#فصل_دوم_ارام_من
#پارت204
چه عجب شما از ما تعریف کردی.
جوابشو ندادم
دستشو زد زیر چونم
زل زدیم به هم گفت:
نه، راست میگفت
چشمات واقعا فرمانروایی می کنه.
وحید کلا زیاد دم پر من نمیشد
نه اینکه اصلا طرفم نیاد.
اما چون خیلی روی خوش نشون نمی دادم زیاد باهام کاری نداشت
اما اون شب خیلی عجیب بود
رفتاراش
لبخند زد و دندونای سفید و مرتبش رو به نمایش گذاشت
گفت: یکم دیر پیدات
کردم.
پشتم لرزید.
گفتم:
وحید من اهل این حرفا نیستم
برو سراغ همونایی که می تونی مخشون رو بزنی
من مخ ندارم که بخوای بزنیش
یکی از خاصیتام اینه کسی یا چیزی رو که بخوام به دست میارم فقط به بار نشد....
اما دیگه اون یه بار تکرار نمیشه