#پارت40
#فصل_دوم_ارام_من
باز خندید.
دست کشید لای موهای بلندش.
زل زد تو چشمام و گفت: نمی خورمت که.
من از گربه ها خوشم نمیاد.
آروم گفتم:
منم از سگای وحشی خوشم نمیاد.
مشغول بازی شدم.
وحید:چیزی گفتی؟
_نه.
لاله گوشم رو گاز گرفت و گفت:آفرین.
مور مورم شد.
سر همین چیزا ازش فراری بودم.
یه چش غره توپ بهش رفتم اما انگار نه انگار.
گفت:
مهران کجاس؟
_نمی دونم.
_دلت واسم تنگ نشده بود؟
با لحنی که انگار چندشم شده گفتم:چرا.
داشتم تو تب دوریت می سوختم.
خندید:می دونم.حس می کردم.
_خودشیفته بد ریخت.
شالم رو بهم ریخت و بلند شد.