eitaa logo
عطر مشکات
2.1هزار دنبال‌کننده
15.6هزار عکس
5هزار ویدیو
120 فایل
دراز شد سفرِ یارِ دور گشته‌ی ما... و دل بی‌تابانه نجوا می‌کند: أَیْنَ صٰاحِبُنٰا؟ 💔 هر روز؛ نجواى دلتنگی ماست... و هر اشک؛ زبان بی‌ قراری دلهاست 📿 ادمین: @admin_etr_meshkat 🌿 صفحه رسمی: @Etr_meshkat #موسسه_طلیعه_عطر_مشکات_همدان
مشاهده در ایتا
دانلود
🦋✨🦋✨🦋✨🦋✨🦋✨🦋✨ پدرش تجارت می‌کرد و در شهرهای مختلف رفت و آمد داشت .در بین قوم و خویش مشهور بود به یک ویژگی‌هایی که او را خواستنی کرده بود. خودش که اینها را ندید، فقط از دیگران دربارهدی پدرش شنید. صدای گریه ی نوزاد را هم، پدر نشنید، پسر هم هیچگاه آغوش گرم پدر تعریفی اش را نچشید، و هم هیچ وقت صورتش را ندید .قبل از به دنیا آمدن یتیم شده بود. فقط نوازش های مادر را می چشید. میدانید می خواهم چه بگویم ؟ من که نه؛ خدا گفته؛ محمد 🍃ص🍃 بشری مثل من و شما بود. دنیایش را کنار ما گذراند. شاید هم سخت تر از ما. با یتیمی قرار بود دنیا را بگذراند. حتی کم‌کم شرایط طوری شد که از آغوش مادرش هم محروم شد. باید دور از خانواده بزرگ میشد. سختی ها برایش تمامی نداشت نوجوانی‌اش با داغ مادر شروع شد... حالا باید مزه تنهایی را برای خودش قابل هضم می کرد تا بتواند دنیای طولانی را در بلا ها، بگذراند. جوانی اش چوپان گله ی گوسفند بود... کار زیاد و ... امانتدار مردم بود.. بعد از آن هم مدتی سرپرستی کاروان تجاری خدیجه خدیجه ،دختر ثروتمند و شریف قوم بزرگی بود. محمد 🍃ص 🍃جوان پاک و باعزت قریش. با هم ازدواج کردند... خیلی مخالفت به گوش خدیجه 🍃س🍃 رسید.و یتیمی آن موقع ها کم عزتی داشت، اما نتیجه ی شرافت و پاکی و عزت این ازدواج، شد زهرا... حورا... انسیه ...محدثه ...علیمه.... همه یکی بودند؛ شد فاطمه س 📚برگرفته از کتاب :مادر نرجس شکوریان 🦋✨🦋✨🦋✨🦋✨🦋✨🦋 🏴 @Etr_Meshkat