتنگ نموده است و همه ی اینها به خاطر آنست که میداند من وابسته و مُلازم درگاه شما هستم و چون میدانم که اگر شما به او سفارشم را بفرمائید، حتماً قبول می کُند. لذا تقاضا دارم لطفی بفرمائید و از او درخواست کنید در کار من تجدید نظری نماید. امام هادی علیه السلام فرمودند: إن شاءَ ألله به خواسته ات خواهی رسید. هنگامیکه شبانگاه فرا رسید، فرستاده های مُتوکل یکی پس از دیگری به سوی خانه ی من آمدند و مرا به نزد مُتوکل دعوت کردند. وقتی به دربار او رفتم، فتح بن خاقان را دیدم که کنار درب ایستاده و گویا که منتظر من بوده است. تا مرا دید به من گفت: ای مرد؛ چرا شب در خانه ات آرام نمیگیری؟! مُتوکل امشب چقدر برای دسترسی به تو اصرار ورزید و مرا خسته کرد. سپس وارد دربار مُتوکل شدیم و دیدم که او در جایگاه خود نشسته و همینکه مرا دید، صدا زد: ای ابوموسی؛ مـا بخاطر شُغل فراوان از تو غفلت می کنیم. چرا تو یادآوری نمی کُنی و خودت را از خاطر ما می بری؟ اکنون بگو چه حقوقی از تو نزد ما باقی مانده است و پرداخت نگردیده؟ من چند مورد را که می‌دانستم و در خاطرم بود نام بردم. مُتوکل دستور داد تا دو برابر آنچه گُفتم به من پرداخت کردند و مرا راهی نمود. هنگام خارج شدن به فتح بن خاقان گفتم: آیا امام هادی علیه السلام اینجا تشریف داشتند؟ او پاسخ داد: نه، به اینجا نیامدند. دوباره پرسیدم: آیا نـامه ای فرستاده است؟ گفت: نه. پس از این گفتگو بیرون آمدم و به سمت خانه روان شدم و فتح بن خاقان نیز در پی من بیرون آمد و به من گفت: هرگز شک ندارم که تو از مولایت امام هادی علیه السلام تقاضای دُعـا کرده ای و آن حضرت علیه السلام برای تو دُعـا نموده است. لذا از تو خواهش دارم از آن حضرت علیه السلام تقاضا کُنی تا برای من هم دُعـا نماید. هنگامی که خدمت مولایم حضرت امام هـادی علیه السلام شرفیاب شدم، آن سرور گرامی به من فرمودند: ای ابو موسی؛ چهره‌ات را چهره ی خوشنود و رضا می‌بینم. عرض کردم: و این به برکت شُمـا بوده است ای سرور من. ولی به من گُفتند که شُما نزد مُتوکل نرفته بودید و از او نیز درخواستی نکرده اید ! امام علیه السلام فرمودند: خُـداوند تبارک و تعالی می داند که مـا هرگز در اُمور مُهم خود جُز به او پنـاهنده نمی شویم و در سختی ها و بلاها جُز به او اعتماد نمیکُنیم و مـا را چنین عـادت داده است که هر گاه از او درخواست کُنیم اجابت فرماید و میترسیم از او روی بگردانیم و او هم از مـا روی بگرداند. عرض کردم: فدایت شوم؛ فتح بن خاقان به من چنین و چنان گفت. حضرت علیه السلام فرمودند: او به ظاهر مـا را دوست میدارد ولی در واقع از مـا دوری مینماید. دُعـا برای دُعـا کُننده وقتی اثر خواهد داشت که با شرایط آن همراه باشد. هنگامیکه تو در اطاعت فرمان الهی اخلاص ورزیدی، و به پیـامبری رسول خُـدا صَلّی أللهُ عَلیهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم و حق مـا اهل بیت ( علیهم السلام) اعتراف کردی و آنگاه از خُـداوند چیزی را درخواست نمودی، تو را محروم نمی فرماید. عرض کردم: ای سرور من؛ دوست دارم از میان دُعـاها، دُعـای مخصوصی را به من بیاموزی. امام هادی علیه السلام فرمودند: را که خواهم گُفت، من آن را بسیار