عشق علیـہ السلام
تولدت مبارک داداش حمید...
باهرجانکندنیکهبودکناردرخروجیبرایش
قرآنگرفتمتاراهیاشکنم.
لحظهیآخرگفتم:
کاشمیشدباخودتگوشیببری،حمیدتورو
بههمونحضرتزینبمنروازخودتبیخبر
نذارهرکجاتونستیتماسبگیر.
گفت:
هرکجاجورباشهحتمابهتزنگمیزنم
فقطیهچیزیازسوریهکهتماسگرفتم
چطوریبگمدوستتدارم؟!
اونجایقیههمکنارمهستناگهصدایمنرو
بشنونازخجالتآبمیشم..
بهیادزندگینامهوخاطراتیکهازشهدا
خواندهبودمافتادمبعضیهایشانبرای
همچینموقعیتهاییباهمسرشانرمز
میگذاشتند.
بهحمیدگفتم:
پشتگوشیبهجایدوستتدارمبگو
"یادتباشه"مندیگهمنظورتومیفهمماز
پیشنهادمخوششاومدپلههاراکهپایین
میرفتبرایمدستتکانمیدادوبلندبلند
میگفت:
یادتباشه! یادتباشه!
لبخندیزدموگفتم:
یادمهست! یادمهست!
#ازخاطراتهمسرشهیدحمیدسیاهکالی..