غَـــريــق ؛
_
یلدایِ من آن شب است که در شهرِ نجـف
شصت ثانیه بیشتر نام حیــدر ببرم .
ء/ هرشب ِعمرم به یادت اشک میریزم ولی؛
بعد ِحافظ خوانی ِشبهای یلدا بیشتر . .
شب ها میبُری و صبح خودتو گره میزنی به کار و مشغلههای ناتموم ، انگار نه انگار جونتو جا گذاشتی .
من به جای تمامِ کلماتی که نتوانستم با تو حرف بزنم گریه کردهام . . .
منو میگی؟
زیاد دلتنگ میشدم قدیما ؛ الانم میشم ، یجوری که بوی دلتنگی بده لباسام !
ولی تا حالا واسه هیچکس از زورِ دلتنگی
گریه نکرده بودم ، عینِ بچهای که اسباب
بازیش رو گرفته باشن از دستش به زور .
هق هق نکرده بودم !
تا همین چند دقیقه پیش ؛ یهو وسطِ یه
فیلم خندهدار ، یادم افتاد چقدر تو نیستی
این روزا ، چقدر من تا فرقِ سرم ، دلتنگم
این شبا . چقدر ندارمت .
چقدر دلتنگترت شدم !
دلتنگ اون روزایی که نمیفهمیدم دارم
چه خاطراتِ کشندهای رو میسازم .
من قدیما زیاد دلتنگ میشدم اما ، اما فقط واسه توعه که گریه کردم و هیچکس نفهمید !
برای روزایی که نبودی*
غَـــريــق ؛
_
اینجا هیچ کس شبیه حرف هایش نیست
اما تو تفسیر دقیق چشم هایت بودی .
_مسافر ۱:۲۰ .
شوریده مغزم ، منگ و درسگریز .
باشه ، باشه حق با ملت بپندارید ، ما
دیوانهایم بپندارید ، عقلهایمان شبیه
شما نیست ، نیست ، نیسست،
نیسست .
غَـــريــق ؛
مانیازداریمکسیباشه ؛ کهسکوتمونُ بشنوه .
لطفانزدیکِعزیزانِمانشوید ، وازآنها دوریکنید .
مُردیمازبسغیرتیشدیم .
اهممنون . .
اگر آشفتهات کردند ، یعنی لایقِ وصلی . . .
به او نزدیک تر هستی زمانی که پریشانی !
دلِ من هرگز برایت تنگ نشد ، دل که سهل است تمام وجودم از نبودت درد میکند . . .