اگر آشفتهات کردند ، یعنی لایقِ وصلی . . .
به او نزدیک تر هستی زمانی که پریشانی !
دلِ من هرگز برایت تنگ نشد ، دل که سهل است تمام وجودم از نبودت درد میکند . . .
گلبهی یه رنگیِ بینِ صورتیُ سفید ، یعنی
میخوام بگم نه آرومُ پر از فراموشیِ که
سفید باشه نه اونقدر گرمُ مهربونِ که
صورتی باشه .
یه رنگی مثل رنگِ لبخندِ توعه وقتی میگفتی میام میبینمت ، همونقدر قشنگ و الکی .
دلم میخواد تو بیای ، بریم بشینیم تو
نیمکِ سبزِ حیاط ، بهت بگم عرق نعنای
مامانم تو صداته همه دردام خوب میشه
وقتی که حرف میزنی . . .
تو بخندی خندههات بال میشه رو شونه
هام میخوام پرواز کنم بشینم رو دستات ، وای از اون دستات .
ولی تو نمیای ، اگه میومدی وای میستادم به تماشای اومدنت .
خیلی بده که تو اومدن خودتو نمیتونی
ببینی ، اومدنت مثلِ اردیبهشتِ ، همه
حالشون خوب میشه ینی اون بوته خشکِ
گوشهی محوطه گل میده بعدِ هزار سال
اگه تو بیای ولی نمیای . هی صبر کردم
بیای بگی میخوای حرف بزنیم ؟ نیومدی .
برای روزایی که نبودی*