eitaa logo
عــــشق ممنـــوعه؛
6.3هزار دنبال‌کننده
4.8هزار عکس
1.1هزار ویدیو
7 فایل
بسم رب الحسنین علیهما السلام 💚 بعضی تجربه ها قشنگن، مثلِ دوست داشتنِ تــــــــــــــــــو...♥️🌿 رمان"عشق ممنوعه" به قلم:elsa هرگونه کپی برداری حتی با ذکر نام نویسنده حرام و پیگرد الهی دارد:") @ansar_tab تبلیغات خواستین👆
مشاهده در ایتا
دانلود
دیدم جز اونا دو تا دیگه هم دارن میان باهاشون درگیر کتک کاری شدم یه لحظه حواسم پرت اون دوتا شد که حس کردم پهلوم بدجور سوخت سرمو خم کردم دیدم چاقوم زدن از شدت درد و سوزش نتونستم کاری کنم یه چاقو گذاشتن بیخ گلوم اونی که روم چاقو کشیده بود دم گوشم گفت: صدات در نمیاد. الانم خیلی عادی میری سمت اون ون وگرنه پاره پاره می بریمت غریدم کی هستین آشغالا ؟ چی میخواین از جونم؟ هیس حرف نزن برو یکم هولم داد. خیلی درد داشتم به ناچار رفتم دورمو کلا گرفته بودن. نشستم رو به صندلی تند تند نفس میکشیدم شاید یکم آروم شم یکیشون نشست پشت فرمون بقیه هم ریختن عقب. خیلی داشتم درد میکشیدم صورت همشون هم بسته بود. منو دارین کجا می برین؟ جوابی نیومد