eitaa logo
بسم الله الرحمٰن الرحیم
193 دنبال‌کننده
18.8هزار عکس
15.1هزار ویدیو
90 فایل
بسـم اللّٰـه الـرحـمٰن الـرحـیمْ حــسین هــمان اسـم اعـظم است 💔 تعجیل در ظهور مـولا و آقای همه مـا صــلوات ☈(اینجا همه چی هست هــمه چــی) 🌱🟢🟩🏹📌🗡️ کـپی : صلـوات بر محمّد و آل مـحمّد و عـــجــل فــرجهم 🖤 https://eitaa.com/FATEHHAN 💚
مشاهده در ایتا
دانلود
امید ثمری هست..🌱 🔰|‌رسانه‌شهیداحمدکاظمی|🔰 @kazemi_ir
803.3K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
امیرالمومنین(ع): هرگاه‌ رسول‌ِ خدا را به‌ ولادت‌ِ دختری‌ 🪴 مژده‌ می‌دادند، میفرمودند: ریحانه‌ و‌ دسته‌ گل‌ است🌸 و‌ روزی‌ِ‌ او‌ بر خداست!✨ سنن‌النبی،ص۸۰ 🔰|‌رسانه‌شهیداحمدکاظمی|🔰 @kazemi_ir
5.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یادی که در دل‌ها هرگز نمی‌میرد یادِ شهیدان است... 🔰|‌رسانه‌شهیداحمدکاظمی|🔰 @kazemi_ir
بگو.. 🔰|‌رسانه‌شهیداحمدکاظمی|🔰 @kazemi_ir
3.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
گلستان ساز زندان را بر این ارواح زندانی.. مهدی جان 💚 🔰|‌رسانه‌شهیداحمدکاظمی|🔰 @kazemi_ir
3.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
گلستان ساز زندان را بر این ارواح زندانی.. مهدی جان 💚 🔰|‌رسانه‌شهیداحمدکاظمی|🔰 @kazemi_ir
«فقط نگذارید که حرف امام، زمین بماند.»✨ شهید احمدرضا احدی رتبه یک کنکور سال ۱۳۶۴🌿 🔰|‌رسانه‌شهیداحمدکاظمی|🔰 @kazemi_ir
الْحَمْدُ لِلَّهِ‌ الَّذِي‌ أَدْعُوهُ‌ فَيُجِيبُنِي؛✨ ستایش‌ خدایی‌ را که‌ او را‌ می‌خوانم‌ واومرا اجابت‌ می‌کند.🌿 🔰|‌رسانه‌شهیداحمدکاظمی|🔰 @kazemi_ir
7.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
این صحبتا رو فراموش نکنیم... 🇮🇷 🔰|‌رسانه‌شهیداحمدکاظمی|🔰 @kazemi_ir
زمین گسترده می شود به اندازه رویایِ تو🍃
✨بسم الله الرحمن الرحیم✨ 📖 ✍محمد حسین علی‌جان زاده 📌{قسمت چهل و هشتم} ⚜ جاده هرچند لحظه یک‌بار، از چراغ ماشین‌های عبوریِ بعثی‌ها مثل روز روشن می‌شد. از جاده عبور می‌کنند و مستقیم به راهشان ادامه می‌دهند. بعد از ساعتی، غلامرضا در تاریکی شب به بچه‌ها‌ دستور استراحت می‌دهد. یک آن در تاریکی شب، چراغ بسیار بزرگی روشن می‌شود‌ که کل دشت را روشن کرده بود. خودشان را به پشت خاکریزی می‌رسانند و پناه می‌گیرند. احمد به غلامرضا می‌گوید:" غلامرضا! به گمونم ما رو آوردی بصره. این‌جا کجاست؟!" غلامرضا گفت:" بابا بصره کجائه! تا اون‌جا که خیلی راهه. ما کلا سی کیلومتر راه اومدیم!" ⚜ بعد از چند لحظه، متوجه لرزش زمین می‌شوند. با صدای حجیم موتورهایی که در حال حرکت بود، متوجه ریل آهن می‌شوند و تازه دوزاری‌شان می‌افتد که قطار خرمشهر _ اهواز است که به دست بعثی‌ها افتاده! غلامرضا با دیدن سربازهای بالای قطار گفت:" بچه‌ها! این نامردا قطار رو پر از مهمات کردن و اگه اشتباه نکنم از خرمشهر به سمت پادگان حمید، مهمات منتقل می‌کنن." ⚜ احمد آن‌چنان حرصش گرفت که گفت:" ای کاش آرپی‌جی همراهمون بود تا دمار از این از خدا بی‌خبرا درمی‌آوردم و مهماتشون رو هوا می‌دادم!" تا ساعت دو نیمه شب در همان حوالی گشت زدند، برخی اطلاعات را یادداشت کردند و از همان راهِ رفته برگشتند. ادامه دارد... 🔰|‌رسانه‌شهیداحمدکاظمی|🔰 @kazemi_ir