eitaa logo
فانوس شب
2.2هزار دنبال‌کننده
26.1هزار عکس
26.1هزار ویدیو
321 فایل
اینجا فانوسی کوچک در شب های تار آخر الزمان است و ما عهد بسته ایم که این فانوس را تا طلوع خورشید بر پشت بکشیم ادمین پاسخگویی : @mosgian حمایت مالی از کانال در جهت جهاد تبیین : ۶۰۳۷۹۹۱۹۴۹۶۶۷۱۸۶ گروه طبتم : https://eitaa.com/joinchat/801636388C9a2f69229b
مشاهده در ایتا
دانلود
هزار جهد بکردم که سر عشق بپوشم نبود بر سر آتش میسرم که نجوشم ما همچنان منتظر روزهای انتقام هستیم، ما همچنان امیدوار به روزی که در میان همهمه روزگار ثابت کنیم که نام تو و یاد تو تا ابد، تا روزی که ایران ایران است بر تارک این کشور خواهد درخشید... @FANUSESHAB
امروز هست.... این عکس‌ها متعلق به مهندس شهید هست. عکس سمت چپ بعد از عملیاتی هست که چند روزی میشد نخوابیده بود تا عملیات موفقیت‌آمیز باشه و دشمن‌ رو شکست بده. جوان ۲۸ ساله بر اثر خستگی، شبیه به یک پیرمرد ۶۰ ساله شده بود! وقتی که شهردار ارومیه بود بر اثر بارندگی زیاد، در بعضی نقاط سیل آمده بود. مهدی گروه های امدادی را اعزام کرد و خودش هم به کمک سیل زدگان رفت. آب وارد خانه پیرزنی شده بود و کف اتاقها را گرفته بود، در میان جمعیت، چشم پیرزن به مهدی خیره شده بود که سخت کار میکرد، پیرزن به مهدی گفت: «خدا عوضت بده مادر، خیر ببینی، نمی‌دانم این شهردار فلان فلان شده کجاست، ای کاش یک جو از غیرت شما را داشت» و مهدی فقط لبخند میزد... روزت مبارک آقا مهدی🌹 @FANUSESHAB
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❇️ صوت ماندگار از شهید همت: میخوان ما رو از جنگ با آمریکا بترسونن، نمیدونن رزمنده‌های ما برای جنگ با صدام هم زدن آمریکا رو نیت می‌کردند ۱۷ اسفند سالروز شهادت شهید ابراهیم همت @FANUSESHAB
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴لحظه شهادت یکی از مدافعان حرم؛ ‌با لبخند و خرسند ... انگار نه انگار که درحال شهادته شادی روحش صلواتی هدیه کنید @FANUSESHAB
‏کوچکترین شهید حمله به مسجد شیعیان در ‎قندوز افغانستان 💡@FANUSESHAB
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آهای جوون میشه وایسی؟ کارت دارم ! من جهادم ، برا تو که هم‌سن و سال منی پیام دارم... 💡@FANUSESHAB
°• مادربزرگ‌شھید‌مغنیھ‌ میگفت؛ مدتِ‌طولانےبعد‌شھادتشـ اومد‌به‌خوابم بھش‌گفتمـ:چرا‌دیرڪردیـ!؟منتظرت‌بودمـ! گفت:چون‌طول‌ڪشیداز‌بازرسےها‌رد‌شدیم گفتم‌:چه‌بازرسے؟! گفت:بیشتراز‌همه‌سرِبازرسے"نماز"وایستادیم.. بیشتراز‌همه‌درباره‌ۍ"نمازصبح"می‌پرسند! 🥀 💡@FANUSESHAB
و سلام بر او که می گفت: «ما اسرائیل را شرّ مطلق می دانیم بدتر از اسرائیل در جهان وجود ندارد اگر اسرائیل و شیطان با یکدیگر بجنگند ما در کنار شیطان می ایستیم» • شهید امام موسی صدر🕊• 💡@FANUSESHAB
