.
.
--عاشقغماسبــابچراداشتہباشد💔🍂
--داردهمہچیزآنکهتوراداشتہباشد🌙🖐🏻
#شبتونامامحسینی
@Eshgh_alyhesalam
دلخوشمباتواگرازدورصحبتمیکنم
باسلامی،هرکجاباشمزیارتمیکنم..!
#صلیاللهعلیکیااباعبدالله
#صبحتون_امام_حسینی
گَردِ فَرشِ حَرَمَتْ، هَست شَفٰایِ دِلِ ما
هــَر که زائِر شُده آرام گِرفتَه است اینجٰا ✨
#چهارشنبههایامامرضایی
8.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دست خالی از این خونه هیچ کسی برنگشته... 🌱💔
#چهارشنبههایامامرضایی
#امام_رضا
عشق علیـہ السلام
دست خالی از این خونه هیچ کسی برنگشته... 🌱💔 #چهارشنبههایامامرضایی #امام_رضا
جواب ناله ما را نمی دهد دلبر
خدا کند که کسی تحبس الدعا نشود .
#آشفتهحالی 💔
+بلندشو ! آزادی…
-بالاخره رژیم سقوط کرد؟!😌
+نه، اونی که بهش میگفتی
دیکتاتور! بخشیدتت…😏
#عفو_پدرانه
اینرامنبهجوانهامیگویم؛
دنبالتعلقاتپَستنباشیم،
همهٔما،راهیهبهیکسمتهستیم!
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
#چهارشنبههایامامرضایی
@Eshgh_alyhesalam
تنها هفت روز از تشییع جنازه ی عباس گذشته بود که بند پوتین هایش را محکم کرد و در آستانه ی در ایستاد. هیچ کس چیزی نگفت، اما نگاه ها یک به یک با او حرف می زدند و او به خوبی منظورشان را می فهمید. علیرضا صبر کن. مادر! هنوز داغ برادرت تازه است. بابا! هنوز تربت مزار عباس خشک نشده علیرضا عباس که رفت، تو بمان... ساکش را از زمین برداشت و زیپ اورکتش را بالا کشید. عباس که رفت، برای خودش رفت. مگه شهادت را تقسیم می کنند که سهمیه خانواده ی ما فقط عباس باشه؟! هیچ کس نمی توانست حرفی بزند یا جوابی بدهد. همه، فقط ایستاده بودند و با نگاهشان بدرقه اش می کردند.برای آخرین بار برگشت و گفت: «منو کنار عباس دفن کنین و روی سنگ مزارم بنویسین:
" الهی رضاً برضاتک و تسلیماً لامرك "
همه ي وصیتش همین بود.
+خواهر شهید
#شهیدعلیرضاعاصمی
#شهیدانه🌱
مادرشمیگفت:
عاشقحضرترقیه(ع)بود
حتیپروفایلشاینبود👇🏻
همهمیگندنیامیلیاردهاسالشهامادنیایمنسهسالشه💔
#شهید_محمد_اسلامی
#شهیدانه
@Eshgh_alyhesalam