می خوانم# و از خُـدا تقاضا کرده ام هرکس بعد از من نزد قبرم بخواند، او را نا اُمید نفرمـاید. و آن دُعـا این است: « یـا عُدَّتیِ عِندَ ألعُدَد، وَ یا رَجـائیِ وَ ألمُعتَمَدِ، وَ یـا کَهفیِ وَ ألسَّنَدِ، وَ یـا واحِـدُ یـا أَحَدُ وَ یا قُل هُوَ أللهُ أَحَدٌ، أسألُکَ أللّهُمَّ بِحَقِّ مَن خَلَقتَهُ مِن خَلقِکَ، وَ لَم تَجعَل فِی خَلقِکَ مِثلَهُم أَحَـداً، أن تُصَلّیَ عَلَیهِم وَ تَفعَل بیِ کَیتَ وَ کَیتَ. ای سرمـایه و ذخیره ی من نزد ذخیره ها، و ای اُمید و تکیّه گاه من، و ای پناهگاه و پُشتوانه ی من، و ای یگانه و ای یکتـا، ای کسی که به پیامبرت فرموده ای: بگو او خُـدای یگانه است. خُـداوندا، از تو درخواست می کُنم به حقّ کسانی که آنها را آفریدی و در میان آفریدگانت هیچ کس مـانند آنها نیست، که بر ایشان درود فرستی و با من چنین و چنان کُنی(طلب حاجات بنما). اللهم عجل لولیک الفرج بحق سیدنا محمد وآله الطاهرین صلوات الله علیهم اجمعین 📚منابع 👇 ألقطـره، جلد۱، صفحه۶۹۲ امالی شیخ طوسی(ره)، صفحه۲۸۵ بحارألانوارجلد۵۰صفحه۱۲۷ مدینة ُالمَعاجِزجلد۷،صفحه۴۳۶ مناقب ابن شهراشوب جلد۴، صفحه۴۱۰ ✨انتشار بازمزمه صلوات بلامانع است
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢تظاهرات ساختگی آمریکا در سوریه. ✍حمایت آمریکا از خانواده ی تروریستها و ایجاد تظاهرات میدانی برای این است تا به ملت منطقه وانمود کنند داعش برگشته و باید در منطقه بمانیم از طرفی هم هسته های داعش را تحریک به چند اقدام تروریستی خواهند کرد و لذا در روزهای آینده شاهد اقدامات تروریستی توسط داعش برای ارعاب دوباره ی مردم منطقه خواهیم بود (و باید مراقب اربعین بود.) تا آمریکا به بهانه ی سرکوب این گروهک حضور خود را در مرز سوریه و عراق بیشتر کند و دقیقا سفر مارک میلی به اردن در همین راستا بوده و ایشان طی مصاحبه ای میگوید: به رغم نابودی خلافت داعش اما این گروه و ایدئولوژی آن هنوز به پایان نرسیده است. تروریست‌ها در صحرای سوریه و تا حدی در عراق هستند و این تهدیدی برای اردن است. وی گفت: مبارزه با تروریسم اولویت اصلی آمریکا است و حضور نظامی آمریکا در سوریه برای تثبیت شکست داعش است. البته واقعیت چیز دیگری است آمریکا میخواهد با استقرار بین مرز عراق و سوریه از دست رسی ایران به مرزهای فلسطین اشغالی جلوگیری کند تا در صورت هر گونه درگیری بین نیروهای مقاومت و صهونیستها حمایت و پشتیبانی ایران به این نیروها را با مشکل مواجه کند
✒ 🔻نفوذی یا حماقت ؟ 📌مگر چنددرصد جامعه فرهنگی ، اجتماعی،سیاسی ،آموزشی اقتصادی کشورتحت تاثیرارتباط با تعطیلات شنبه قراردارند؟! _حماقت محض نمایندگان به اصطلاح مجلس انقلابی تمامی نداره ☢ حداکثر یک درصد(حدود ۵۰ هزارنفر) مردم کشور ممکنه با تعطیلات خارج ازکشور ارتباط داشته باشند که آن هم راهکارساده ای برای آن وجوددارد آن بخش ها میتوانند پنج شنبه کارکنند وشنبه تعطیل باشند ؛ _چرا بایدتمام عادت های فرهنگی _اجتماعی_تفریحی حتی مذهبی ۸۵ ملیون نفری جامعه را بخاطرچندهزارنفر (که برای انها تعطیل وغیرتعطیل هم ندارد) بهم ریخت ؟! اگراین حماقت نیست پس چیه ؟ .محمود بدون سر و صدا ، تصویب شد: جمعه و شنبه ،تعطیل شد.
