#داستان_شب
مولا علی علیه السلام فرمود : روزی من و زهرا (س) در خانه نشسته بودیم که ناگهان صدای پیامبر (ص) را شنیدیم ؛ به احترام آن حضرت برخاستیم.
پیامبر(ص) فرمود :
بر جای خود بایستید تا من هم به شما ملحق شوم. سپس فرمود : برای چند لحظه ما را تنها بگذار.
آن گاه در خلوت از فاطمه (س) سؤال کرد : رفتار شوهرت ـ علی(ع) ـ با تو چگونه است ؟
فاطمه گفت : خوب است، اما زنان قریش مرا سرزنش می کنند که پدرت تو را به ازدواج کسی در آورد که دستش از مال دنیا خالی است. پیامبر(ص) فرمود : دخترم! پدر و شوهر تو فقیر نیستند ؛ خداوند ، خزاین زمین را از طلا و نقره بر من عرضه کرد ولی من به آنچه نزد اوست ، رضایت دادم. خدای سبحان به جهانیان نگریست و از میان همه ، دو نفر را انتخاب کرد ؛ من که پدر تو هستم و علی که شوهر توست. دخترم ! شوهر تو بهترین همسرهاست ، تو را از نافرمانی او برحذر می دارم.
سپس بیرون آمد و مرا صدا زد و فرمود : به همسرت مهربانی کن ، زیرا فاطمه ، پاره تن من است ، رنج او ، رنج من و شادی او خشنودی من است.
(کشف الغّمه ، ج۱، ص۳۶۳ ، مناقب خوارزمی ، ص۲۵۶ ، بحارالانوار ، ج۴۳ ، ص۱۳۳ ، ناسخ التواریخ ، ص۴۳)
#فقط_حیدر_امیرالمؤمنین_است
#تبلیغ_غدیر_واجب_است