بعضۍچیزااونقدرقشنگن..
کہهرچقدرهمتکراربشن..
تکرارۍنمیشن ..🌱
🌱|@FADAEI_312_1
- ما مامور به انجام وظیفه هستیم !
نه گرفتن نتیجه .
- حضرت آقا -
@FADAEI_312_1
7.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴🔴🔴
انقلاب آمد تا...
قسمتی از سخنان رهبرمون در مورد دوران پهلوی‼️
#سید_علی
#لبیک_یا_خامنه_ای♥️
#پیشنهاد_تماشا✨
#نشر_حداکثری
#نشر_حقایق
@FADAEI_312_1
اونی که بهش میگفتی دیکتاتور بخشیدتت...((((: !
همینقدرزیبا🌿
#سید_علی
#عفو_رهبری🌺
#لبیک_یا_خامنه_ای
#نشر_حقایق ‼️
@FADAEI_312_1
❲ 📕🌿 ❳
یهبزرگیمیگفتماهرمضانکه
همه میرن دم در خونهی خدا؛
اونی که ماه رجب خودشو به
خدا نزدیک کنه بُرده..
@FADAEI_312_1
❲ 🎬🖤 ❳
فرقیندارهایرانیباشییالبنانی ...
جھادباشییاآرمان ...!
مهماینهبرایآرمانهاتجھادکنی ...
وسرانجامقصهدنیاتبشهشھادت :)
#شهید_جهاد_مغنیه
#شهید_آرمان_علی_وردی
@FADAEI_312_1
هدایت شده از 〔آیمـاه ¦ 💘𝐀ymah〕
#هــرڇـھخـدابــخواھد♥
#قـسمتاول💜👒
•• آرزو ••
داشتم درس میخوندم که صدای موبایلم بلند شد...
برداشتم، عاطفه بود:
+سلام عاطی جونی خوبی؟
–سلام آجی جونم مرسی تو خوبی؟
+شکر خدا خوبم ، کاری داشتی زنگ زدی؟
–وای یادم رفت بگم، بیا دم در خونتون من پایین منتظرم
+باشه اومدم
موبایلو قطع کردم و تندتند اماده شدم و تو راهرو داشتم میرفتم که یهو مامانم چادرم رو کشید!
+مامان جانِ آرزو ول کن باید برم عاطی میکشتم.
مامان:دفعه آخرته بی خبر میری بیروووون
+چشم گلم
خدافظی کردیم و سریع رفتم بیرون وقتی در رو باز کردم عاطفه رو دیدم که به دیوار تکیه داده بود، جیغی آروم کشیدم که ترسید
آجی عاطی:ترسیدم دیوونه چه مرگته خر جون
هیچی نگفتم و فقط خندیدم که راحله خانم (همسایه مون)اومد بیرون
راحله:سلام گل دختر خوبی عزیزم
+سلام راحله جون خوبی خیلی ممنون
راحله:قربونت گلم، ببخشید من عجله دارم این دوتا بچه هم همینطوری رفتن با اجازه
+وای خدا برو عزیزم تا وسط کوچه ندویدن
وقتی حرفمو زدم ازش خدافظی کردیم و با عاطی رفتیم سمت بیمارستان...
وارد شدیم و مستقیم رفتیم پیش دکتر، دوتامون باهم وارد اتاق شدیم.....
پس از صحبت های لازمه قرار شد ما از ساعت 8 که ساعتی رسمی بود شروع کنیم.
خانم طاهری خیلی روی وقت و زمان حساس بود اگه یه ثانیه دیر میرفتیم، کارمون در اومده بود و باید حسابی التماسش میکردیم تا بزاره بریم سر کارمون.(ما رفته بودیم دوره ی پرستاری ببینیم)
داشتم با عاطی حرف میزدم که یهو حس کردم دارم از حال میرم و بدنم یخه
داشت روحم از بدنم جدا میشد و عاطفه هم بالا سرم جیغ و داد میکرد، دیگه هیچی نفهمیدم و سیاهی مطلق .....
❀ ادامه دارد😇 ❀