🔴 زمان؛ سرمایه ای که ما به دست فتنه گران می دهیم! 🔰هر کار فرهنگی و یا ضدفرهنگی برای اینکه اثرگذار باشد و به عنوان یک عادت، پذیرفته شود، نیاز به دارد. 🔹در فتنه کشف حجاب و ولنگاری، تسامح، تساهل، مصلحت سازی و احتیاط های خلاف احتیاط برخی مسئولین موجب این شد که ما حدود 11 ماه به بی بند و بارها و ولنگاران زمان دهیم. ⚠️ یعنی آنها از این فرصت استفاده کردند و تا توانستند در هر کوی و برزن و خیابان و مغازه و فروشگاه و ... مشغول هنجارشکنی شدند. ⏪ این فرصتی که ما به آنها داده ایم، در حقیقت، به عنوان یک برای آنها محسوب می شود. هر چقدر که دیرتر جلوی آنها بایستیم، درواقع، سرمایه و امکان بیشتری برای تغییر هویت جمهوری اسلامی به آنها داده ایم. 🇮🇷کانال رسمی نهضت تحصن مردمی
🍂1⃣ آخرین بغض‌ها و کینه‌ها 🌸راوی: رحمت‌الله صالح پور 🔹 در یک روز پرازهیجان و شور، نگهبانان عراقی خبر از تبادل اسرای در بند تکریت ۱۱ رو اعلام کردند، از چند روز زودتر لباس‌های نظامی رو همراه با یک جفت کفش نو داده‌ بودند، این لباسها دوبرابر اندازه من و امثال من که قدی کوتاه داشتیم بودند، لذا باسوزن و نخ و با مصیبت زیاد، پاچه‌ها و کمر شلوار رو اندازه زده و دوختیم، همهمه‌ای داخل آسایشگاه ۹ بند۳ بر پا بود، صدا به صدا نمی‌رسید، تمام اسرا مشغول عوض کردن لباس‌ اسارت و پوشیدن لباس‌های نو بودند، من هم مثل بقیه درحال تعمیر و تعویض لباس‌هایم بودم، لباس ها هر چند جذاب نبود ولی لباس آزادی بود و لذتی داشت ناگفتنی، احساسی که بعد از چند سال اسارت و سختی نسبت به آزادی داشتیم قابل بیان نیست، شاید حال و هوای دامادی رو داشتیم که قبل از تنها جشن زندگی‌اش آماده می‌شد و دوست داشت این ساعات زودتر به پایان برسد، در اوج این افکار و احساس بودم که یک دفعه درب آسایشگاه باز شد و نگهبان عراقی با صدای بلند گفت: ون رحمت اله، حسین، محمد؟ جای خواب من دقیقا نزدیک درب ورودی آسایشگاه بود و با وجود همهمه، متوجه شدم که اسم من رو صدا می‌زند، دستم رو بالا بردم و گفتم: نعم سیدی، گفت: یاالله تعال، مترجم آسایشگاه رو صدا زد و‌ چیزهایی رو به مترجم گفت و از او خواست برای من ترجمه کند، مترجم گفت باید وسایلت رو جمع کنی و همراه نگهبان به دفتر فرمانده اردوگاه بروی و در ادامه صحبت‌های نگهبان گفت: لباس‌های نو رو هم از تن‌ات بیرون بیار و همون لباس‌های اسارت رو بپوش، حدس زدم که قرار نیست من آزاد بشم، آوار ناامیدی و دلهره وجودم را فرا گرفت، در آن لحظه که همه اسرای آسایشگاه در همهمه بودند اکثرا متوجه‌ نشدند و حال مرا نفهمیدند و غرق شادی خود بودند، پس از پوشیدن لباس اسارت و جمع آوری وسایلم که همه اونها رو داخل کیسه انفرادی ریخته بودم همراه نگهبان راهی دفتر اردوگاه شدیم. خاطرات آزادگان
