وسط شب که مصطفی برای نماز شب بیدار میشد، همسرش طاقت نمیآورد، میگفت:
“بس است دیگر. استراحت کن، خسته شدی.”
و مصطفی جواب میداد:
“تاجر اگر از سرمایه اش خرج کند بالاخره ورشکست میشود، باید سود در بیاورد که زندگیش بگذرد.
ما اگر قرار باشد نماز شب نخوانیم ورشکست میشویم.”
اما همسرش که خیلی شبها از گریههای مصطفی بیدار میشد کوتاه نمیآمد، میگفت:
“اگر اینها که این قدر از شما میترسند بفهمند این طور گریه میکنید…
مگر شما چه معصیت دارید؟
چه گناه کردید؟
خدا همه چیز به شما داده، همین که شب بلند شدید یک توفیق است…”
آن وقت گریه مصطفی هق هق میشد، میگفت:
“آیا به خاطر این توفیق که خدا داده او را شکر نکنم؟”
🌷 #شهید_مصطفی_چمران