eitaa logo
بهارمهدوی
1.2هزار دنبال‌کننده
12.7هزار عکس
16.2هزار ویدیو
241 فایل
نشر مطالب کانال با ذکرصلوات برای تعجیل در فرج صاحب الزمان (عج الله)آزاد هست ان شاءالله عضو همیشگی کانالمون باشیدنشر مطالب حلالتون ... انتقاد پیشنهاد داشتید در خدمتیم . @compassionate @waiting110 کانال گروه جهادی https://eitaa.com/jahadi_ashooraeiyan
مشاهده در ایتا
دانلود
👇حتما بخونید.... وقتی كه ابالفضل تنهائى برادر را ديد آمد خدمت حضرت امام حسین و گفت: يا أخاه! آيا رخصت جهاد به من میدهی؟ امام حسين(ع) گريه شديدى كرد  بعد فرمود: اى برادر! تو پرچمدار منى، اگه تو شهيد بشی لشكر من از هم می پاشد عباس (ع) عرضه داشت: آقا سينم تنگ شده و از زندگى خسته شده ام. ميخواهم از اين منافقین خونخواهى كنم.  امام حسين (ع) فرمود: مقدارى آب از براى اين كودكان طلب كن.  ابا الفضل رفت و آن مردم گمراه را موعظه نمود و از اين جنايت بر حذر داشت، ولى اثرى نكرد.: عباس به سوى امام حسين مراجعت و آن حضرت را آگاه نمود.  ناگاه شنيد كه كودكان فرياد ميزنند العطش! العطش!  حضرت عباس(ع)بر اسب خود سوار شد و نيزه و مشك را برداشت و متوجه‏ فرات گرديد.  تعداد چهار هزار نفر كه موكل آب فرات بودند آن بزرگوار را محاصره كردند.  او را تير باران می کردند ولى او لشكر را شكافت  و بنا بآنچه كه روايت شده تعداد هشتاد نفر از دشمن را كشت تا بر سر آب رسيد.  وقتى خواست مشتى آب بياشامد بيادتشنگى امام حسين و اهل بيت آن حضرت افتاد و آب را ريخت.  پس از اينكه مشك را پر از آب كرد و بدوش راست خود انداخت متوجه خيمه‏ ها گرديد.  دشمنان سر راه بر آن حضرت گرفتند و از هر طرفى او را محاصره نمودند.  حضرت عباس(ع) با آنان جنگید تا اينكه نوفل بن ازرق دست راست آن حضرت را قطع كرد.  آن بزرگوار مشك را بدوش چپ انداخت و نوفل دست چپ وى را هم از بند جدا كرد.  حضرت عباس(ع) بناچار مشك را به دندان گرفت.  ناگاه تيرى به طرف آن بزرگوار آمد و به مشك آب اصابت نموده آب روى زمين ريخت سپس تير ديگرى آمد و بر سينه مباركش جاى گرفت! پس از اين جريان بود كه از بالاى اسب خود به زمين سقوط كرد  و فرياد زد: ای برادر ادركنى.  وقتى امام حسين(ع) آمد و آن حضرت را ديد كه از پاى در آمده است گريان شد  امام حسين فرمود: يعنى الان پشتم شكست و راه چاره‏ام قليل و اندك شد . 📙منبع مقتل : بحار الأنوار، ج‏45، ص: 41 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌ ‌‌