2⃣آخرین بغض‌ها و کینه‌ها 🌸راوی: رحمت‌الله صالح پور 🔹وقتی وارد دفتر مسؤل اردوگاه شدم، داخل دفتر چندنفر دیگراز اسرا که بعدا اسامی شون رو فهمیدم حضور داشتند، این افراد از بند یک و دو اردوگاه بودند و تا آنموقع هیچ شناختی ازشون نداشتم، احمد چلداوی، هاشم انتظاری، مسعود ماهوتچی و فرد دیگری که اسمش را فراموش کردم، باهم می‌شدیم پنج نفر، فرمانده اردوگاه گفتند که از بغداد دستور کتبی آمده که آزادی شما پنج نفر بدلیل اینکه دارای پرونده نظامی هستید ممنوع است و فعلا تا تعیین تکلیف شما مشخص نشده پیش ما می مانید، احمد چلداوی به همراه مسعود ماهوتچی و هاشم انتظاری به جرم فرار از اردوگاه و من هم به جرم نگهداری یه کارت شناسایی افسر عراقی داخل جیبم در هنگام اسارت از نظر عراقی‌ها جرم محسوب می‌شد و معتقد بودند دادگاه نظامی باید تشکیل شود و در دادگاه تعیین تکلیف بشویم، در اون لحظه انگاری یه آب سطل یخ رو من ریخته بودند، بقیه افراد هم حال بهتری از من نداشتند، احمد چلداوی که عرب زبان بود به عربی داشت با فرمانده بحث می‌کرد، اما فایده ای نداشت، به‌دستور فرمانده نگهبانان اردوگاه بزور ما رو از دفتر بیرون کردند و به اطاق انباری کوچکی که ازقبل آماده شده و در کناره‌های اردوگاه بود انتقال دادند، این اطاق که داخلش زندانی شده بودیم هیچ پنجره ایی رو به بیرون نداشت و درب آن نیز فلزی بود و بیرون آن قابل رویت نبود. هرچه سروصدا هم می‌کردیم بدلیل دور بودن ازمحوطه و فاصله زیاد، فایده ای نداشت 🔸 تکریت ۱۱ خاطرات آزادگان ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄
3⃣ آخرین بغض‌ها و کینه‌ها 🌸راوی: رحمت‌الله صالح پور 🔹در سقف اطاقی که در اون زندانی بودیم یک دریچه‌ کوچکی بود که ظاهرا در اون هواکشی وجود داشت، چلداوی از یکی بچه‌ها خواست که دست‌هاش رو چفت کنه تا بتونه رو شانه‌اش بره تا بیرون رو دید بزنه، همین کار رو کرد و وقتی مقابل دریچه قرار گرفت محوطه اردوگاه را برای ما که پائین بی‌صبرانه منتظر بودیم شرح داد، او گفت اتوبوس‌ها رو می‌بنم که به ردیف پشت سرهم ایستادن و اسرا هم صف گرفتن و جایی هم میزوصندلی چیده شده و ظاهرا اعضای صلیب سرخ روی اونها نشستند و اسرا را نام‌نویسی می‌کنند، چلداوی شرح می‌داد و در دل ما غوغایی بود و ما حسرت آزادی رو می‌خوردیم، بهرشکل این سرنوشت و تقدیر ما بود و کاری نمی‌شد کرد، همرزمان ما در بند اسارتگاه تکریت ۱۱ با نظارت ماموران صلیب سرخ سوار بر اتوبوس‌ها شده و اردوگاه رو ترک کردند، ساعاتی گذشت، دیگر از سروصدا و همهمه خبری نبود، نزدیک عصر بود که یکی از گروهبان‌ها که قیافه سیاه و