عــــشق ممنـــوعه؛
#فصل_دوم_ارام_من #پارت221 وقتی ازش جدا شدم گفتم باور کنی یا نکنی، این تو بمیری از اون تو بمیر
#فصل_دوم_ارام_من
#پارت222
مهران من میخوام از این به بعد با حلما زندگی کنم.
یه ابروش رو بالا انداخت.
بعد از یه سکوت طولانی گفت؛
با حلما؟
آره
پوزخند زد.
گفت این چند وقتس؟
نمی دونم چرا
اما عصبی
قراره همیشگی باشه
از تو بعیده
دستی لای موهام کشیدم و گفتم؛
این بـار فرق داره
من خیلی وقته در گیرشم.
من که باور نمی کنم.
واسم مهم نیس کسی باور کنه یا نه.
خب پس چرا داری با من مشورت میکنی؟
هر غلطی دلت میخواد بکن
تا خواستم بلند شم مچ دستم رو گرفت