✳️ قرار بود موشکی را در فضای باز تست کنیم. موقع تست باران گرفت. به حاج حسن گفتم: «بگذاریمش برای بعد.» او مخالفت کرد و گفت: «این تست باید الان انجام بگیرد حتی اگر نتیجه اش منفی باشد.» 🔸 اتفاقا نتیجه تست مثبت شد. بچه ها از خوشحالی همدیگر را در آغوش می گرفتند. حاج حسن مثل عادت همیشگی اش شروع کرد به خواندن دو رکعت نماز شکر. بعد از نماز شروع کرد برای بچه ها سخنرانی کردن. توی ذهنم بود که حتما می خواهد از پاداش نیروها برای شان بگوید؛ اما مطلب دیگری گفت: «بچه ها حالا که این تست با موفقیت انجام شده؛ یعنی خدا به ما نگاه کرده و به ما نظر دارد. پس بیاییم از این به بعد به همدیگر قول بدهیم، نمازمان را اول وقت بخوانیم.» 🔹 برای ما می گفت؛ وگرنه نماز او همیشه اول وقت بود. 📚 «با دست های خالی» بقلم مهدی بختیاری نشر یا زهرا (س) برای مشارکت در جهاد تبیین کانال مارو به دیگران معرفی کنید 👇👇 💡https://eitaa.com/FANUSESHAB
حضرت زهرا (س) و سید مرتضی 🔻 یکبار سر چند قسمت از مطالب نشریه سوره، نامه تندی به سید نوشتم که یعنی من رفتم. حالم خیلی خراب بود و حسابی شاکی بودم. پلک که روی هم گذاشتم حضرت زهرا (س) را در عالم رویا دیدم و شروع به شکایت از سید کردم. ایشان فرمودند: « با پسـر من چکار داری؟ » 🔹 اما من باز هم از دست حوزه و سید نالیدم؛ باز ایشان فرمودند: « با پسـر من چکار داری؟ » بار سوم که این جمله را از زبان خانم شنیدم از خواب پریدم؛ وحشت سراپای وجودم را فرا گرفته بود. 🔸 مدتی گذشت؛ تا اینکه نامه سید به دستم رسید: «یوسف جان! (یوسفعلی میر شکاک) دوستت دارم! هر جا می خواهی بروی برو .. ولی بدان برای من پارتی بازی شده و اجدادم هوایم را دارند.» 📚 کتاب آوینی / نشر یا زهرا (س) برای مشارکت در جهاد تبیین کانال مارو به دیگران معرفی کنید 👇👇 💡https://eitaa.com/FANUSESHAB
🔅 نمی دانم مجید چه کرده بود که آن همه ثروت پدرش نتوانست پابندش کند. یک روز بعد از صبح گاه دیدمش؛ احساس کردم به او بیش از همه سخت می گذرد. ازش پرسیدم: «مجـیـد! این جا خوب است یا ویلای تان در خیابان پاسداران؟» 🔹 سرش را پایین انداخت و گفت: «اینجــا خیلی خـوش می گذرد.» 📝 در وصیت نامه اش نوشته بود: «خــدایا! تو شـاهد باش که همه مظـاهر دنیــا را به سویی افکندم و به سمت تــو آمدم.» ▫️مـزار شهید: امامزاده علی اکبر(ع) چیـذر 📚 «مربع های قرمز» خاطرات شفاهی حاج حسین یکتا بقلم زینب عرفانیان/ نشر شهید کاظمی برای مشارکت در جهاد تبیین کانال مارو به دیگران معرفی کنید 👇👇 💡https://eitaa.com/FANUSESHAB
