eitaa logo
|عطرمشکاتـــ
1.5هزار دنبال‌کننده
14هزار عکس
4.2هزار ویدیو
107 فایل
اللهم‌عجل‌لولیک‌الفرج:)🌱 برای‌‌ِآمدنت تمامِ‌مردمِ‌شهررا دعوت‌گرفته‌ام‌! چرانمی‌آیی‌؟ انتقادات‌وپیشنهاداتتو‌ناشناس‌بگو:) : payamenashenas.ir/موسسه عطر مشکات ادمین: @Ghorbat1190 "موسسه‌عطرمشکات‌و‌بنیادمهدی‌موعودعج‌استان‌همدان"
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
(((((توجه توجه فقط شش روز دیگر فرصت باقی مانده))))) 📱مسابقه بزرگ کتابخوانی به مناسبت ولادت با سعادت امام زمان (عج) کتاب دهر تالیف استاد حسن محمودی 🎁همرا با 165میلیون ریال جایزه نقدی به 313 نفر 🤩🤩 ⭐️نفر اول 5 میلیون ریال ، نفر دوم 3 میلیون ریال ، نفر سوم 2 میلیون ریال و 310 نفری بعدی هر نفر 500هزار ریال. : 📑 جهت دریافت فایل کتاب و پاسخنامه به کانال ایتای بنیاد فرهنگی حضرت مهدی موعود عج همدان به نشانی 👇 @bonyadmahdaviiat99 مراجعه کرده و فایل کتاب و پاسخنامه را دریافت نمائید. و همچنین جهت پاسخ به هرگونه سوال میتوانید با ادمین کانال بنیاد فرهنگی حضرت مهدی نمایندگی استان همدان یا شماره 09194682676 در ایتا ارتباط بگیرید. ⏳ 🗓 اول _الی _پایان _ماه_ شعبان المعظم 💠=========== 📱 برای شرکت در مسابقه کد پاسخنامه را به صورت یک عدد 12 رقمی به شماره ۱۰۰۰۰۳۲۵۲۱۸۷۴ پیامک نمایید. 🗳 زمان اهدای جوایز ولادت با سعادت امام حسن مجتبی ع. @Etr_Meshkat
10.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
برگزاری سه شنبه مهدوی کوی بوعلی(شهرهمدان)درمسجدباب الحوائج سنگشیر. @Etr_Meshkat
فرازی از 🔺️الهی و الهمنی و لها بذکرک الی ذکرک @Etr_Meshkat
baraks-sheytan - medium.mp3
1.1M
⚠️ برعکسِ شیطان کار کن! @Etr_Meshkat
📚 (عهد و پیمان با خدا و امام عصر علیه السلام) 21. ادامه داستان از نوشته های ابوالفضل_2  پیشنهاد دادم كه این بار ابونصر قرعه بكشد كه جدل آغاز شد:  “چرا ابونصر؟ چرا دیگری نه؟”  “چرا دیگری؟ چرا ابونصر نه؟” دنبال بهانه ای می گشتم. قرعه ی اول هم درست بود، اما من  راهی جز اعتراض نداشتم. به گذشت زمان دل بسته بودم. دلم گواهی می داد كه خبری خواهد شد، اماچه وقت؟ وقتی اسب نازنینم طعمه تیغ شد؟ نه، من باید ایستادگی می كردم و كردم…ت ااین كه به پیشنهادم رضایت دادند و ابونصر برای قرعه زدن جلو آمد. تنش می لرزید و دست و پایش بی رمق شده بود به نتیجه قرعه فكر می كرد و منگ و بی اراده دست به كارشد و دیگر بار قرعه به نام من افتاد ابونصر شرمنده و من درمانده. ابونصر به من خیره شده بود و من به آن دوردست ها. ابونصر داشت می سوخت ازخجالت و من یخ زده بودم ازسرنوشت سرد طوفانی. دلشوره ای وجودم راپركرد. فریاد اعتراض بلند كردم و باز نپذیرفتم. آخر اسبم هزار دینار قیمت داشت. آن را از پسرم بیشتر دوست می داشتم. از جای برخاسته و دیگر بار به دور دستها خیره شدم.بیابان را كران تاكران زیر چشم گرفتم. پلك هایم داغ شده بود، می خواست اشكم جاری شود. چه انتظار سختی بود، آیا كمكی خواهد رسید؟ آیااتفاقی خواهد افتاد كه اسبم را ازدست ندهم؟