ترسناکی داشت و ظاهرا قبلا در بند ۱و۲ بوده و کاملا چلداوی و دوستانش رو می‌شناخت و کینه اونها رو به دل گرفته بود درب رو بازکرد و پس از فحاشی شروع کرد با خط و نشان کشیدن، خطاب به ما گفت که همه دوستان اسیر شما آزاد شدند و رفتند، حالا شما می‌مانید و من که حسابتون را با اشاره به کابلی که دستش گرفته بود می‌رسم، وای به حالتون اگر از دستورات من سرپیچی کنید و فلان و بهمان می‌کنم. 🔸 تکریت ۱۱ ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ خاطرات آزادگان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▪️ رمز پیروزی امام خمینی (ره): علیه‌السلام مذهب را بیمه کرد ➕ رهبر معظم انقلاب: راهپیمایی قوت اسلام است
. زیستگاهی بنام اربعین . زیارت و پیاده روی اربعین را نباید و نمی توان با زیارت ایام عادی سال مقایسه نمود. اربعین یک مُدل است. اربعین یک متفاوت است. با نوشتن و ‌خواندن از اربعین این زیست را نمیتوانیم درک و یا حتی به آن نزدیک شویم. اربعین باید شود. . ملاک روابط در زیستِ اربعین، ارزش‌های دنیای مدرن نیست. در اربعین غربیه ترین ها با یک "سلام" و یک "زائر الحسین" گفتن با یکدیگر آشنا و شوند. هر چه غریب تر باشید به شما خدمت بیشتری ارائه می دهند. نمی گذارند بلکه می خرند . زیستِ اربعین متفاوت است. در تمامی سفرهای عادی انسانها از قبل هتل، قطار، اتوبوس و ابزار سفر را مهیا می کنند. همه چیز را از قبل رزرو دارند تا در ازدحام جمعیت سرگردان نشوند. اما در اربعین که میلیونها انسان آمده اند تو یقین داری بدون هتل، قطار و پارتی به همه چیز خواهی رسید . در این زیستِ متفاوت، ملاکِ ارزش گذاری بین انسان‌ها برگ کاغذی بنام "پول" نیست. از ابتدای اگر جیب تان خالی هم باشد هرگز گرسنه نخواهید ماند. هرگز نیاز نیست شما به سمت غذا بروید. از هر ملیت که باشید هیج گاه بدون سرپناه و موکبی برای خواب معطل نخواهید ماند . زیستِ اربعین جداگانه ای دارد. در تمام مسیر باید در صف های طولانی بمانی اما هیچ گاه از صف عصبانی نخواهی شد. برعکس صف پمپ بنزین، ترافیک خسته کننده شهر خودت یا صف ادارات، در اربعین افراد در صف صبورند به یکدیگر می زنند. رقابتی وجود ندارد . حتی کسانیکه گرایشات دینی ندارند، آنانی که از بیخ و بُن دین را نمی پذیرند باید برای یکبار هم که شده بعنوان "بیننده" این زیستگاه را تجربه کنند . زیستِ پیاده روی باید در شهرهای بی روح و مادی محور ما در کل سال جریان داشته باشد که ندارد . اگر آن و گذشت زیستِ اربعین در شهرها و روابط انسانی ما وجود داشت در سال میلیونها و پرونده در قوه قضاییه شکل نمی گرفت. آیا سزاوار نیست که زیستِ اربعین را وارد شهر و روابط خانوادگی خودمان کنیم!؟