✳️ هشت روز مانده به اربعین سال ۹۳ ساعت یازده شب بود که مجید سراسیمه آمد خانه: «وسایلم را جمع کنید که عازم کربلا هستم.» گفتم: «زودتر می گفتی که به چند تا از فامیل و آشنا خبر می دادیم.» عجله داشت و رفقایش داخل ماشین منتظرش بودند. 🔸 چه رفقـایی و چه سفر اربعیـنی! تا برسند مرز مهران، صدای آهنگ و بگو بخندشان بلند بود؛ گویا کارناوال شادی راه انداخته بودند. 🔹 مجید اولین بار که رفت داخل حرم حضرت علی (ع) کمی تغییر کرد و کم حرف شد. هر بار هم که می رفت حرم، دیر برمی گشت؛ آنهم با چشم های قرمز. رفقا مانده بودند که این خود مجید است یا نقش بازی جدیدش. 🔸 پیاده روی که شروع شد، مجید غرق در خودش بود. نه می گفت و نه می خندید. پایش که رسید بین الحرمین، از درون شکست. دیگر دست خودش نبود. ذکـر لبـش یا حسـین یا حسـین بود و مشغول اشـک و نـالـه. 🔹 وقتی می خواستند برگردند، به صمیمی ترین دوستش گفت: «توی این چند روز از امـام حسین ع خواستم که آدمم کند. اگر آدمم کند دیگر هیچ چیز نمی خواهم.» 🌹 او حـرّی دیگر شده بود. فاصله بین توبه و شهادتش ۱۳ ماه بیشتر نبود. 📚 برگرفته از کتاب " مجید بربری " بقلم کبری خدابخش 💡@FANUSESHAB
🌹 سیزدهم ارديبهشت ۶۵ درکـربلای فـکه همچـون مقـتدايش حضـرت ابوالفـضل العبـاس(ع) هـر دو دستش جـدا میشود و چشمانش هم مورد اصابت گلوله قرار مي‌گيرد. در حالی كه به علت خونريزی شديد دچار عطش شده بود و آب طلب می كرد، نیمه های شب آسمان شروع به باریدن كرد. ◽ دمادم صبح، یارانی که در کنارش بودند دیدند که حسن نیـم‌خـیز شد و عرضـه داشت : « الســلام علــیک یــا ابـــاعــبداللـــه ع » و بعد سـر به زمین گذاشت و به آسمـان پــرکشید .. ◽ مدتی قبل برای دوستان نزدیکش، تاریخ و نحوۀ شهادتش را بیان کرده بود! و دقيقاً روز شهادتش با سالروز تولدش يكی می شود.  🌷 پیـکر مطهرش ۱۸ روز در سرزمین گرم و سوزان فـکه، زیر آتش بی امان دشمن ماند تا به آغوش خـانواده بازگشت. 📚 گنجینه لشگر ۱۰ / بقلم مراد کاکاوند شهـید محـمد حـسن حسنـیان فـرمانده گـردان المـهدی عج لشــگر ده سیدالشـهدا ع مزار مطهرش: بهشت زهـرا س قطعه ۲۴ ردیف۱۴۴ شماره ۳۳ 💡@FANUSESHAB
نماهنگ سرباز آقا.mp3
2.75M
قسم به آیه های قرآنی زنده است قاسم سلیمانی به باور یار خراسانی زنده است قاسم سلیمانی 💡@FANUSESHAB
••|🌿🕊|•• به‌قولِ‌شھیدشوشتری، قبلا‌بویِ‌ایمان‌میدادیم‌الآن ایمانمون‌بومیده..! قبلادنبالِ‌گمنامی‌بودیم‌الآن دنبالِ‌اینیم‌اِسممون‌گُم‌نشه! خیلی‌راست‌میگفت... 💡@FANUSESHAB
🌹«همیشه با وضو باشید . ▪️قرآن بخوانید . ▫️حجاب ها را از قلب خود بردارید تا با عالم غیب ارتباط داشته باشید و اسرار غیبی را بدانید و ببینید ، ▪️نگاه های خود را کنترل کنید تا بتوانید حسین و ائمه شهداء را ببینید و زیارت کنید . ▫️بینی خود را از بوهای حرام نگه دارید تا بوی حسین ( ع ) و عشق را بشنوید ... ▪️ و با زبان خود غیبت نکنید و تهمت نزنید تا بتوانید با مولایتان صحبت کنید» 📚برگرفته از کتاب بی خیال. خاطرات شهید علی حیدری. 💡@FANUSESHAB
ابراهیم همیشه می‌گفت: دشمن داره کار می کنه تا مهمترین مسائل در نگاهِ مردم تغییر کنه 💡@FANUSESHAB
و سلام بر او که می گفت: «اگر ذره ای از خاک وطنم به پوتین سرباز دشمن چسبیده باشد آن را با خونم می شویم» | شهید حسین خلعتبری 💡@FANUSESHAB