آیا در این بیابان … اما هیچ خبری نبود. حالادیگر با تمسخر نه كه با ترحم به من نگاه می كردند. دلشان برایم می سوخت، ولی صحبت مرگ و زندگی درمیان بود. جماعت ملتهب و نگران به من واسبم نظر كرد و به عنوان آخرین ارفاق، به قرعه ای دیگر تن داد. آرام گرفتم و به آخرین فرصت دل بستم. مطمئن بودم كه این بار اسبی دیگر نشانه خواهد رفت…اما كدام اسب؟ آیا اسب ابونصر؟ “بیچاره ابو نصر، ولی چه كنم؟دیگر كاری از من ساخته نیست” قلب زنگ زده ام سوهانی از مهر و محبت خورده بود. دیگر قلبم صدای به هم خوردن آهن پاره نمی داد، كه صدای جویبار داشت. درونم هیاهویی بود و قطاری ازسوال: “اصلاً چرا اسب ها بمیرند كه مابمانیم؟” “چرامن به خوبی ها پشت كرده ام؟” “خوبی چه بدی دارد كه وجدانم رالگدمال اسب سركش نفس كرده وغزال آرام مروت ومردانگی رابه بند بسته ام؟” “اگر قرعه به نام اسب ابونصر افتد،چه خواهم كرد؟”حالا ابونصر ذهن مرا خوانده بود. جلو آمد و لبخندی زد و گفت:”نگران نباش، اگر قرعه به نام تو بیفتد،من اسبم را برای قربانی خواهم داد” “نه ابونصر من هرگز نمی گذارم به تو ظلمی بشود.” زمان ایستاد. نگاهی به پشت سرم انداختم. صدای پای یك اسب…سواری نزدیك و نزدیك تر می شد…به تاخت به سویم می آمد، ولی همچنان بین من و او فاصله بود…صدای گرمش را به خوبی می شنیدم: “راستی..  چرا این قدر اسب خود را دوست داری؟”  “آیا آن روز را كه به كاروانی حمله كردی و شمشیر تو جان آن كودك معصوم راگرفت به یاد داری؟” ” آیا او برای مادرش بیشتر قیمت داشت یا اسب برای تو؟”  “آیا روزی كه خیمه ی آن صحرانشین را آتش زدی و هستی او را به یغما بردی بیاد داری؟” سر و صدای همراهان افكارم را از هم گسست. مراسم سومین قرعه پایان گرفت و باز قرعه به اسب من اصابت كرد. @Etr_Meshkat
هدایت شده از |عطرمشکاتـــ
AUD-20201002-WA0003.mp3
3.62M
یک نفر مانده از این قوم که بر می گردد ...🤲❤️ @Etr_Meshkat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
میدونید چرا اسم عقربه های ساعت رو عقربه گذاشتند؟ ⏰چون با هر دقیقه ای که میگذره بهت نیش میزنه که یک دقیقه از عمرت بی یاد خدا سپری شد ⏰چون یه دقیقه از دنیا دور به آخرت نزدیک تر شدی چه عملی داریم واسه اون روز ⏰چون با هر نیشش تو رو یاد محبوبه حقیقی بندازه ⏰چون با هر نیشش بگه که ای از دنیا بیخبر وقتت در غفلت گذشت در نافرمانی خالق گذشت ⏰چون تو رو یاد مار وعقرب قبر بندازه ⏰چون بهت یاداوری کنه که دنیا در حال زوال ونابودیه آره .... معنی عقربه های ساعت یعنی از این پس به فکر شو قبل از این که عقربای قبر تو رو از خواب غفلت بیدار کنن. خدایا به تو پناه میبریم از عذاب های قبر..... @Etr_meshkat اَللّهُــــمَّ_عَجـِّــل_لِوَلیِّــــکَ_الفَـــــرَج
20.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تنها راه حل مشکلات ایران 🔺برای رهبران شیعه از آقا رسول الله تا الان، هیچ چیزی مهمتر از فهم مردم نبود! 🔺رهبر بهتر از امام علی علیه السلام میتونید پیدا کنید؟ تا مردم متوجه نباشند وضع همینه! 🔺میگن چرا رهبری جلوی روحانی رو نمیگیره؟بابا 23 میلیون نفر بهش رای دادید، اگر به نظرتون احترام نمیگذاشت که میشد دیکتاتوری @Etr_Meshkat